به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

باد صبا بر گل گذر کن

برگل گذر کن

وز حال گل ما را خبر کن

ای نازنین

ای مه‌جبین

با مدعی کمتر نشین

بیچاره عاشق ناله تا کی

یا دل مده یا ترک سر کن -‌ ترک سر کن

شد خون‌فشان چشم تر من

پر خون دل شد، ساغر من

ای یار عزیز مطبوع و تمیز

در فصل بهار با ما مستیز

آخر گذشت آب از سر من -‌ ببین چشم تر من

۲

گل چاک غم برپیرهن زد -‌برپیرهن زد

از غیرت آتش در چمن زد

ازغیرت آتش در چمن زد

بلبل چو من

شد در چمن

دستان سرا بهر وطن

دیدی که ظالم تیشه‌اش را آخر به پای خویشتن زد

ایرانیان از بهر خدا

یک دل شوید از صدق و صفا

تا چند نفاق تا کی دغلی

تا چند غرض تاکی دو دلی

آخر بس است این بد عملی

بس است این منفعلی

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:39 PM

باش تا پنجهٔ ناهید زند زخمه به چنگ

آورد اختر ما دامن مقصود به چنگ

خوش دلی‌ها رسد از شاخ‌ هوس گوناگون

آرزوها دمد از باغ امل رنگارنگ

نور پاک احدی رفع کند ظلمت شرک

خلق‌پاک بشری محوکند نقشهٔ جنگ

هرکه را تیر و کمانی بود از غمزه به کف

نزند بر دل صاحب نظران تیر خدنگ

قهر نادان نکند آبروی علم به گور

دست ظالم نزند شیشهٔ انصاف به سنگ

بعد ازین دلبر بی‌مهر به رغم دل ما

ازتعمد نکند سوی رقیبان آهنگ

نکند بار دگر یار، جفا از سر قهر

نکشد بار دگر ناله بهار از دل تنگ

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:39 PM

باد خزان وزان شد

چهرهٔ گل خزان شد

طلایه لشکر خزان از دو طرف عیان شد

چو ابر بهمن ز چشم من چشمهٔ خون روان شد

ناله‌، بس مرغ سحر در غم آشیان زد

آشیان سوخته بین مشعله در جهان زد

عزیز من -‌ مشعله در جهان زد

خدا خدا داد ز دست استاد

که بسته رخ شاهد مه‌لقا را

فغان و فریاد ز جور گردون

که داده فتوای فنای ما را

کشور خراب‌، فغان و زاری

پیچه و نقاب سیاه و تاری

وه چه کنم از غم بیقراری

تا به کی کشیم ذلت و بیماری

بیا مه من رویم از ورطهٔ جانسپاری

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:39 PM

پروانه ای موجود ظریف

پروانه ای مخلوق شریف

ای صاحب پرهای لطیف

چون شد که از دشمن تو پروا نکنی

جز جانب آتش تو پروا نکنی

رسم فداکاری خوش آموخته‌ای

خود را برای دیگران سوخته‌ای

جز عاشقی چیزی نیاموخته‌ای

باید دلا تقلید پروانه کنی

جان را فدای روی جانانه کنی

مُردی توای پروانه و مُرد هنر

موسیقی و حسن و کمالات دگر

ای‌ شمع خائن‌، شو ز غم‌ زیر و زبر

پروانه را کشتی و حاشا نکنی

ای شمع بی‌پروای دنی

پروانه را کشتی علنی

یارب که امشب را تو فردا نکنی

یارب که امشب را، که امشب را تو فرد‌ا نکنی

ای روح پروانه تو در بهشت برین

یادی از ما نکنی

* * *

آن خوشنوا مرغ سحری

رنجیده از خوی بشری

شد، تا به فردوس برین ناله کند

گلبانک آزادی در آن صفحه‌، در آن صفحه زند

چشم قضا زد ره به شیرین سخنش

قفل خموشی زد اجل بر دهنش

کنج قفس را کرد بیت‌الحزنش

غافل که این بلبل قفس می‌شکند

پروانه ای مرغ سحرم

ز مردنت خون شد جگرم

دیگر به موسیقی تو غوغا نکنی

شوری و شهنازی‌، و شهنازی تو برپا نکنی

ای روح پروانه

چرا عزیز من

یادی تو از ما نکنی

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:38 PM

نسیم سحر بر چمن گذر کن

زمن بلبل خسته را خبرکن

بگو آشیان را ز دیده‌ ترکن

ز بیداد گل آه و ناله سرکن

شبی سحرکن -‌ شبی سحرکن

سکوت شب و نوای بلبل

شکرخنده زد به چهرهٔ گل

کنار بستان -‌به یاد مستان -‌بنوش می

یار من گلزار من تویی تو

دلدار من تویی تو

همه‌جا همراه من تویی

دلخواه من تویی تو

روزی آهم گیرد دامنت -‌سوزد با منت

گر شود دلم کوه درد و غم

چاره‌اش به یک جام می کنم

همچو فرهادش از ریشه برکنم

من همان مرغ بی‌بال وپر

شاخ بی‌برگ و بر

دل آزرده‌ام

من همان مرغ بی بال و پر

شاخ بی برگ و بر

دل آزرده‌ام

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:38 PM

گر رقیب آید بر دلبر من

جوشد از غیرت دل اندر بر من

مکر و شیادی بود لشکر او

عشق و آزادی بود لشکر من

من بی‌پروا را چه هراس از دشمن

خدا خدا دهد بر دشمن ظفری ما را

یا که من از خون او رنگ کنم بستر او

یاکه او از خون من رنگ کند پیکر من

دست‌از این دستهٔ‌شمشیرکه‌در دست من است

نکشم تا نکشد دست‌، رقیب از سر من

ای رقیبان وطن به کجا، به کجا خانهٔ ماست‌!

اندکی دورترک که نه این‌، که نه این جای شماست‌!

برچین برچین دامن که دامن ندهیم

برو ای ابله که ما تن ندهیم

ز آتشش پروا ندارد دل من

حالت پروانه دارد دل من

بسته صیادش پر و بال امید

چون پرد پروا ندارد دل من

من بی‌پروا را چه هراس از دشمن

خدا خدا دهد بر دشمن ظفری ما را

گرکشد خنجر بت کافر به قصد من و دل

ذره‌ای پروا ازین دعوا ندارد دل من

با رقیبان وطن از من دلخون گویید

دلبرم را به شما وانگذارد، دل من

ای رقیبان وطن به کجا، به کجا خانهٔ ماست‌!

اندکی دورترک که نه این‌، که نه این جای شماست‌!

برچین برچین دامن که دامن ندهیم

برو ای ابله که ما تن ندهیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:38 PM

رقیب می‌رسد ازگرد راه چاره کنید

به روی قبضهٔ شمشیر استخاره کنید

درین رمق رقم قتل خویش را یاران

ز دست خصم بگیرید و پاره پاره کنید

شکنج زلف بتان گر بلای عقل شماست

سبک ز حلقه دیوانگان کناره کنید

درین قمارکه یاران زدند بر سر جان

سفاهت است که با عقل استشاره کنید

نهید جبههٔ طاعت برآستان رقیب

و یا که خانهٔ معشوق را اداره کنید

بر غم سردی حاسد ز شعر گرم بهار

تنور خویش و دل خصم پر شراره کنید

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:38 PM

بند اول

عروس گل از باد صبا

شده در چمن چهره گشا

الا ای صنم بهر خدا

ز پرده تو رخ بدرکن

دیده کسی هرگز

بود پیچهٔ زدن خوی گل

پیچه زدن خوی گل

پرده برافکن تا

شود پرده‌نشین روی گل

پرده‌نشین روی گل

بسوز دل اهل صفا -‌ به عشق وبه مهر و به وفا، ای صنم

ز پیچه زدن حذر کن

آه نهان چرا چهرهٔ دلجوی تو

وای گشاده به‌، روی تو هم موی تو

بند دوم

ندیده بودی چهر پری

نهفته کند جلوه گری

تو چون از پری زبباتری

هرآینه جلوه سرکن

دیده کسی هرگز بود حور و پری در حجاب

حور و پری در حجاب

دیده کسی هرگز بود شمس و قمر با نقاب

شمس و قمر با نقاب

بسوز دل اهل صفا -‌به عشق وبه مهروبه وفا، ای صنم

ز پیچه زدن حذرکن

آه نهان چرا چهرهٔ دلجوی تو

وای گشاده به روی توهم موی تو

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:37 PM

بند اول

مرغ سحر ناله سرکن

داغ مرا تازه‌تر کن

زآه شرربار این قفس را

برشکن و زبر و زبر کن

بلبل پربسته زکنج قفس درآ

نغمۀ آزادی نوع بشر سرا

وزنفسی عرصه این خاک توده را

پرشرر کن

ظلم ظالم‌، جور صیاد

آشیانم داده بر باد

ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!

شام تاریک ما را سحرکن

*‌

نوبهار است‌، گل به بار است

ابر چشمم ژاله‌بار است

این قفس چون دلم ننگ وتار است

شعله فکن درقفس ای آه آتشین

دست طبیعت گل عمر مرا مچین

جانب‌عاشق نگه‌، ای‌تازه گل‌! از این

بیشتر کن

مرغ بیدل‌، شرح هجران مختصر مختصر مختصر کن!

بند دوم

عمرحقیقت به سرشد

عهد و وفا بی‌سپر شد

نالهٔ عاشق‌، ناز معشوق

هردو دروغ و بی‌اثر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد

قول و شرافت همگی از میانه شد

از پی دزدی وطن و دین بهانه شد

دیده تر شد

ظلم مالک‌، جور ارباب

زارع از غم گشته بیتاب

ساغر اغنیا پر می ناب

جام ما پر ز خون جگر شد

*

ای دل تنگ ناله سرکن

از قوی دستان حذر کن

از مساوات صرف نظرکن

ساقی گلچهره بده آب آتشین

پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین

ناله برآر از قفس ای بلبل حزین

کز غم تو، سینهٔ من‌، پر شرر شد

کز غم تو سینهٔ من پرشرر پرشرر پرشرر شد

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:37 PM

ای دلبر من‌، تاج سر من

یک دم ز وفا، بنشین بر من

نازت بکشم ای مایهٔ ناز

بارت ببرم ای دلبر من

وای از تو که‌ سوخت پروانه صفت

شمع رخ تو بال و پر من

رحمی که بسوخت عشق تو مرا

چندان که نماند خاکستر من

ای مرغ سحر این نامه ببر

نزد صنم گل پیکر من

لیلای منی مجنون توام

من بندهٔ تو تو سرور من

دل شد ز غمت چون قطرهٔ خون

وز دیده چکید در ساغر من

ویرانه شود آن خانه که نیست

روشن ز رخت ای اختر من

لطفت‌ شکرست‌ قهرت‌ شررست

هم نوش منی هم نشترمن

هرجا گذری با صوت خوشت

خاک ره توست چشم تر من

گوید که «‌بهار» نالد چو هزار

ناکرده نظر بر منظر من

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:37 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 588

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4371884
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث