به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

تا معتکف راه خرابات نگردی

شایستهٔ ارباب کرامات نگردی

از بند علایق نشود نفس تو آزاد

تا بندهٔ رندان خرابات نگردی

در راه حقیقت نشوی قبلهٔ احرار

تا قدوهٔ اصحاب لباسات نگردی

تا خدمت رندان نگزینی به دل و جان

شایستهٔ سکان سماوات نگردی

تا در صف اول نشوی فاتحهٔ «قل»

اندر صف ثانی چو تحیات نگردی

شه پیل نبینی به مراد دل معشوق

تا در کف عشق شه او مات نگردی

تا نیست نگردی چو سنایی ز علایق

نزد فضلا عین مباهات نگردی

محکم نشود دست تو در دامن تحقیق

تا سوخته راه ملامات نگردی

ادامه مطلب
سه شنبه 4 آبان 1395  - 5:33 PM

زان خط که تو بر عارض گلنار کشیدی

ابدال جهان را همه در کار کشیدی

بر ماه به پرگار کشیدی خط مشکین

دلها همه در نقطهٔ پرگار کشیدی

هر دل که ترا جست چو دیوانهٔ مستی

در سلسلهٔ زلف زره‌دار کشیدی

زنار پرستی مکن ای بت که جهانی

در سلسلهٔ زلف چو زنار کشیدی

بس زاهد و عابد که بر آن طرهٔ طرار

از صومعه در خانهٔ خمار کشیدی

هر دل که سرافراشت به دعوی صبوری

او را به سوی خویش نگونسار کشیدی

ادامه مطلب
سه شنبه 4 آبان 1395  - 5:33 PM

صنما آن خط مشکین که فراز آوردی

بر گل از غلیه گوی که طراز آوردی

گرچه خوبست به گرد رخ تو زلف دراز

خط بسی خوبتر از زلف دراز آوردی

گر نیازست رهی را به خط خوب تو باز

تو رهی را به خط خویش نیاز آوردی

قبله‌ای ساختی از غالیه بر سیم سپید

تا بدان قبله بتان را به نماز آوردی

پیش خلق از جهت شعبده و بلعجبی

نرگس بلعجب شعبده‌باز آوردی

چند گویی که دلت پیش تو باز آوردم

این سخن بیهده و هزل و مجاز آوردی

دلم افروخته بود از طرب و شادی و ناز

تو دلی سوختهٔ از گرم و گداز آوردی

ادامه مطلب
سه شنبه 4 آبان 1395  - 5:33 PM

ای راه ترا دلیل دردی

فردی تو و آشنات فردی

از دام تو دانه‌ای و مرغی

در جام تو قطره‌ای و مردی

بی روی تو روح چیست بادی

با زلف تو شخص کیست گردی

خارست همه جهان و آنگه

روی تو در آن میانه وردی

در کوی تو نیست تشنگان را

جز خاک در تو آبخوردی

در راه تو نیست عاشقان را

جز داعیهٔ تو ره‌نوردی

در تو که رسد به دستمزدی

تا از تو نبود پایمردی

در عشق تو خود وفا کی آید

از خشک و تری و گرم و سردی

نیک‌ست که آینه نداری

تا هست شفات نیست دردی

از آینه‌ای بدی به دستت

چشم تو ترا به چشم کردی

در شهر تو نیست جز سنایی

بی‌وصل تو جز که یاوه گردی

ادامه مطلب
سه شنبه 4 آبان 1395  - 5:33 PM

یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی

کار این دلخسته را بسیار ازین به داشتی

ور دل دیوانه رنگ من نبودی تند و تیز

یا بهش تر زین بدی یا یار ازین به داشتی

عاشق بیچاره‌ای بی‌پرسشست آخر تنم

در حق بیمار خود تیمار ازین به داشتی

کار من مشکل شد ارنی دوست در دل بردنم

نرگس بیکار را بر کار ازین به داشتی

شد دلم مغرور آن گفتار جان افزای تو

آه اگر در عشق من گفتار ازین به داشتی

با سنایی عهد و پیمان داشتی در دل مقیم

گر سنایی مرد بودی کار ازین به داشتی

ادامه مطلب
سه شنبه 4 آبان 1395  - 5:33 PM

آن دلبر عیار من ار یار منستی

کوس «لمن الملک» زدن کار منستی

گر هیچ کلاهی نهدم از سر تشریف

سیاره کنون ریشهٔ دستار منستی

بر افسر شاهان جهانم بودی فخر

کر پاردم مرکبش افسار منستی

ور گل دهدی چشم مر از آن رخ چون باغ

صحرای فلک جمله سمن زار منستی

گرهیچ عزیز دهدم از پس خواری

بالله همه گلهای جهان خار منستی

جوزای کمرکش کشدی غاشیهٔ من

گر حشمت او همره زنار منستی

ور کژدم زلفش گزدی مر جگرم را

هر چیز که آن مال جهان مار منستی

هر روز دلی نو دهدم از دو لب خویش

گر دیدهٔ شوخش نه جگر خوار منستی

یاری که نسوزد نه بسازد ز لب او

شایستی اگر در دل بیمار منستی

گر هیچ قبولم کندی سایهٔ آن در

خورشید کنون سایهٔ دیوار منستی

گر لطف لبش نیستی از قهر دو زلفش

هر چوب که افراخته‌تر دار منستی

گویند که جز هیچ کسان را نخرد یار

من هیچکسم کاش خریدار منستی

ور داغ سنایی ننهادی صفت او

کی خلق چنین سغبهٔ گفتار منستی

ادامه مطلب
سه شنبه 4 آبان 1395  - 5:33 PM

جان جز پیش خود چمانه منه

طبع جز بر می مغانه منه

باده را تا به باغ شاید برد

آنچنان در شرابخانه منه

گر چه همرنگ نار دانه بود

نام او آب نار دانه منه

در هر آن خانه‌ای که می نبود

پای اندر چنان ستانه منه

تا بود باغ آسمان گردان

چشم بر روی آسمانه منه

روی جز بر جناح چنگ ممال

دست جو بر بر چغانه منه

گر نخواهی که در تو پیچد غم

رنج بر طبع شادمانه منه

بد و نیک زمانه گردانست

بر بد و نیک او بهانه منه

بخردان بر زمانه دل ننهند

پس تو دل نیز بر زمانه منه

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 9:12 PM

اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی

مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوارستی

ار این ناسازگار ایام با من سازگارستی

سرو کارم همیشه با می و ورد و قمارستی

اگر نه محنت این نامساعد روزگارستی

مرا با زهد و قرایی و مستوری چکارستی

اگر در پارسایی خود مرا او را دوستارستی

سنایی را به ماه نو نسیم نوبهارستی

هرانکو در دلست او را کنون اندر کنارستی

دلش همواره شادستی و کارش چون نگارستی

دلیل صدق او دایم سنایی را بهارستی

نهان وصل او دایم بر او آشکارستی

اگر از غم دل مسکین عاشق را قرارستی

جهنم پیش چشم سر سریر شهریارستی

گل از هجران اقطارش میان کارزارستی

دل از امید دیدارش میان مرغزارستی

مرا هفتم درک با او بدان دارالقرارستی

سماوات العلی بی او حمیم هفت نارستی

چرا گویی سنایی این گر او را خود شکارستی

ز دست سینهٔ کبک دری او را در آرستی

اگر شخص سنایی را جهان سفله یارستی

چو دیگر مدبران دایم به گردون بر سوارستی

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 9:12 PM

تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی

در کام دلم زهری ناکام نهادستی

زلف تو نیارامد یکساعت و دلها را

در حلقهٔ مشکینش آرام نهادستی

از چهرهٔ خود باغی بر خاص گشادستی

وز غمزهٔ خود داغی بر عام نهادستی

در عالم حسن خود بی‌منت گردونی

هم صبح نمودستی هم شام نهادستی

بر جرم مه تابان مرغان حقیقت را

هم دانه فگندستی هم دام نهادستی

در مجلس طنازی بر دست گرانجانان

از بهر سبکباری صد جام نهادستی

شوریده نمی‌خواندند زین بیش سنایی را

شوریده سنایی را تو نام نهادستی

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 9:12 PM

غالیه بر عاج برآمیختی

مورچه از عاج برانگیختی

بر گل سرخ ای صنم دلربای

رغم مرا مشک سیه بیختی

روز فروزنده به روی و مرا

با شب تاریک برآمیختی

اشک رخ من چو عقیق و زرست

تا شبه از سیم درآویختی

با دل من نرد جفا باختی

بر سر من گرد بلا بیختی

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 9:12 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 56

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4358907
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث