به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

پیشتر ز افلاک شور عشق بر سر داشتم

پیشتر ز املاک تسبیح تو از بر داشتم

پیش از آن کز مشرق هستی برآید مهر و مه

بر کمر از شمشه مهر تو زیور داشتم

پیش ازاین ناهید در بزم تو مطرب بوده مه

پیش از این بهرام بهر دیو خنجر داشتم

کی ز کیوان بود و از برجیس و از بهرام نام

کز جوارت تخت و از قرب تو افسر داشتم

پیشتر از پیر تیر و خامهٔ تدبیر او

حرف مهرت می‌نوشتم کلک و دفتر داشتم

یاد ایامی که سوز عشق جانان ساز بود

از دل و از سینه در جان عود و مجمر داشتم

یاد ایامی که با او بودم و بی‌خویشتن

عیشها با یار خود در عالم زر داشتم

یاد ایامی که بوی حق ز هر سو میوزید

عقل و جان و هوش و دل زان بود معطر داشتم

گاه میدادم دل از کف گاه میبردم بفن

دلربا بودم گهی و گاه دلبر داشتم

گاه در آتش ز عشق و گاه در آب از حیا

عشرت ماهی و آئین سمندر داشتم

رسم بینائی و آئین توانائیم بود

در ازل آئینه و ملک سکندر داشتم

من ندانستم بغربت خواهم افتاد از وطن

بهر عیش جاودانی فکر دیگر داشتم

عشرتی میخواستم پیوسته بی‌آسیب هجر

در وصالش بی‌عنا عیشی مصور داشتم

شکر کز صبح ازل پیوسته تا شام ابد

خویشتن را در بقای او معمر داشتم

فیض میداند که مقصودم از این افسانه چیست

آشنا داند که من بی تن چه در سر داشتم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

یکبوسه از آن دو لب گرفتم

ز آن بادهٔ بوالعجب گرفتم

ز آن تنگ دهان شکر مزیدم

ز آن نخل روان رطب گرفتم

مهرش بدل شکسته بستم

ذکر خیرش بلب گرفتم

زان مصحف روی خواندم آیات

ز آن زلف بحق سبب گرفتم

تیر نگهش بروز خوردم

تار زلفش بشب گرفتم

بس فیض کز آن جمال بردم

بس کام که بی طلب گرفتم

میها خوردم بر غم زهاد

از بی‌ادبان ادب گرفتم

اندوه بعاقلان سپردم

عاشق شدم و طرب گرفتم

رو جانب قدس کردم آخر

چون فیض ره عجب گرفتم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

نبود این تنگنا جای خوشی در غم فرو رفتم

ندیدم جای عیش خویش در ماتم فرو رفتم

فتاد اندر سرم سودای عیش جاودانی خوش

که در غم بود پنهان زان بغم خرم فرو رفتم

وجودم مانع غواصی دریای وحدت بود

غبار خود ز خود افشاندم اندریم فرو رفتم

برون عالم فانی بدیدم عالمی باقی

از این عالم برون جستم در آن عالم فرو رفتم

سفر کردم در ارکان نبات و جانور چندی

که تا آدم شدم آنگاه در آدم فرو رفتم

درین گلزار چون نشنیدم از مهر و وفا بوئی

ز دل خار تعلق یک بیک کندم فرو رفتم

حیات خویش را چون برق خاطف کم بنا دیدم

ظهوری کردم اندر عالم و در دم فرو رفتم

فراز آسمانها رفتم و سیر ملک کردم

ولی آخر بخاک تیره با صد غم فرو رفتم

شدم حیران اطوار وجود خویشتن چون فیض

ندانستم که چون پیدا شدم چون هم فرو رفتم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

نه من امروز بدل نقش خیالت بستم

روزگاریست که از بادهٔ عشقت مستم

کردم آلوده بمی جامهٔ تقوی و صلاح

آه گر دامن پاک تو نگیرد دستم

نسبت قد تو با سرو صنوبر کردم

پیش چشم تو ز کوته نظریها بستم

بستم این عهد که پیمانه کشی ترک کنم

باز در عهد تو پیمان شکن آن بشکستم

محتسب بهر خدا هیچ مگو با خود باش

که من از روز ازل آنچه نمودم هستم

نه من امروز شدم عاشق و پیمانه پرست

از دم صبح ازل تا بقیامت مستم

فیض تا چند بزنجیر خرد باشد بند

شکر لله که دیوانه شدم وارستم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

در عهد تو ای توبه شکن عهد شکستم

احرام طواف حرم کوی تو بستم

آتش زدم آن خرقه پشمینه سالوس

بر سنگ زدم شیشه تقوی و شکستم

رندی و نظر بازی و شیدایی و مستی

چندین هنر استاد غمت داد بدستم

از مسجدو محراب شدم سوی خرابات

تسبیح بیفکندم و زنار به بستم

بفروختم آن زهد ریا را بمی لعل

اکنون بدر میکده ها باده بدستم

بودم به صلاح و ورع و زهد گرفتار

صد شکر که عشق آمد و زین جمله برستم

چون فیض بریدم ز همه خلق به یکبار

بر خواستم از خود به ره دوست نشستم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

از می لعل لب و نوش دهانت مستم

وز شکر خنده و تقریر و بیانت مستم

مستی من ز لب لعل تو امروزی نیست

سالها شد که ز صهبای لبانت مستم

نه همین مستیم از دیدن روی تو بود

بل زیاد تو و از نام و نشانت مستم

تو گرم روی نمائی و گرم ننمائی

کز پی عشق نهان در دل و جانت مستم

نگهی جانب من گر فکنی ور نکنی

که من از غمزهٔ خونریز نهانت مستم

گر ترا هست دهانی و میانی ور نیست

که من از ذکر دهان فکر میانت مستم

فیض هرگاه که از دوست سخن میگوئی

از می روح فزای سخنانت مستم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

من هماندم که با تو پیوستم

مهر از هرچه جز تو بگسستم

تا گشادم بکوی عشقت پای

رفت تقوی و دانش از دستم

بگسستم ز خویش و بیگانه

روز اول که با تو دل بستم

هیچ طرفی نبستم از عشقت

غیر ازین کو دو کون بگسستم

چونکه نتوانم از تو دل برداشت

بر جفای تو نیز دل بستم

ساغرم گر دهی و گر ندهی

که ز چشمان مست تو مستم

گفته بودی ز چیست خستگیش

خستگیهای چشم تو خستم

بسته تر شد ز پیچش زلفت

کو امید خلاص ازین شستم

فیض چون زلف تست کافر اگر

یکسر موی از غمت رستم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

کبیره‌ایست که خود را گمان کنم هستم

گناه دیگر آن کز می خودی مستم

گناه خویش خودم دوزخ خودم هم خود

اگر ز خویش برستم ز هول پل رستم

بروی من ز سوی حق گشود چندین در

ز سوی خویش دری چون بر وی خود بستم

ز خود اگر فکنم خویش را رسم بخدا

بوصل او نرسم تا بخویش یا بستم

بود بد دو جهان جمله در من و از من

ز هر بدی برهم گر ز خویشتن رستم

مگیر تو بر من مسکین اگر بدی کردم

که تو کریمی و من از خرد تهی دستم

اگرچه مستم با هوشیار همراهم

که گر ز پای درآیم بگیرد او دستم

شکار معرفت خویش را فکندم دام

برون نیامد ازین بحر جز تهی دستم

بپای مردی عشق ار شکست خویش دهم

چو فیض در صف مردان حق ز بر دستم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:20 AM

تا بعشق تو جان و دل بستم

رستم از خویش و با تو پیوستم

تا بروی تو چشم بگشادم

کافرم گر بغیر دل بستم

تا بدیدم گشایش لطفت

بر دل انوار قهر را بستم

مزهٔ قهر یافتم در لطف

لطف در قهر هم مزیدستم

هوشیارم کنی گه مستی

هم ز تو هوشیار و هم مستم

تو همانی که بودی از اول

من دم تو بکهنه پیوستم

هستی تو بذات تو قایم

من دمی نیستم دمی هستم

تو بلندی ز خویشتن داری

من بتو عالی و بخود پستم

فیض در کفر دید ایمان را

تا که زلفت فتاد در شستم

ادامه مطلب
پنج شنبه 4 شهریور 1395  - 10:19 AM

نگاه ارکنی جان ستانی تغافل کنی دل

ز وصلت جگر خستگانرا مه من چه حاصل

چه لطفت نوازد کسی را چو قهرت گدازد

چو زهر تو نوش است و نوش تو زهر قاتل

چو آئی ز شادی دهم جان روی چون ز اندوه

ز دست فراق و وصال توام کار مشکل

نشینی بر من دمی هوشم از سر ربائی

چو برخیزی از پیش من فرقتت خون کند دل

برافرازی ار قد و قامت قیامت شود راست

بر افروزی ار رخ شود نور خورشید عاطل

اگر جان ستانی و گر دلربائی بهر حال

بود دل زهر جا ز هر کس بسوی تو مایل

چه سازد ز دست بتان ستمگر دل فیض

بجز آنکه خواند الا ما خلا الله باطل

ادامه مطلب
چهارشنبه 3 شهریور 1395  - 3:44 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 242

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4448277
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث