به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست

بر ابرو اینهمه گره نیم باز چیست

زهرم دهند یا شکر آن چشم و لب بگو

امر کرشمهٔ تو و فرمان ناز چیست

ما خود بسوختیم در اول نگاه گرم

این شعلهٔ تغافل طاقت گداز چیست

از ما اگر کناره کنی حایلی بکن

اما نگاه را ز نگار احتراز چیست

یک زخم دور باش چو کوته نظر نخورد

پس مدعا از این مژه‌های دراز چیست

این لطفها که صرف دگرهاست کو یکی

تا بنگرد که عجز کدام و نیاز چیست

وحشی همیشه راز تو فاش از زبان تست

باز این سخن گزاری و افشای راز چیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

زهر در چشم و چین بر ابرو چیست

باز فرمان تندی خو چیست

غیر ازین کآمدیم و خوار شدیم

گنه ما درین سر کو چیست

چون به ما زین بتر شوی که شدی

غرض مردم غرض گو چیست

گل تو خارهای خود راییست

بار تو ای نهال خودرو چیست

از دو سو بود این کشش ز نخست

این زمان جرمهای یکسو چیست

حسن و عشقند از دو سو در کار

جرم چشم من و لب او چیست

صبر وحشی به غمزه می‌سنجد

تیر در جان من ترازو چیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست

چیست عشق و کیست مرد عشق و درد مرد چیست

گلشن حسنی ولی بر آه سرد ما مخند

آه اگر یابی که تأثیر هوای سرد چیست

ای که می‌گویی نداری شاهدی بر درد عشق

جان غم پرورد و آه سرد و روی زرد چیست

آنکه می‌پرسد نشان راحت و لذت ز ما

کاش پرسد اول این معنی که خواب و خورد چیست

گرنه عاشق صبر می‌دارد به تنهایی ز دوست

آنچه می‌گویند از مجنون تنها گرد چیست

وحشی از پی گر نبودی آن سوار تند را

می‌رسی باز از کجا وین چهرهٔ پر گرد چیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست

مرد صاحب درد، درد مرد، می‌داند که چیست

هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما

حال تنها گرد، تنها گرد، می‌داند که چیست

رنج آنهایی که تخم آرزویی کشته‌اند

آنکه نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست

آتش سردی که بگدازد درون سنگ را

هرکرا بودست آه سرد، می‌داندکه چیست

بازی عشقست کاینجا عاقلان در شش درند

عقل کی منصوبهٔ این نرد می‌داند که چیست

قطره‌ای از بادهٔ عشقست سد دریای زهر

هر که یک پیمانهٔ زین می‌خورد، می‌داند که چیست

وحشی آنکس را که خونی چند رفت از راه چشم

علت آثار روی زرد می‌داند که چیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست

یاران همه کردند سفر بودن ما چیست

بشتاب رفیقا که عزیزان همه رفتند

ساکن شدن و راه نپیمودن ما چیست

ای چرخ همان گیر که از جور تو مردیم

هر دم المی بر الم افزودن ما چیست

گر زخم غمی بر جگر ریش نداریم

رخساره به خون جگر آلودن ما چیست

وحشی چو تغافل زده از ما گذرد یار

افتادن و بر خاک جبین سودن ما چیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چیست

خود چه کردم با تو چندین خشم و ناز از بهر چیست

باز با من هر زمانش خشم و نازی دیگر است

خشم و ناز او نمی‌دانم که باز از بهر چیست

از نیاز عاشقان بی‌نیاز است اینهمه

عاشقان را اینهمه عجز و نیاز از بهر چیست

مجلسی خواهم که پیشت گیریم و سوزم چو شمع

بر زبان آرم که این سوز و گداز از بهر چیست

گوش بر افسانهٔ ما چون نخواهد کرد یار

وحشی این افسانهٔ دور و دراز از بهر چیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

تا قسمتم ز میکدهٔ آرزوی کیست

رطل میی که مست شوم ، در سبوی کیست

تیغی که زخم ناز به قدر جگر خورم

تا در میان غمزهٔ بیداد جوی کیست

بیخی که بردمد گل عیشم ز شاخ او

از گلشن که رسته و آبش ز جوی کیست

داغی که روغنم بچکاند ز استخوان

با آتش زبانه کش شمع روی کیست

پای طلب که در رهش الماس گرد شوند

تقدیر سودنش به تک و پوی کوی کیست

دل را کمند شوق که خواهد گلو فشرد

آن پیچ و تاب تعبیه در تار موی کیست

وحشی علاج این دل و طبع فسرده حال

شغل مزاج گرم که و کار خوی کیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست

مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکیست

تمام در طلب وصل و وصل می‌طلبیم

اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکیست

اگر چه مانده اسیر است همچنان خوش باش

که منتهای ره کاروان حاج یکیست

فریب تاج مرصع مده به سربازان

که ترک سر بر این جمع و ننگ تاج یکیست

همین منادی عشقست در درون خراب

که آنکه می‌دهد این ملک را رواج یکیست

چه جای زحمت و راحت که پیش پای طلب

حریر نسترن و نشتر زجاج یکیست

بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر

که وضع عنصر و تألیف امتزاج یکیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟

با او که شد حریف و کنون همعنان کیست ؟

ماهی که چرخ ساخت به دستان ز من جدا

تا با که ، دوست گشته و همداستان کیست ؟

تا همچو ماه خیمه به سر منزل که زد

وز مهر با که دم زند و مهربان کیست ؟

آن مه کزو رسید فغانم به گوش چرخ

یارب نهاده گوش به سوی دهان کیست ؟

وحشی همین نه جان تو فرسوده شد ز غم

آنک از غم فراق نفرسود جان کیست ؟

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

بسته بر فتراک و می‌پرسد که صیاد تو کیست

تیغ خون آلود خود دارد که جلاد تو کیست

ساختی کارم به یک پرسش که در کارت که بود

سخت پرکاری نمی‌دانم که استاد تو کیست

لب کنی شیرین و پرسی کیست چون بینی مرا

بنده‌ام یعنی نمی‌دانی که فرهاد تو کیست

گر عیاذبالله از رازی که می‌پوشم ز تو

برفتد این بوده روزی ، مرد بیدار تو کیست

گر خروشان نیستی وحشی ز درد بی‌کسی

چیست این فریاد و در کنج غم آباد تو کیست

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 شهریور 1395  - 4:36 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 242

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4374648
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث