به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

عشق آمد و اختیار نگذاشت

در کشور دل قرار نگذاشت

از جان اثری نماند در تن

وزخاک تنم غبار نگذاشت

کیفیت چشم پرخمارت

در هیچ سری خمار نگذاشت

پنهان میخواست دل غمت را

این دیدهٔ اشگبار نگذاشت

تا جلوه کند درو جمالت

اشگم در دل غبار نگذاشت

عبرت نتوان گرفت از دهر

چون فرصت اعتبار نگذاشت

نشگفته بریخت غنچه دل

تعجیل خزان بهار نگذاشت

رفتم که بپاش جان فشانم

دستم بگرفت و یار نگذاشت

رفتم که کنم شکایت از فیض

کوتاهی روزگار نگذاشت

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

غنیمتی است دمی کان بفکر کار گذشت

فتاد در سر این غم که روزگار گذشت

نداشت درد ولی درد کرد بیدردی

نکرد کار ولیکن بدرد کار گذشت

بکار دوست نپرداخت لیک شد غمناک

که روزگار چرا بی حضور یار گذشت

بفکر کار فتادن دلیل هشیاریست

تو مغتنم شمر آن دم که هوشیار گذشت

تومغتنم شمر آن دم زبهر استغفار

که آن هم ار نکنی کار زاعتذار گذشت

تو وقت کار همان دان که فکر کارت هست

مگو چه کار کند کس چه وقت کار گذشت

بفکر کاری فتادی کنون بکن کاری

که وقت میگذرد نفخهای یار گذشت

بگیر نفخهٔ از نفخ های ربانی

وگرنه عمر تو امسال همچو پار گذشت

بفکر کار فتادی بگنج ره بردی

تو میر گنج شو اکنون که رنج مار گذشت

بکار کوش و بمان فکر کارهان ای فیض

گذشت آنچه برین خاطر فکار گذشت

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

 

گذشت آن گل و حسرت بیادگار گذاشت

برفت از نظر عندلیب و خار گذاشت

چو آسمان بسرم سایه فکند از لطف

بعزتم ززمین بر گرفت و خوار گذاشت

چشید ذوق وصالش چو دل نهان گردید

ببرد لذت مستی ز سرخمار گذاشت

ربود چون زمیان دل کناره کرد از من

وفا و مهر بیکباره بر کنار گذاشت

شکفت غنچه دل از گشاد چهره او

ولی برشته جان عقده بی شمار گذاشت

مثال زینت دنیاست حسن مهرویان

خوش آنکه زین دو گذشت و باختیار گذاشت

بفیض گفتم خوبان وفا نمیدارند

ببین چگونه ترا زارو دلفکار گذاشت

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

بمرد رستم زال و زتن غبار گذاشت

ببرد حسرت و عبرت بیادگار گذاشت

خوشا کسی که چو رو کرد سوی او دنیا

باختیار گذشت و باختیار گذاشت

بدا کسی که طلب کرد و دل بدنیا بست

باختیار گرفت و باضطرار گذاشت

گذاشت هر که به جز کرد گار حسرت بود

خوشا کسی که دلش را بکردگار گذاشت

فلک نگردد الا بمدعای کسی

که کار خویش بخلاق کار و بار گذاشت

چو اختیار ندادند بنده را در کار

خنک کسی که بمختار اختیار گذاشت

چو فیض هر که بدنیا نبست دل جان برد

دعای خیر زنیکان بیادگار گذاشت

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست

لیکن چو چاره کزغم عشق تو چاره نیست

تا کی جفا کنی صنما از خدا بترس

آخر دلست جای غمت سنگ خاره نیست

هر دم هزار چاره کنی در جفای ما

ما را ولی زدست جفای تو چاره نیست

شاید که روز حشر نپرسند جرم ما

در عشق سوختیم عقوبت دوباره نیست

دل بر هلاک نه بعثب دست و پا مزن

کاین قلزم هوا و هوس را کناره نیست

ای فیض عشق ورزکه عشقست هرچه هست

آن دل که عشق نیست درو هیچ کاره نیست

گر جان طلب کند زتو جانان روان بده

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

ما را که نوای بی نوائیست

مستی ز شراب کبریائیست

تا حشر بخویشتن نیائیم

هشیار و یا زحق جدائیست

ساقی قدحی بده که مستی

بهتر زعبادت ریائیست

ما معتکفیم در خرابات

ما را چه مجال پارسائیست

از ما طمع صالح خامیست

مستیست چه جای خودنمائیست

بیگانه مباش زاهد از ما

ما را با دوست آشنائیست

ای فیض ازین صریح تر گوی

ما را از دوست کی جدائیست

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

 

دل گرفتار ماه سیما ئیست

جان هوادار سرو بالائیست

گه جنون گاه عقل و گه مستی

در دل تنگ ما تماشائیست

در غم عشق هر پری روئی

سرشوریده سر بصحرا ئیست

بر سرراه هر هلال ابروی

از هجوم نظاره غوغائیست

بر سرکوی هر بتی مه روی

هر طرف زآب چشم دریائیست

از لب لعل هر شکر دهنی

در دل هر کسی تمنائیست

نه همین فیض مست و شیدا شد

که بهر گوشه مست و شیدائیست

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

 

تا نگذرد زنام سزاوار نام نیست

تا معترف به نقص نباشد تمام نیست

ای نامور ز پیش و پس خویش کند حذر

جائی مدان که بهر شکار تو دام نیست

عرفان طلب نخست و پس آنگاه بندگی

بی معرفت عبادت عابد تمام نیست

از دینی اکتفا به تمتع کن و بمان

کین ناقبول قابل عقد دوام نیست

کامی مجو زدهرکه نا کامیست کام

کامی که دل درو نتوان بست کام نیست

کس را نه کام داده نه ناکام کرده اند

فرقی درین میان خواص و عوام نیست

بهر خواص گر چه بود لطف های خاص

بهر عوام نیز بود آنچه عام نیست

دارد مصیبتی همه لیک مختلف

تلخست احتمال مصیبت چو عام نیست

حزن و سرور را بمساوات داده اند

گر چه تفاوتی است که خواجه غلام نیست

زاهد کجا و عاشق شوریده سر کجا

هرگز میان این دو نفر التیام نیست

بگذر بخیر دشمن و بر ما مکن سلام

سالم چو نیستیم ز شرط سلام نیست

غافل ز ذکر حق نشوی فیض یکنفس

بی ذکر مستدام عبادت تمام نیست

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

 

عاشقانرا در بهشت آرام نیست

عشقبازی کار هر خود کام نیست

پختهٔ باید بلای عشق را

کار این سودا پزان خام نیست

چارهٔ عاشق همین بیچارگیست

همدمش جز بخت نافرجام نیست

کام نتوان یافتن در راه عشق

غیر ناکامی درین ره کام نیست

دست باید داشتن از ننگ و نام

عشق را عاری چو ننک و نام نیست

زین شب و روز مکرر دل گرفت

ایخوش آنجائی که صبح و شام نیست

خوبتر از خال و زلف دلبران

دانهٔ مردم ربا و دام نیست

آبروی نیکوان دلدار ماست

لیک با این خاک شینان رام نیست

تا وصالش دست ندهد فیض را

این دل سرگشته را آرام نیست

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

یک محرم راز در جهان نیست

یک دوست بزیر آسمان نیست

غیر از غم عشق همدمی کو

کز صحبت آن دلم گران نیست

فریاد زدست این کرانان

جانرا از عذابشان امان نیست

من طاقت احمقان ندارم

جز مرک سزای احمقان نیست

یارب یا رب غم تو خواهم

دل جز بغم تو شادمان نیست

تا یافت بکوی عشق راهی

دل را غم جان سرجهان نیست

خود جان جهان جهان جان شد

دل بستهٔ انی جهان و جان نیست

شور عشقی چو هست در سر

دلرا پروای این و آن نیست

جائی نتوان نشست ای فیض

کافسانهٔ عشق در میان نیست

ادامه مطلب
دوشنبه 1 شهریور 1395  - 2:48 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 242

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4508671
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث