به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

از کواکب آسمان روی حجاب آلوده است

از شفق آفاق لبهای شراب آلوده است

باده ممزوج می باید دل بیمار را

سازگار عاشقان لطف عتاب آلوده است

گل که دامان خود از شبنم نمازی کرده است

در حریم شرم، دامان شراب آلوده است

می زند از شادمانی، جوش می خون در دلم

تا که دست و لب به خون این کباب آلوده است؟

در خطرگاهی که ما کشتی در آب افکنده ایم

تیغ هر موجی به خون صد حباب آلوده است

هیچ صافی در جهان آب و گل بی درد نیست

از یتیمی، آب در گوهر تراب آلوده است

در ره خوابیده مطلب، که بیداری است خواب

هر سر مو بر تنم مژگان خواب آلوده است

دود خط در پرده فانوس گردد جلوه گر

بس که شمع عالم افروزش حجاب آلوده است

دستگاه غفلت هر کس به قدر جاه اوست

دولت بیدار، اینجا پای خواب آلوده است

مستی فردای ما، امروز می بخشد خمار

برق تیغ انتقام از بس شتاب آلوده است

خنده مهر شبنم از لب برگ گل را بر نداشت

مست شد یار و همان حرفش حجاب آلوده است

هر شب عیدش به صبح ماتمی آبستن است

عیش روپوش جهان، موی خضاب آلوده است

می رسد سامان اشک و آه ما صائب ز غیب

آتش رخسار ساقی تا به آب آلوده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:27 PM

دوستی های جهان با ریو و رنگ آلوده است

شهد این مکار با چندین شرنگ آلوده است

دامن از خون شهیدان چیدن از انصاف نیست

کز شفق خورشید هم دامن به رنگ آلوده است

سعی کن نامی درین عالم به گمنامی برآر

ورنه هر نامی که هست اینجا به ننگ آلوده است

باده ممزوج می باید دل بیمار را

سازگار طبع عاشق صلح جنگ آلوده است

دختر رز را مکن زنهار صاحب اختیار

کاین سیه رو نام مردان را به ننگ آلوده است

بر سر جوش است دیگر خون حشر انتقام

تا که از خون ضعیفان باز چنگ آلوده است؟

از خدنگ او چرا دل می کند پهلو تهی؟

گرنه از خون رقیبان آن خدنگ آلوده است

جود بی منت مجو از کس که خورشید بلند

از فروغ خود به خون رخسار سنگ آلوده است

بی شفق هرگز بساط چرخ خشم آلود نیست

دایم از خون چنگ و دندان پلنگ آلوده است

کی دل بیتاب را مانع ز رفتن می شود؟

وعده صلحی که با صد عذر لنگ آلوده است

عاشقان صائب بلا گردان معشوق خودند

زین سبب بال و پر طوطی به زنگ آلوده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:27 PM

جلوه هر جا یار با پای نگارین کرده است

نقش پایش خاک را دامان گلچین کرده است

رشته سبحه است هر تاری ز زلف کافرش

بس که تاراج دل آن غارتگر دین کرده است

کرده است از سادگی محضر به خون خود درست

بال خود را هر که چون طاوس رنگین کرده است

قاف را در دیده ها کرده است بی وزن و سبک

پله ناز ترا آن کس که سنگین کرده است

هر که آگاه است از تردستی پیر مغان

چون سبو از دست خشک خویش بالین کرده است

کرده ام انگور شیرین را شراب تلخ من

خون خود را مشک اگر آهوی مشکین کرده است

صبح برخیزد صبوحی کرده از خواب گران

هر که وقت خواب، مینا شمع بالین کرده است

غفلت ما را سبک عمر سبک جولان شده است

خواب ما را این صدای آب سنگین کرده است

ما ازان حلم گرانسنگیم در عصیان دلیر

کبک ما را هرزه خند آن کوه تمکین کرده است

هر که صائب دارد از دنیا طمع آسودگی

فکر خواب عافیت در خانه زین کرده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:40 PM

هر غباری گرده چابک سواری بوده است

هر سر خاری خدنگ جان شکاری بوده است

لاله کز خون جگر امروز ساغر می زند

بر سریر کامرانی تاجداری بوده است

تا شدم حیران، ندیدم بی قراری را به خواب

وادی حیرت عجب دارالقراری بوده است

سایه از سیل گرانسنگ حوادث ایمن است

خاکساری سخت مستحکم حصاری بوده است

غنچه این باغ دلگیری نمی داند که چیست

خارخار دل عجب باغ و بهاری بوده است

عمر جاویدان کند نارسای موج اوست

وسعت مشرب چه بحر بی کناری بوده است

گرد ما محنت ایام نتوانست یافت

بی وجودی طرفه ملک بی کنار بوده است

در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین

گاه گاهی رخصت بوس و کناری بوده است

تا نبردم سر به جیب خود، ندیدم عیب خویش

سینه روشن عجب آیینه داری بوده است

برنمی دارد نظر از لعل میگون بتان

صائب ما طرفه رند میگساری بوده است!

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:40 PM

اشک ریز از مالش چرخ دغا آسوده است

خوشه پروین ز رنج آسیا آسوده است

تا خط بغداد جامم هست در مد نظر

سبحه پندارم به خاک کربلا آسوده است

تا نیاید پا به سنگت، از وطن بیرون میا

دانه تا در خوشه است از آسیا آسوده است

ما چو خار از هر سر دیوار گردن می کشیم

شبنم گستاخ را بنگر کجا آسوده است

درع داودی است در راه طلب، افتادگی

از غم خار مغیلان نقش پا آسوده است

در حباب بحر اشک ما به چشم کم مبین

در ته هر قبه ای صد ناخدا آسوده است

تا تو گلبانگی ز لب صائب نمی آری برون

عندلیب باغ جنت ز نوا آسوده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:40 PM

آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است

دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است

ما عبث در سینه دریا نفس را سوختیم

گوهر مقصود در دامان ساحل بوده است

ما ز هجران ناله های خویش می پنداشتیم

چون جرس فریاد ما از قرب محمل بوده است

ما عبث دل را به زیر آسمان می جسته ایم

این سپند شوخ در بیرون محفل بوده است

داد از قید جهان زنجیر، آزادی مرا

شاهراه کعبه مقصد سلاسل بوده است

تا دلم خون گشت، سیر چرخ بی پرگار شد

سیر این پرگارها بر نقطه دل بوده است

تا گرفتم رخنه دل را، جهان تاریک شد

روشنی این خانه را از رخنه دل بوده است

زیر مرهم می شناسد حال داغ ما که چیست

هر که را آیینه پنهان در ته گل بوده است

چشم او صائب مرا از عقل و دین بیگانه کرد

دوستی با می پرستان زهر قاتل بوده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:39 PM

 

تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است

جبهه وا کرده صحرای بهشتی بوده است

اعتباری را که در خوبی سرآمد گشته بود

ما به چشم عاقبت دیدیم زشتی بوده است

دور باش صد بلا گردید درد و داغ عشق

غوطه خوردن در دل آتش بهشتی بوده است

در سر زاهد به غیر از خودپرستی هیچ نیست

این کدوی پوچ، قندیل کنشتی بوده است

از لحد خوابش نگردد تلخ چون تن پروران

بستر و بالین هر کس خاک و خشتی بوده است

شور لیلی از سر مجنون به جان دادن نرفت

پیچ و تاب عشق، خط سرنوشتی بوده است

چرخ مینایی که عقل پیر یک دهقان اوست

از سواد بیکران عشق، کشتی بوده است

قامتش خم گشت و نگذارد قدم در راه راست

راستی صائب عجب غفلت سرشتی بوده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:39 PM

مردمی در طینت اهل جهان کم مانده است

صورت بی معنیی بر جا ز آدم مانده است

نام شاهان از اثر در دور می باشد مدام

شاهد این گفتگو جامی است کز جم مانده است

بی سخن بر دامن پاکش گواهی می دهد

نسخه ای کز روی شرم آلود مریم مانده است

خرد مشمر جرم را کز خوردن گندم به خلد

سینه چاکی به فرزندان آدم مانده است

نام باقی در زوال مال فانی بسته است

کز سخاوت بر زبان ها نام حاتم مانده است

ای که می پرسی ز صحبتها گریزانی چرا

در بساطم وقت ضایع کردنی کم مانده است

عام گردیده است بی دردی میان مردمان

حرفی از درد سخن صائب به عالم مانده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:39 PM

سرکشی از قامت آن دلربا زیبنده است

مد احسان هر قدر باشد رسا زیبنده است

نقد جان را مصرفی چون خاک پای یار نیست

سرو را آب روان در زیر پا زیبنده است

خوشنما باشد شراب لعل در جام بلور

پنجه سیمین خوبان را حنا زیبنده است

ماه در ابر تنک جولان دیگر می کند

سرو سیمین را قبای ته نما زیبنده است

از کریمان هر قدر لطف و تواضع خوشنماست

سرکشی و بی نیازی از گدا زیبنده است

سبزه امید خشک از ابر بی باران شود

در لباس شرم عرض مدعا زیبنده است

پرده پوشی می کند دولت سر بی مغز را

استخوان در سایه بال هما زیبنده است

می نماید تیغ غیرت جوهر خود در نیام

فقر را در آستین دست دعا زیبنده است

تا هوا را اهل دولت زیر دست خود کنند

پایه تخت سلیمان بر هوا زیبنده است

صفحه های ساده را مسطر بود نقش مراد

بر تن درویش نقش بوریا زیبنده است

صائب از زرین کلاهان خاکساری خوشنماست

شاخ نرگس را نظر بر پشت پا زیبنده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:39 PM

خاکساری از بزرگان جهان زیبنده است

با زمین، افتادگی از آسمان زیبنده است

از شکستن می فزاید رتبه طرف کلاه

سر به پیش انداختن از سرکشان زیبنده است

در خزان سهل است با نظارگی حسن سلوک

تازه رویی در بهار از باغبان زیبنده است

مغز اگر نرمی کند چندان ندارد تازگی

چرب نرمی بیشتر از استخوان زیبنده است

کوهسار از خنده بیجای کبک از جا نرفت

بردباری از بزرگان جهان زیبنده است

هر که را بر خاک راه انداخت، سازد سربلند

دعوی گردن فرازی از سنان زیبنده است

آنقدرها کز سخن باشد بلندی خوشنما

کوتهی در دعوی از تیغ زبان زیبنده است

از درشتی های سوهان تیغ ها گردند نرم

سر به سر پست و بلند این جهان زیبنده است

می شود ساحل ز جزر و مد دریا قدردان

بخل و احسان هر دو از پیر مغان زیبنده است

از خموشی قدرت گفتار گردد مایه دار

در مقام خود سکون از کاروان زیبنده است

باده در جام بلورین جلوه دیگر کند

خون ما بر گردن سیمین بران زیبنده است

طاعت از پیران، رعونت از جوانان خوشنماست

راستی در تیر چون خم در کمان زیبنده است

خشکی از سر پنجه مرجان اگر بیرون برد

لاف تر دستی ز بحر بیکران زیبنده است

گر نبندد بر زمین چون سایه نقش از جلوه اش

لاف رعنایی ز سرو بوستان زیبنده است

صائب از رنگین کلامان ترک دعوی خوشنماست

غنچه را مهر خموشی بر دهان زیبنده است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 1:39 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4474577
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث