به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

یوسفی نیست دل خوش که هویدا گردد

عافیت گمشده ای نیست که پیدا گردد

سنگ اطفال به دیوانگی ما افزود

خنده کبک ز کهسار دو بالا گردد

از فضا کم نشود وحشت خونین جگران

لاله را دل سیه از دامن صحرا گردد

صیقل آینه غیب همان در غیب است

دل محال است به تدبیر مصفا گردد

دل وحشت زده از سینه کجا یاد کند؟

چه خیال است که گوهر به صدف واگردد؟

قطره تا موج سبکسیر تواند گردید

حیف باشد گره خاطر دریا گردد

در دل ساده ما عقل کند جلوه عشق

نقطه سهو بر این صفحه سویدا گردد

رشته گوهر عبرت که نگاهش خوانند

تا کی از بی بصری دام تماشا گردد؟

چهره شمع شد از سیلی پروانه کبود

به چه امید کسی انجمن آرا گردد؟

سینه چاک مرا بخیه زدن ممکن نیست

هر سر خاری اگر سوزن عیسی گردد

عشق در پرده ناموس نماند صائب

قاف پوشیده کجا از پر عنقا گردد؟

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

دل ارباب تنعم ز نوا می افتد

جام لبریز چو گردد ز صدا می افتد

با توکل سفری شو که درین راه، به چاه

هرکه از دست نینداخت عصا می افتد

می شود عیب هنر، نفس چو افتاد خسیس

کری و کوری و لنگی به گدا می افتد

دایم از عیش دو بالاست چراغش روشن

دل هرکس که در آن زلف دو تا می افتد

آبرو در گره گوشه عزلت بسته است

یوسف از چه چو برآید ز بها می افتد

دل ازان زلف به دام خط مشکین افتاد

از بلا هرکه گریزد به بلا می افتد

می چکد خون ز نوای جرس امروز به خاک

تا ازین قافله دیگر که جدا می افتد؟

آن غیورم که گر از حق طلبم حاجت خویش

بر زبانم گره از شرم و حیا می افتد

روی پوشیده ز آیینه ما می گذرد

آفتابی که فروغش همه جا می افتد

سرم از مغز تهی گشت، همانا کامروز

بر سرم سایه اقبال هما می افتد

نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون

آخر این سلسله بر گردن ما می افتد!

از نفس تیره شود آینه صائب هرچند

نیست چون همنفسی دل ز جلا می افتد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

هرکجا پرتو جانانه ما می افتد

برق در خرمن پروانه ما می افتد

از تن غرقه به خون کان بدخشان شده ایم

سنگ اطفال به دیوانه ما می افتد

می توان زود دل از خانه ویران برداشت

قدم سیل به ویرانه ما می افتد

این چه آهوست کز اندیشه صیادی او

رعشه بر پنجه شیرانه ما می افتد

از دبستان ره کاشانه خود هر طفلی

می گذارد، پی دیوانه ما می افتد

می کند کار نمک با جگر زخمی ما

ماهتابی که به غمخانه ما می افتد

خاکبازی همه را برده چو طفلان از راه

که به فکر دل ویرانه ما می افتد؟

نیست ممکن که به خرمن نرساند خود را

در دل سنگ اگر دانه ما می افتد

در دیاری که بود کعبه برابر با خاک

که به تعمیر صنمخانه ما می افتد؟

می پرد روزنه را دیده امید امروز

تا که را راه به کاشانه ما می افتد

نیست ممکن که قیامت به خود آید صائب

هرکه را راه به میخانه ما می افتد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

کور باد آن که ز روی تو نظر می پیچد

سر مبادش که ز شمشیر تو سر می پیچد

سنبلی از ته هر سنگ برون می آید

آه فرهاد چو در کوه و کمر می پیچد

شیون دل بود از چشم، که در خانه صدا

دایم از رهگذر حلقه در می پیچد

تا قیامت در دل بسته نخواهد ماندن

عاقبت دست دعا قفل اثر می پیچد

بر تهیدستی آغوش بگریم صائب

هاله ای را چو ببینم به قمر می پیچد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

قطره بیجگری کز نظر ما افتد

شور حشری شود و در دل دریا افتد

خون فرهاد سر از خواب عدم بردارد

آتش لاله چو در دامن صحرا افتد

عذر زندانی بی جرم چه خواهد گفتن؟

چشم یعقوب چو بر چشم زلیخا افتد

صائب از عمر همین کام تمنا دارد

که ز هند آید و در خاک نجف وا افتد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

نوبت عقده گشایی چو به ما می افتد

گره ناز بر آن بند قبا می افتد

در حریمی که گل و شمع گریبان چاکند

که به فکر دل صد پاره ما می افتد؟

چشم مخمور تو بیماری نازی دارد

که ز نشکستن پرهیز به جا می افتد

در ته خاک همان گردش خود را دارد

آسیایی که در او آب بقا می افتد

پرتو حسن تو خورشید جهان آرایی است

که بغیر از دل صائب همه جا می افتد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

 

آن که از عمر سبکسیر وفا می طلبد

لنگر از سیل و اقامت ز هوا می طلبد

هرکه دارد طمع عافیت از آخر عمر

ساده لوحی است که از درد صفا می طلبد

کشتیی را که شود کوه غم من لنگر

ناخدا موج خطر را ز خدا می طلبد

به گواهان لباسی نشود خون ثابت

خون ما را که ازان لعل قبا می طلبد؟

هوس دیدن رویی است مرا در خاطر

که نقابش دو جهان روی نما می طلبد

صدف پوچ گران است به دل دریا را

دامن دشت جنون آبله پا می طلبد

نیست از سایه دیوار قناعت خبرش

آن که دولت ز پر و بال هما می طلبد

حرص بی شرم به آداب نمی پردازد

همه چیز از همه کس در همه جا می طلبد

چشم بر دست فقیرست غنی را صائب

شاه پیوسته ز درویش دعا می طلبد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

هرکه از گریه بیدرد اثر می طلبد

همت از مردم کوتاه نظر می طلبد

علم فتح بلند از سپر انداختن است

ساده لوح آن که ز شمشیر ظفر می طلبد

نیست هر رشته سزاوار به گلدسته ما

دل صد پاره ما موی کمر می طلبد

گر شود هر سر مو پای طلب کافی نیست

قطع این بادیه سامان دگر می طلبد

طمع از خوان بخیلان نکند قطع امید

مور حرص از نی بی مغز شکر می طلبد

گرچه صد بار گره شد به گلویش این آب

صدف خام همان آب گهر می طلبد

یوسف آنجا که به زندان فراموشان است

از دل گمشده ما که خبر می طلبد؟

ماه از هاله عبث می شود آغوش طراز

سرو سیمین تو آغوش دگر می طلبد

خاک صحرای قناعت جگرش سوخته است

نه ز حرص است اگر مور شکر می طلبد

بی شکستن به مقامی نرسد عزم درست

کشتی ما مدد از موج خطر می طلبد

حاجت خود نکند عرض به هرکس صائب

هرچه می بایدش از آه سحر می طلبد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

عشق تا هست عنان را به هوس نتوان داد

چون قلم نبض به دست همه کس نتوان داد

ناله ای کز سر در دست شنیدن دارد

دل به بیهوده درایان جرس نتوان داد

نیست هر گوش به اسرار حقیقت لایق

طوق زرین به سگ هرزه مرس نتوان داد

از دم باد صبا غنچه پریشان گردید

دل به افسانه هر سرد نفس نتوان داد

چه کند یوسف اگر تن ندهد در زندان؟

تن به آغوش زلیخای هوس نتوان داد

عقل از دایره بیخبران بیرون است

به خرابات مغان راه عسس نتوان داد

ساقی میکده قسمت حق مختارست

جام اگر صاف و اگر درد به پس نتوان داد

تا توان فکر گلوسوز شنیدن صائب

هوش خود را به شکر همچو مگس نتوان داد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

هرکه را چشم بر آن طاق دو ابرو افتاد

دو جهان یکقلم از طاق دل او افتاد

تا قیامت نتواند به ته پا نگریست

چشم هرکس که بر آن قامت دلجو افتاد

پیش صاحب نظران نقطه بسم الله است

خال مشکین که بر آن گوشه ابرو افتاد

چون تو از ناز به دنبال نبینی هرگز

به چه امید به دنبال تو گیسو افتاد؟

تیره بختی نکند خوش سخنان را خاموش

چه کند سرمه به چشمی که سخنگو افتاد؟

نیست چندان خطری شیشه به سنگ آمده را

جای رحم است بر آن کز نظر او افتاد

نیست ممکن به حقیقت نکشد عشق مجاز

واصل بحر شود هر که درین جو افتاد

آه کز خیرگی دیده بی پرده من

دیدن یار به آیینه زانو افتاد

یکی از گوشه نشینان جهان شد صائب

هرکه را چشم به کنج دهن او افتاد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 3:30 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4371753
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث