به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

ایران ـ هنگام کار است

برخیز و ببین - ایران

بختت در انتظار است

از پا منشین - ایران

از جور فراوان هر گوشه شوری بپاست

خون‌ها شده پامال و آزادیش خونبهاست

خدا ز درد و غم رهاند ما را

خدا به کام دل رساند ما را

*

دور جهان نگر که چه غوغا خواهد کرد

که چه غوغا خواهد کرد

حب وطن نگر که چه با ما خواهد کرد

که چه با ما خواهد کرد

آه چه محنت‌ها که کشیدی ایران

آه به کام دل نرسیدی‌، جز غم ندیدی ایران

*

خدا ز درد و غم رهاند ما را

خدا به کام دل رساند ما را

تاکی به دل جوانی نکنم به عادت پیران

جامی بده به یاد وطنم -‌ سلامت ایران

ایران‌، تا ز دل برکشم نعرهٔ آزادی

خیزکه روز فتح و ظفر شد -‌ ایران

خیزکه روزگار دگر شد وقت هنر شد -‌ ایران

خدا ز درد و غم رهاند ما را

خدا به کام دل رساند ما را

*

ما را در غمگساری یاری نباشد، یاران

غیر از افغان و زاری کاری نباشد، یاران

جز همت و غیرت‌، درمان دردی کجا؟

جز فخر و شهامت‌، دشمن نوردی کجا

جهان به کام ما برآید، آمین

شب فراق ما سرآید، آمین

عز و شرف به همت والا باید خواست

به تقلا باید خواست

فتح و ظفر به‌ دست توانا باید خواست

به‌ مدارا باید خواست

کیست که مژده‌ای برساند ما را

کیست که جرعه‌ای بچشاند ما را

وز غم رهاند ما را

جهان به کام ما برآید، آمین

شب فراق ما سرآید، آمین

*‌

گر در ره غمش کشته شوم به تهمت یاری

بهتر که از اجانب شنوم ملامت و خواری

خواری‌، خارا و خوشترم از گل بهاری

خیزکه روز فتح و ظفر شد -‌ ایران

خیز که روزگار دگر شد وقت هنر شد -‌ ایران

جهان به کام ما برآید، آمین

شب فراق ما سرآید، آمین

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:37 PM

 

ای شهسواران وطن یزدان به ما یار آمده

با رایت فتح و ظفر جیش سپهدار آمده

جیش صمصام رسید ایل ضرغام رسید

لله الحمدکه کام دل ناکام رسید

ای دل افکار وطن مادر زار وطن

خوش‌خبر باش که غم جمله به اتمام رسید

یکسره آزاد شدی ای وطن

خرم و دلشاد شدی ای وطن

از ستم آزاد شدی ای وطن

زان ماه تابان وطن روشن شده جان وطن

زان مهر رخشان وطن روز عدو تار آمده

شیر گیلان یله شد جیش ما یک دله شد

گرگ خونخوار وطن باز اسیر تله شد

ای دل افکار وطن مادر زار وطن

شاد شو شاد که بین تو و غم فاصله شد

مجلس مشروطه به پا شد دگر

سلطنت‌آباد فنا شد دگر

کار به کام دل ما شد دگر

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:36 PM

دردا که ندیدیم وصال رخ دلدار

هجرآمد و آورد غم و محنت بسیار

خون گریه کنم تا بگشایم گره از کار

دردا که مرا خون دل و دیده قرین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

وان باغ که بودست پر از مرغ خوشالحان

امروز چرا گشت نشیمن‌گه زاغان

افسوس زمانی که چنان بود و چنین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

آن آهوی خوش خط و نکوخال که در دشت

گه راند سوی جوی و گهی تاخت به گلگشت

با خاطر آسوده همی رفت و همی گشت

امروز چرا طعمهٔ شیران عرین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

آن تخت که‌ ‌بُد جای کیومرث و فریدون

وان ملک که بُد وسعتش از حوصله بیرون

وان تاج که بد بر سرکیخسرو، اکنون

مطموع عدو گشت و خراب از ره کین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

یاران ز حمیت به سوی مرگ دویدند

در راه شرف از سر و جان دست کشیدند

در خون خود اندر طلب فخر طپیدند

گلرنگ ز خون همه سیمای زمین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

امروز ز بی حسی ما کار خرابست

بنیاد کهن سال وطن بر سر آبست

امروز مرا دیده ازین غصه پر آبست

کاین خاطر آسوده چرا زار و حزین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

یک روز وطن رشگ گلستان جنان بود

اقبال من از طالع مشروطه جوان بود

آن روز مرا حال دل خسته چنان بود

امروز مرا حال دل خسته چنین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

خصمان ز دو جانب سوی ما رخش دوانند

بر مرگ وطن‌، ناخلفان فاتحه خوانند

اعدای جفاکار چرا سخت کمانند

گردون ز چه بر قصد دل ما به کمین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

بیچاره وطن خسته و آواره و فرد است

رخسارهٔ ما از غم این واقعه زرد است

ای حزب دموکرات کنون وقت نبرد است

کز سستی ما، مام وطن گوشه‌نشین شد

چه بد رفتاری ای چرخ

چه کج رفتاری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:35 PM

بالای نقره زلف سیارکله پا مکن

ای نازنین بشهر شلق شوربپا مکن

مثل همه بما مکنی ابروت تروش

ابکار ر با همه بکن اما بما مگن

خون کزد چشمای تو دلم ر وحیا نکرد

یکباربذش بگو: مکن ای بیحیا مکن

اگر مخی‌ه بهارکه دلت نگادری

اُ‌ه‌قذر بروی بچهٔ مردم نگا مکن

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:34 PM

زلفای قجریر درهم و بشکسته مکن واز

درهای سلامت ر بروم بسته مکن واز

گر مار مخی‌،‌ها، نمخی نه‌، دوکلیمه

اینبار مور مثل همه بار خسته مکن واز

یار اینجیه ا‌مشو مخن‌ آوازه موذن

تام‌، خادم مچد، درگلدسته مکن واز

از زلف کتا ابروی پیوسته شو و روز

عمرم رکتا، رنجم ییوسته مکن واز

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:33 PM

روی ماهت‌ ر ببین تا عشقم باور کنی

رنگ زردم ر ببین تا جورت کمتزه کنی

نصب شو وخت که بوی زلفهات ر مشنوم

کرببینی روزمز، خاک سیا وزسرکنی

زلف کر لیلیزآزی بیشتر مزن قیچی که واز

مثل پیشتر نِمْتَنی چرخ مُو رَ چِنْبَرْ کِنِی

ای بهار اُ‌قذر به پیش مو مخن والنازعات

گر بحال مو بیفتی الذی را ز برکنی

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:33 PM

گفتی که ممیر وخته مو لبیکمه گفتم

هی هی بخدا خوب تو گفتی مو شنفتم

ای شیر نر عشق‌، تقلای مو پوچه

ای بوده مقدر که بچنگال توبفتم

تا زور دری تیز بزن بازوی صیاد

مو کِفتَرِ جُون سَختُم و آسُون نَمِیُفتُم

گفتم که بپایت نخلد خار و مو امشو

با جاروی مژگون سر راه تو ره رُفتُم

دیشو بخیال صدف سینهٔ صافت

تا وقت سحر مُروِرِیِ اشک مُسُفتُم

همدوش بهارُم مو که هم‌جفتُمُ هم‌طاق

در بی‌طَقَتی طاقُم و با یاد تو جُفتُم

ادامه مطلب
پنج شنبه 24 تیر 1395  - 4:33 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 588

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4366061
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث