به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در آن مقام که شاهی به هر گدا بخشند

چه دولتی است که مارا همان به ما بخشند

سعادت ازلی جو که در گذر باشد

سعادتی که ز بال وپر هما بخشند

فریب جودفرومایگان مخور زنهار

که می کنند ترا خرج تا عطا بخشند

هزار پیرهن گل به خار بخشند

چه می شود دل صدپاره ای به ما بخشیدند

مکن ز بخت شکایت که می شود خودبین

به پشت آینه چون رو اگر صفا بخشند

دهند اگر به تو دربسته خلد چندان نیست

که گوشه ای به تو از عالم رضا بخشند

اگر به تنگدلی همچو غنچه صبر کنی

ترا هم از گره خود گرهگشا بخشند

فلک چو مهره مومین بود به فرمانش

به هر که قوت سرپنجه دعا بخشند

تن سفالی خود را بهم شکن صائب

که در عوض به تو جام جهان نما بخشند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

ترا ز عالم عبرت اگر نظر بخشند

ازان به است که صد گنج پرگهر بخشند

مکن سئوال اگر چون صدف ترا زین بحر

به هر گشودن لب دامن گهر بخشند

به ماه نولب نان بی شفق نداد فلک

تو کیستی که ترا نان بی جگر بخشند

به تنگنای فلک با شکستگی خوش باش

شکنجه ای است که دربیضه بال وپر بخشند

جماعتی به کمر همچو نی سزاوارند

که در شکستگی خویشتن شکر بخشند

سرمن وقدم آن سبکروان که چو گل

به دشمن سرخودبی دریغ زر بخشند

گره زنند به دامن چو مردمک قدمش

به هر که بال سیر چون نطر بخشند

به وادیی که کند خضر توشه از دل خویش

گمان مبرکه ترا توشه سفر بخشند

درین ریاض اگر مصرعی کنی موزون

چوسرواز گره دل ترا ثمر بخشند

ز موج بحر شکایت مکن که همچو حباب

به هر شکست ترا عالم دگر بخشند

شده است موج به بحر از شکستگی غالب

شکسته باش چوخواهی ترا ظفر بخشند

ز خشک مغزی این منعمان عجب دارم

که خون مرده خودرا به نیشتر بخشند

ز ابرزحمت دریا چه کم شود صائب

که قطره ای به من آتشین جگر بخشند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

ز خود برآمدگان رستگار می باشند

ز داروگیر جهان برکنار می باشند

ز دل غبار هوس دور کن که مهرویان

هلاک آینه بی غبار می باشند

چه فارغند ز یاد بهشت مردانی

که در مقام رضا پایدار می باشند

اگر دهند دو عالم به مطربی مستان

همان ز همت خودشرمسار می باشند

چه می شود به ته پای خود نگاه کنند

جماعتی که به مطلب سوار می باشند

ز معنی اند چه بی بهره طفل طبعانی

که محو خانه صورت نگار می باشند

ز سیل حادثه حرفی شنیده اند، آنها

که آرمیده درین روزگار می باشند

ز انقلاب ندارند اهل صورت بیم

چو آب آینه بر یک قرار می باشند

جماعتی که نیند از گداز خود غافل

چو شمع شب همه شب اشکبار می باشند

سبکروان که زتعجیل عمر آگاهند

گرهگشا چو نسیم بهار می باشند

چه ساده اند گروهی که با نظربازی

به فکر بوس وخیال کنار می باشند

بهشت روی زمینند خوبرویانی

که در جناغ فراموشکار می باشند

اگر به چرخ برآیند صاحبان نظر

همان چو نقش قدم خاکسار می باشند

چو تخم سوخته صائب ستاره سوختگان

خجل ز تربیت نوبهار می باشند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

چرا به خلدبرین از خدا شوی خرسند

به جوی شیر چو طفلان چرا شوی خرسند

ز ماه مصر به زندان چاه ساخته ای

اگر به هر دو جهان از خدا شوی خرسند

مباد همچو سکندر درین تماشاگاه

به آبگینه ز آب بقا شوی خرسند

سعادت ازلی بی حجاب می تابد

چرا به سایه بال هما شوی خرسند

بهشت نسیه خود نقد می توانی کرد

ز خلد اگر به مقام رضا شوی خرسند

ز هر شکست ترا شهپری دهند چوموج

اگر به حکم روان قضا شوی خرسند

به آشنایی بیگانگان برآمده ای

تو آن نه ای که به یک آشنا شوی خرسند

بلنددار نظر را مباد چون نرگس

ز چشم خود به همین پیش پا شوی خرسند

ز شش جهت در روزی ترا گشاده شود

اگرزعشق به درد وبلا شوی خرسند

به خواب ناز روی همچو چشم قربانی

اگر به خاطر بی مدعا شوی خرسند

علم شوی به طراوت چو نرگس بیمار

به درد خویش اگر از دوا شوی خرسند

ز فکر رزق پریشان نمی شوی صائب

اگر به پاره دل از غذاشوی خرسند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

چو حلقه بر در دل شوق اصفهان بزند

سرشک بر صف مژگان خونچکان بزند

فغان که بلبل مست مرا کشاکش دام

نهشت یک نفس خوش به گلستان بزند

حرام باد برآن سنگدل سراسرباغ

که زخم خار خورد گل به باغبان بزند

چمن طرازی باد صبا شود معلوم

دوروز خار خورد گل به باغبان بزند

ز حرف دشمنی روزگار می آید

که سنگ سرمه به منقار طوطیان بزند

کنار صبح ز خون شفق لبالب شد

سزای آن که دم خوش درین جهان بزند

مرا رخی است که چون آفتاب زردخزان

هزار خنده رنگین به زعفران بزند

به شخ کمانی خود ماه عید می نازد

بگو به غمزه که زوری بر این کمان بزند

زبان شعله به خاشاک می توان بست

کسی که مهر مرا برسر زبان بزند

به حرف تلخ لب خودنمیکنم شیرین

اگر چو غنچه مرا باد بر دهان بزند

بگیر دست مرا ای کمند جذبه تاک

می دوآتشه چند آتشم به جان بزند

نمی زنم گره انتقام بر ابرو

اگر به دیده من خصم صدسنان بزند

چه دولتی است که صائب ز هند برگردد

سراسری دو به بازار اصفهان بزند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

سخنوران که درین بوستان نوا سازند

کباب یکدگر از شعله های آوازند

مبین به چشم حقارت شکسته بالان را

که در گرفتن عبرت هزار شهبازند

چگونه کاسه پرزهر مرگ را نوشند

جماعتی که بدآموز نعمت ونازند

شوندکامروا چون دعای دامن شب

جماعتی که مشکین خطان نظربازند

هلاک کنج لب وگوشه های آن چشمم

که دلپذیر تر از گوشه های شیرازند

ز رفتگان ره دشوار مرگ شد آسان

گذشتگان پل این سیل خانه پردازند

نمی رسند به معراج گفتگو صائب

جماعتی که به دعوی بلند پروازند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

خوش آن گروه که تن راز عشق جان سازند

زمین خویش به تدبیر آسمان سازند

جماعتی که به تن از جهان جان سازند

به تخته پاره ای از بحر بیکران سازند

چه فارغند ز اندیشه شراب وکباب

جماعتی که به دلهای خونچکان سازند

زسایه روی زمین را به پرنیان گیرم

اگر همای مرا سیر از استخوان سازند

سبکروان نفسی بهر راه تازه کنند

اگر دو روز به این تیره خاکدان سازند

به زخم خار گروهی که برنمی آیند

همان به است که با یاد گلستان سازند

چوتیر راست روان زمانه را شرط است

که با کشاکش گردون چون کمان سازند

جماعتی که ز ساقی به جام صلح کنند

به یک حباب ز دریای بیکران سازند

غباردر دل هیچ آفریده نگذارم

اگر چوسیل مرا مطلق العنان سازند

بجاست تا رگ گردن ترا مثال هدف

ز هر طرف که رسد ناوکی نشان سازند

نمی کشند خجالت اگر تهیدستان

به ناله جرس از وصل کاروان سازند

بر آن گروه حرام است خامشی صائب

که کار خلق توانند از زبان سازند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

درین ریاض دلی را که آب می سازند

چو شبنم آینه آفتاب می سازند

دلی که داغ وکباب از فروغ عشق نشد

در آفتاب قیامت کباب می سازند

چه ساده اند گروهی که از هواجویی

ز بحر خانه جدا چون حباب می سازند

مده ز دست درین تنگنا عنان زنهار

که رشته را گره از پیچ وتاب می سازند

بیاض گردن اورا بتان آهوچشم

زمردمک نقط انتخاب می سازند

برآن گروه حلال است لاف خوش نفسی

که خون سوخته را مشک ناب می سازند

ز انقلاب خزان وبهارآزادند

جماعتی که ز گل با گلاب می سازند

خبر ز نشأه می نیست تن پرستان را

چو خم همین شکمی پرشراب می سازند

جماعتی که ز اسرار حکمت آگاهند

ز خشت خم چو فلاطون کتاب می سازند

به گریه صلح کن از گلرخان که دیده وران

ز آفتاب به چشم پرآب می سازند

جماعتی که نیند از حساب خود غافل

علی الحساب به روز حساب می سازند

خرابه ای است که خوشتر زبیت معمورست

تنی که از تپش دل خراب می سازند

به رنگ وبوی منه دل که عاقبت بینان

به آه گرم گل خود گلاب می سازند

فتاده است ره من به وادیی صائب

که دام خضر ز موج سراب می سازند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

خوش آن گروه که مست بیان یکدیگرند

ز جوش فکر می ارغوان یکدیگرند

نمی زنند به سنگ شکست گوهر هم

پی رواج متاع دکان یکدیگرند

حباب وار ندارند چشم بر کوثر

ز شعر های تر آب روان یکدیگرند

زنند بر سر هم گل ز مصرع رنگین

ز فکر تازه گل بوستان یکدیگرند

سخن تراش چو گردند تیغ الماسند

زند چو طبع به کندی فسان یکدیگرند

ز خوان رزق به یک رنگ چشم دوخته اند

چو داغ لاله به خون میهمان یکدیگرند

چه احتیاج به گلزار غنچه خسبان را

که از گشاد جبین گلستان یکدیگرند

یکی است گرمی گفتار ما و پروانه

که از بلندی طبع آسمان یکدیگرند

یکی است گرمی گفتار ما وپروانه

چو شمع سوخته جانان زبان یکدیگرند

در آمدم چو به مجلس سپند جای نمود

ستاره سوختگان قدردان یکدیگرند

بغیر صائب و معصوم نکته سنج وکلیم

دگر که ز اهل سخن مهربان یکدیگرند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

مرا اگر چه کم از خاک راه می گیرند

ز من فروغ گهر مهر وماه می گیرند

بهوش باش که دیوانگان وادی عشق

غزال را به کمند نگاه می گیرند

مباش تند که نتوان ز آفتاب گرفت

تمنعی که ز رخسار ماه می گیرند

مدار دست ز دامان شب که غنچه دلان

گشایش از نفس صبحگاه می گیرند

مکن ز پاکی دامن به بیگناهان فخر

که که در دیار کرم بیگناه می گیرند

به مشت خار ضعیفان به چشم کم منگر

که سیل حادثه را پیش راه می گیرند

چگونه منکر عصیان شوی که اهل حساب

ز دست و پای تو اول گواه می گیرند

فغان ز پله انصاف این گرانجانان

که کوه درد مرا برگ کاه می گیرند

ز تاب آتش روی تو عافیت طلبان

به آفتاب قیامت پناه می گیرند

اگر چه گرمروان همچو برق در گذرند

ز نقش پای چراغی به راه می گیرند

ستمگران که به مظلوم می شوند طرف

ز غفلت آینه در پیش آه می گیرند

به قدر آنچه شوی پست سربلندشوی

عیار جاه عزیزان ز چاه می گیرند

شکستن دل ما را پری رخان صائب

کم از شکستن طرف کلاه می گیرند

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 8:06 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4315909
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث