به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خنده چون کبک به آواز نمی باید کرد

خویش را طعمه شهباز نمی باید کرد

گل به زانو دهد آیینه شبنم را جای

روی پنهان ز نظرباز نمی باید کرد

گوهر راز به غماز سپردن ستم است

باده در شیشه شیراز نمی باید کرد

عرصه تنگ فلک جای پرافشانی نیست

ظلم بر شهپر پرواز نمی باید کرد

بوی گل در گره غنچه پریشان نشود

پیش غماز دهن باز نمی باید کرد

هیچ رنگی ز سیاهی نبود بالاتر

سرمه در چشم فسونساز نمی باید کرد

کار سیلاب کند ریگ روان با بنیاد

تکیه بر عالم ناساز نمی باید کرد

چشم در خانه پر دود گشودن ستم است

پیش زشت آینه پرداز نمی باید کرد

چون ز خط قافله حسن شود پا به رکاب

به خریدار، دگر ناز نمی باید کرد

دهن از حرف بد و نیک چو بستی صائب

هیچ اندیشه ز غماز نمی باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

رو نهان از دل بی کینه نمی باید کرد

اینقدر ناز به آیینه نمی باید کرد

در جوانی ز می ناب گذشتن ستم است

شنبه خود شب آدینه نمی باید کرد

می توان تا گره زلف پریشانی ساخت

دل خود را گره سینه نمی باید کرد

می برد دیده بی شرم طراوت ز عذار

جلوه بی پرده در آیینه نمی باید کرد

تا به اکسیر ریاضت نکنی خون را مشک

خرقه چون نافه ز پشمینه نمی باید کرد

تشنه چشمی غم همکاسه ز دل می شوید

باده در جام سفالینه نمی باید کرد

تیغ بر مرده کشیدن ز جوانمردی نیست

غیبت مردم پیشینه نمی باید کرد

می کند فاش زبان راز نهان را صائب

دزد را محرم گنجینه نمی باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

نوبهارست سرانجام زری باید کرد

به خرابات ز مسجد گذری باید کرد

زر به زر هر که دهد نیست پشیمان شدنش

نقد جان صرف ره سیمبری باید کرد

پیش ازان کاین دل صد پاره پریشان گردد

فکر شیرازه موی کمری باید کرد

خس و خاشاک به دریا نرسد بی سیلاب

سر فدای قدم راهبری باید کرد

تا چو یاقوت مگر سنگ تو گوهر گردد

سالها خدمت روشن گهری باید کرد

نیست انصاف ازین مرحله غافل رفتن

خفتگان را به سرپا خبری باید کرد

پیش ازان کاین قفس تنگ بهم درشکند

فکر بالی و سرانجام پری باید کرد

چون نی از ناله دلی را نکنی گر بیدار

نقل این تلخ دهانان شکری باید کرد

گر به خاکستر شب آینه روشن نکنی

صیقل از قامت خم هر سحری باید کرد

لاابالی است حقیقت همه جا می باشد

به خرابات مغان هم گذری باید کرد

چون به بی حاصلی آزاد توان شد چون سرو

چه ضرورست تلاش ثمری باید کرد؟

تا به کی خرج تماشای جهان خواهی شد؟

در سرانجام خود آخر نظری باید کرد

جای رحم است به آشفته دماغی کاورا

زندگانی به مراد دگری باید کرد

از سفر کردن ظاهر نشود کار تمام

صائب از خویش چو مردان سفری باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

دل چون آینه را تار نمی باید کرد

پشت بر دولت دیدار نمی باید کرد

عارفی را که پر و بال فلک جولان نیست

سیر در کوچه و بازار نمی باید کرد

می رود زود برون از ته پا کرسی دار

تکیه بر دولت بیدار نمی باید کرد

تا توان بود خمش، چون قلم از بی مغزی

سر خود در سر گفتار نمی باید کرد

می رسد نامه سر بسته در اینجا به جواب

درد دل پیش حق اظهار نمی باید کرد

نقطه در سیر و سکون تابع رمال بود

شکوه از ثابت و سیار نمی باید کرد

هرکه بر خود نکند رحم، بر او رحم جفاست

باده تکلیف به هشیار نمی باید کرد

از در حق به در خلق مبر حاجت خود

شکوه از یار به اغیار نمی باید کرد

از تهی مغز طمع بند زبان نتوان داشت

خامه را محرم اسرار نمی باید کرد

رتبه حسن یکی صد شود از دیده پاک

منع آیینه ز دیدار نمی باید کرد

مرکز دایره عیش ثبات قدم است

سیر بی نقطه چو پرگار نمی باید کرد

ذکر خالص بود از بند علایق رستن

رشته سبحه ز زنار نمی باید کرد

تا دو لب تیغ دو دم می شود از خاموشی

دهن زخم ز گفتار نمی باید کرد

مکن آن روی عرقناک ز عاشق پنهان

ظلم بر تشنه دیدار نمی باید کرد

صائب از آب شود آتش سرکش مغلوب

جنگ با مردم هموار نمی باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

روی آیینه دل تار نمی باید کرد

پشت بر دولت دیدار نمی باید کرد

از پریشان سخنی عمر قلم شد کوتاه

زندگی در سر گفتار نمی باید کرد

بالش نرم، کمینگاه گرانخوابیهاست

تکیه بر دولت بیدار نمی باید کرد

ای گل از آتش اگر خط امان می خواهی

خنده بر مرغ گرفتار نمی باید کرد

با متاعی که به سیم و زر قلب است گران

ناز یوسف به خریدار نمی باید کرد

بوسه گر نیست دل خسته به پیغام خوش است

زندگی تلخ به بیمار نمی باید کرد

ابر رحمت نبود قابل هر شوره زمین

باده تکلیف به هشیار نمی باید کرد

دردها می شود اکثر ز طبیبان افزون

غم خود عرض به غمخوار نمی باید کرد

از رخ تازه زند خون خریداران جوش

جنس خود کهنه به بازار نمی باید کرد

بر لباس است نظر مردم کوته بین را

سر خود در سر دستار نمی باید کرد

بی نگهبان چو شود حسن خطرها دارد

خار را دور ز گلزار نمی باید کرد

دل آزاده خود را چو بخیلان صائب

کیسه درهم و دینار نمی باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

ای دل از دشمن خاموش حذر باید کرد

از گزند می بی جوش حذر باید کرد

بیشتر کار کند تیغ چو لنگر دارست

از دعای لب خاموش حذر باید کرد

بر جگرداری دزدست شب ماه گواه

از خط و خال بناگوش حذر باید کرد

تیر از بحر کمان می کند انشای سفر

چون رسد کار به آغوش حذر باید کرد

فقر پوشیده و شمشیر برهنه است یکی

از فقیران قباپوش حذر باید کرد

صائب از جوش سخن داد به طوفان عالم

از محیطی که زند جوش حذر باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد

خنده چاک، گریبان مرا رسوا کرد

زخم از پهلوی من طرف نمایان بربست

داغ در سینه من چشم تماشا وا کرد

گریه تلخ مرا خنده او شیرین ساخت

شعله آه مرا قامت او رعنا کرد

شعله حسن، جگر سوخته ای می طلبید

عشق در هر دو جهان گشت و مرا پیدا کرد

ببر ای باد صبا مژده به طفلان هوس

که در باغ نوی سبزه خطش وا کرد

برو ای زورق بی ظرف حباب از سر اشک

موج لنگر نتوانست درین دریا کرد

در هواداری آن زلف کم از شانه مباش

که سر خود همه را در سر این سودا کرد

صائب این تازه غزل را ز تو هرکس که شنید

از سویداش به مجموعه دل انشا کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

دولت از دیده بیدار طلب باید کرد

گریه چون شمع نهان در دل شب باید کرد

نیست چون یک دو نفس بیش ترا بهره ز عمر

همچو صبح این دو نفس صرف طرب باید کرد

صبح صادق شود از مشرق سودا طالع

سخن راست ز دیوانه طلب باید کرد

استخوان جای طباشیر نگیرد هرگز

با حسب بهر چه اظهار نسب باید کرد؟

شوخی طفل یکی صد شود از رو دادن

ادب بی ادبان را به ادب باید کرد

ریزش ابر نباشد به فشردن موقوف

از کریمان چه ضرورست طلب باید کرد؟

چشم بستن ز مکافات رکاب ظفرست

خصم مغلوب چو شد ترک غضب باید کرد

هست در خاطر اگر داعیه بخت جوان

صائب از پیر خرابات طلب باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

خویش را پیشتر از مرگ خبر باید کرد

در حضر فکر سرانجام سفر باید کرد

پیش ازان دم که شود تکمه پیراهن خاک

سر ازین خرقه نه توی بدر باید کرد

حاصل کار جهان غیر پشیمانی نیست

فکر شغل دگر و کار دگر باید کرد

نفسی چند که در سینه پرخون باقی است

صرف افغان شب و آه سحر باید کرد

پیشتر زان که شود کشتی تن پا به رکاب

کشتی فکر درین بحر خطر باید کرد

سیر انجام در آیینه آغاز خوش است

دام را پیشتر از دانه نظر باید کرد

تا مگر اختر توفیق فروزان گردد

گریه ای چند به هر شام و سحر باید کرد

پیش ازان دم که زمین دوز کند خار اجل

دامن سعی، میان بند کمر باید کرد

تا گل ابری از ایام بهاران باقی است

صدف خویش لبالب ز گهر باید کرد

به رفیقان گرانبار نپردازد شوق

توشه این سفر از لخت جگر باید کرد

فکر جان در سفر عشق به خاطر بارست

از گرانباری این راه حذر باید کرد

قسمت مردم بی برگ بود میوه خلد

دهنی تلخ به امید ثمر باید کرد

نتوان راه عدم را به عصا طی کردن

پا چو از کار شد اندیشه پر باید کرد

شارع قافله فیض بود رخنه دل

چشم خود وقف بر این راهگذر باید کرد

پرتو عاریتی نعل در آتش دارد

شمع محراب ز رخسار چو زر باید کرد

مادر خاک به فرزند نمی پردازد

روی در منزل و مأوای پدر باید کرد

یک جهت گر شده ای در سفر یکتایی

صائب از هر دو جهان قطع نظر باید کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

از میان تیغ برآورد که زمان می گذرد

وقت پیرایش گلزار جهان می گذرد

غافلان پشت به دیوار فراغت دارند

عمر هر چند که چون آب روان می گذرد

می کند خواب فراغت به شبستان عدم

هر که اینجا سبک از خواب گران می گذرد

می شود رو به قفا روز قیامت محشور

چون شرر هر که ز دنیا نگران می گذرد

در بیابان ملامت دل دیوانه ما

همچو تیغی است که بر سنگ فسان می گذرد

نتوان طوطی ما را به شکر داد فریب

سخن از چاشنی کنج دهان می گذرد

آه ازان دلبر محجوب که در پرده شب

روی پوشیده ز آیینه جان می گذرد

گر چه باشد به هوس، عشق به از عقل بود

تیر هر چند بود کج ز کمان می گذرد

از جهان گذران نیست گذشتن آسان

شبنم ماست کزاین ریگ روان می گذرد

صاف شو تا همه خوبان به رضایت باشند

در گلستان، سخن آب روان می گذرد

صائب از شرم برون آ، که درین یک دو سه روز

نوبت خوبی آن غنچه دهان می گذرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:57 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4367024
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث