به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

بیائید یاران بهم دوست باشیم

همه مغز ایمان بی پوست باشیم

نداریم پنهان ز هم عیب هم را

که تا صاف و بیغش بهم دوست باشیم

بود عیب ما و شهادت برابر

قفا هم بطوری که در روست باشیم

بود دوستی مغز و اظهار آن پوست

چه حیفست ما حامل پوست باشیم

مکافات بد را نکوئی بیاریم

اگر بد کنیم آنچنان کوست باشیم

بکوشیم تا دوستی خوی گردد

بهر کو کند دشمنی دوست باشیم

نداریم کاری به پنهانی هم

همین ناظر آنچه در روست باشیم

ز اخلاق مذمومه دل پاک سازیم

بر اطوار یاری که خوشخوست باشیم

بود سینها صاف و دلها منوّر

چو آئینه کان مظهر روست باشیم

گریزیم ز اهل شقاق و شقاوت

طلبکار یاری که نیکوست باشیم

نداریم از دامن یار حق دست

بکوشیم تا آنچنان کوست باشیم

اگر خود سک کوی جانان نباشیم

سک کوی آن کو در آن کوست باشیم

خدا را اگر دوست داریم باید

کجا در حقیقت خدا دوست باشیم

نباشیم تا با خدا دوستان دوست

کجا درحقیقت خدا دوست باشیم

بیائید تا ناظر روی حق بین

از آنرو که آئینهٔ اوست باشیم

بیائید خود را بدریا رسانیم

چرا پستهٔ آنچه در جوست باشیم

بر آئید چون فیض از پوست یاران

که تا جمکی مغز بی پوست باشیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم

انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم

شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم

شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم

دوای هم شفای هم برای هم فدای هم

دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشیم

بهم یکتن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه

سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم

جدائی را نباشد زهرهٔ تا در میان آید

بهم آریم سر بر گرد هم بر گار هم باشیم

حیاه یکدیگر باشیم و بهر یکدیگر میریم

گهی خندان ز هم گه خسته و افکار هم باشیم

بوقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم

چووقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم

شویم از نغمه سازی عندلیب غم سرای هم

برنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم

بجمعیت پناه آریم از باد پریشانی

اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم

برای دیده‌بانی خواب را بر خویشتن بندیم

ز بهر پاسبانی دیدهٔ بیدار هم باشیم

جمال یکدیگر کردیم و عیب یکدیگر پوشیم

قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم

غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم

بلای یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم

بلا گردان هم گر دیده گرد یکدیگر گردیم

شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم

یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار

زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم

نمی‌بینم به جز تو همدمی ای فیض در عالم

بیا دمساز هم گنجینهٔ اسرار هم باشیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

بیا ای اشک خونین تا که بر بخت زبون گریم

کشم آهی ز دل و ز ابر آزادی فزون گریم

اگر منعم کند از گریه عقل مصلحت بینم

ز کیشش رو بگردانم بفتوای جنون گریم

دمی با خویش پردازم بآه و ناله در سازم

بجان آتش در اندازم باحوال درون گریم

بسی تنگ آمدم زین تنگنای دهر پر وحشت

فلک خواهم که بشکافد درو با موسعون گریم

ز دست خود در آزارم که محنت را سزاوارم

بلای خود خودم هم خود بخود بر نفس دون گریم

خودم محبوس و خود محبس ندارم شکوهٔ از کس

بپای خویش ماندم بس ز دست خویش خون گریم

به ننماید رخم جانان که چشم پاک می‌باید

تریهم ینظرون خوانم ز هم لا یبصرون گریم

کسی حالم نمیپرسد و گر پرسند میخندند

گه از لاینطقون نالم گهی از ینطقون گریم

ز بس خون جگر می‌آیدم از دیدهٔ گریان

دوصد چشم دگر خواهم که بر زخم درون گریم

مرا از خویش غافل بودن اولی‌تر بود زیرا

نظر بر حال خود چون افکنم باید که خون گریم

قلم را فیض سوز این سخنها گریه می‌آرد

زبان لوح هم گوید که از ما یسطرون گریم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

ما دیدهٔ اشکبار داریم

در سینه دلی فکار داریم

دستی بجفا اگر گشائی

آهسته که شیشه بار داریم

بر آتش عشق او کبابیم

رو سرخ و درون زار داریم

چون شعلهٔ آتشیم در رقص

مستیم و هوای یار داریم

بوئی چو ز شهر یار آمد

ما روی بدان دیار داریم

ما را با شهر نیست کاری

ما کار بشهر یار داریم

ز آنروز که وعدهٔ لقا کرد

ما چشم در انتظار داریم

بر مقدم یار لعل و گوهر

از دیده و دل نثار داریم

زاهد ار عشق ننگ داند

ما نیز از زهد عار داریم

تو رطل گران سبک بما ده

با خشک گران چه کار داریم

پر کن جامی که این سر ما

چون گشت تهی خمار داریم

گرمی اینست ساقی امسال

ما دعوی غبن پار داریم

ما را تو غلام خویش مشمر

در خیل سگان شمار داریم

بر درگه تو برای عزت

خود را چون فیض خوار داریم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

چشم بر هر چه گشادیم رخ خوب تو دیدیم

گوش بر هر چه نهادیم حدیث تو شنیدیم

مردمان چشم گشودند و ندیدند به جز غیر

ما ببستیم دو چشم و بجمالت نگریدیم

لوح دلرا که بر آن نقش و نگار دگران بود

پاک شستیم و بر آن صورت خوب تو کشیدیم

حسن خوبان فریبنده ز دریای تو موج است

ابروی همه از حسن روانبخش تو دیدیم

گر سراب دو جهان رهزن دین و دل ما شد

آخرالامر بسر چشمهٔ مقصود رسیدیم

عارفان وصف تو از دفتر و اسناد شنیدید

ما ز یاقوت گهربار لبان تو شنیدیم

تشنه یکچند دویدیم درین وادی خونخوار

آخر از چشمه حیوان تو یکجرعه چشیدیم

قطرهٔ مستی ما را ز می عشق تو بس بود

لله الحمد بدریای وصال تو رسیدیم

بایع و بیع و ثمن مشتری و جنس تو بودی

سر بسر کوچه و بازار جهان را همه دیدیم

چند بر خرقهٔ پرهیز زدن پنبهٔ توبه

آفرین باد ترا عشق کزین خرقه رهیدیم

بارها جامهٔ تقوی بگنه چاک ز دستیم

از بی حلّهٔ عفو تو بسی جامه دریدیم

پای سعیت همه شد آبله در راه طلب فیض

بار ما در دل ما بود عبث می‌طلیدیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

از غیبب عدم رخت بهستی چو کشیدیم

از پرتو خورشید تو چون صبح دمیدیم

چون چشم گشودیم بر آن چشمهٔ خورشید

از شعشه‌اش چشم چو خفاش کشیدیم

پرسند گر از ما که چه دیدید در آنروز

گوئیم که دیدیم جمالی و ندیدیم

دیدن نگذارد رخ خورشید جنابش

خورشید رخت چون نتوان گفت که دیدیم

یکچند در آرامگه عالم بالا

با خیل ملک خوشدل و آسوده چریدیم

چون روی نهادیم ز افلاک سوی خاک

سوی طرب و کودکی و جهل خزیدیم

تشریف خرد قامت ما را چو بیاراست

در دامگه محنت ابلیس فتیدیم

زین دامگه ای فیض چو سالم بدر آئیم

مستوجب اکرام و سزاوار مزیدیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

بس جور کشیدیم در این ره که بریدیم

المنة لله که بمقصود رسیدیم

طی شد الم فرقت و برخواست غم از دل

با دوست نشستیم و می وصل چشیدیم

از علم یقین آمد و از کوش بآغوش

دیدیم عنان آنچه بگفتار شنیدیم

تا صاف شود عیش ز آلایش عصیان

با دوست یکی گشته سر مرگ بریدیم

بس عقده مشکل که در این راه گشودیم

بس گم شدگانرا که بفریاد رسیدیم

با پای برفتند گروهی ره جنت

ما با پر عرفان بره قدس پریدیم

بر وحدت حق فاش و نهان داده شهادت

تا ساغری از باده توحید چشیدیم

عرفان ولی را ز ره وحی گرفتیم

فرمان نبی را بدل و جان گرویدیم

با پای دوم راه سفر رفت محبش

ما سر به تبرهای تبرّاش بریدیم

قومی سپر خویش نمودند سوم را

ما تیغ براءت بسر هر شه کشیدیم

چون فیض رسیدیم بسر چشمه حیوان

از مرگ رهیدیم و ز آفات جهیدیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

دردا که درین راه بسی رنج کشیدیم

بس راه بریدیم و بمنزل نرسیدیم

قومی که ره راست گزیدند و رسیدند

ما در غم تحصیل ره راست خمیدیم

آنقوم گر آرام گذشتند گذشتند

ما در پی آرام همه عمر طپیدیم

گفتند که این راه بمقصد دو سه گامست

طی شد همهٔ عمر بمقصد نرسیدیم

گفتند ز خود تازهی ره نشود طی

جان رفت برون از تن و از خود برمیدیم

بشکافت غبار از سر خار ره و بنمود

بودیم خود آن خار که در پای خلیدیم

هر تخم که در مزرعه عمر فشاندیم

حیرت درویدیم و بحسرت نگریدیم

زابر کرمش فیض مگر رحمتی آید

تا پاک شویم از دنس خود که پلیدیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:47 AM

باده در باده مست چون نشوم

یار ساقی ز دست چون نشوم

رخ برافروخت چون نسوزم من

قد برافروخت پست چون نشوم

بست در پیچ زلف خم در خم

پای دلرا ز دست چون نشوم

باده او هوشیار چون باشم

ساقی او می پرست چون نشوم

اوست قبله سجود چون نکنم

اوست بت بتپرست چون نشوم

هست او من چسان نباشم نیست

هستیم اوست هست چون نشوم

دل اشکسته میخرد دلدار

طالب این شکست چون نشوم

گفت اگر عاشقی فنا شوفیض

راه عذرم ببست چون نشوم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:43 AM

هر جمالی که بر افروخت خریدار شدیم

هر که مهرش دل ما برد گرفتار شدیم

کبریای حرم حسن تو چون روی نمود

چار تکبیر زدیم از همه بیزار شدیم

پرتو حسن تو چون تافت برفتیم از هوش

چونکه هوش از سر ما رفت خبردار شدیم

در پس پردهٔ پندار بسر می‌بردیم

خفته بودیم زهیهای تو بیدار شدیم

ساغری ساقی ارواح فرستاد از غیب

نشاءه‌اش بیخودئی داد که هشیار شدیم

بار دانش که چهل سال کشیدیم بدوش

بیکی جرعه فکندیم و سبکبار شدیم

مصحف روی و حدیث لبت از یاد برد

هر چه خواندیم و دگر بر سر تکرار شدیم

شربت لعل لبت بود شفای دل ما

بعبث ما ز پی نسخهٔ عطار شدیم

روز ما نیکتر از دی دی ما به ز پریر

سال و مه خوش که به از بار وز پیرار شدیم

هر چه دادند بما از دگری بهتر بود

تا سزاوار سراپردهٔ اسرار شدیم

در دل و دیدهٔ ما نور تجلی افروخت

تا به نیروی یقین مظهر انوار شدیم

سر ز دریای حقایق چه برون آوردیم

بر سر اهل سخن ابر گهر بار شدیم

راه رفتیم بسی تا که بره پی بردیم

کار کردیم که تا واقف این کار شدیم

آشنا فیض ازینگونه سخن بهره برد

نزد بیگانه عبث بر سر گفتار شدیم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:43 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 242

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4426376
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث