به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

عاشقم بر لعل شکرخای تو

فتنه‌ام بر قامت رعنای تو

ماه بر راه اوفتاد از روی تو

سرو شرمنده شد از بالای تو

پوست در تن خشک دارم همچو چنگ

از هوای چنگ روح افزای تو

جان من شد مسکن رنج و بلا

تا دل مسکین من شد جای تو

مرده را زنده کنی ز آوای خویش

پس دم عیسی شدست آوای تو

باز بنما روی خود ایماهروی

گر پی وصلت بود سودای تو

تو دهی بوسه همی بر چنگ خویش

من دهم بوسه همی بر پای تو

گر سنایی گه گهی توبه کند

توبهٔ او بشکند لبهای تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:41 PM

باز افتادیم در سودای تو

از نشاط آن رخ زیبای تو

دستمان گیر الله الله زینهار

زان که بنهادیم سر در پای تو

باز ما را جاودان در بند کرد

حلقهٔ زلفین عنبرسای تو

باز کاسد کرد در بازار عشق

عقل ما را لعل روح افزای تو

ما دو صد منزل دوان باز آمدیم

مردمی کن یک قدم باز آی تو

روی سوی عشق تو آورده‌ایم

گر چه آگه نیستیم از رای تو

با ملاحت خود سراسر نقش کرد

نیکویی بر روی چون دیبای تو

باز ما را عالمی چون حلقه کرد

آن دو چشم جادوی رعنای تو

مر سنایی را کنون تا جاودان

در پذیرش تا بود مولای تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:41 PM

موی چون کافور دارم از سر زلفین تو

زندگانی تلخ دارم از لب شیرین تو

خاک بر سر کردم از طور رخ پر آب تو

سنگ بر دل بستم از جور دل سنگین‌تو

مونس من ماه و پروینست هر شب تا به روز

زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو

زعفرانست از رخ من توده بر بالین من

ارغوانست از رخ تو سوده بر بالین تو

گر مسلمان کشتن آیین باشد اندر کافری

در مسلمانی مسلمان کشتنست آیین تو

رخنه افتد بیشک اندر دین تو زین کارها

کی پسندد عاشق تو رخنه اندر دین تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

تا کی از عشوه و بهانهٔ تو

چند ازین لابه و فسانهٔ تو

شور و آشوب در جهان افگند

غمزهٔ چشم جاودانهٔ تو

هیچ آشوب نیست در عالم

این چه فتنه‌ست در زمانهٔ تو

کعبهٔ عاشقان سوخته دل

هست امروز آستانهٔ تو

عاشقانت همی طواف کنند

گرد کوی و سرای و خانه تو

ای همایون همای کبک خرام

دل عشاق آشیانهٔ تو

عاشقانت همی به جان بخرند

انده عشق جاودانهٔ تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

ای مونس جان من خیال تو

خوشتر ز جهان جان وصال تو

جانهای مقدس خردمندان

سرگشته به پیش زلف و خال تو

کس نیست به بیدلی نظیر من

چون نیست به دلبری همال تو

گر صورت عشق و حسن کس بیند

آن مثل منست با خیال تو

لیکن چکنم چو آیدم خوشتر

از حال جهان همه محال تو

هر چند همیشه تنگدل باشم

از تیر دو چشم بد سگال تو

خرسند شوم چو گوییم یک ره

ای خسته چگونه بود حال تو

هستم به جوال عشوه‌ات دایم

وان کیست که نیست در جوال تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو

دوش زاری کردمی در آرزوی نام تو

از عتاب خود کنون پرم به بر گر بهر تو

پر بریده به بود تا مانم اندر دام تو

می نبود آنرخ نصیب چشم اکنون آمدم

تا صدف گردد مگر گوش من از پیغام تو

نیست اندر تو چو یوم‌الحشر لهو و ظلم و لغو

همچو یوم‌الحشر بی‌انجام باد ایام تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

خنده گریند همی لاف زنان بر در تو

گریه خندند همی سوختگان در بر تو

دل آن روح گسسته که ندارد دل تو

سر آن حور بریده که ندارد سر تو

گاه دشنام زدن طاقچهٔ گوش مرا

حقه‌های شکرین گرد دو تا شکر تو

تا خط تو بدمیدست ز بهر خط تو

حرف بوسست چو لبهای قلم چاکر تو

شیر چرخت ز پی آب همی سجده برد

من چه سگ باشم تا خاک بوم بر در تو

نیست در چنبر نه چرخ یکی پروین بیش

هست پروین کده ره چنبری از عنبر تو

عنبر از چنبر زلفت چو خرد یافته‌ام

تا مگر راه دهد سوی خودم چنبر تو

سیم در سنگ بسی باشد لیک اندر کان

سنگ در سیم دل تست پس اندر بر تو

عارم این بس که بوم پیش‌رو دشمن تو

فخرم آن بس که بوم رخت کش لشگر تو

برده شد ز آتش تو پیش سراپردهٔ جان

آب حیوان روان ز آن دو رده گوهر تو

قطب گردم چو بگردم ز پی خدمت تو

پای بر جای چو پرگار به گرد سر تو

شمع نور فلکی خواهد هر لحظه همی

شعله از مشعلهٔ روی ضیاگستر تو

ز آرزوی رخ چون ماه تو هر روز چو صبح

دل همی چاک زند پیش درت کهتر تو

خور گردون چو مه از پیش رخت کاست کند

که ندارد خود گردون فری اندر خور تو

از سنایی به بها هر دم صد جان خواهد

بهر یک بوسه دو تا بسد جان پرور تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

 

حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو

آفتاب و ماه بینم حامل شبپوش تو

بی‌دلان را نرگس گویای تو خاموش کرد

عاشقان را کرد گویا پستهٔ خاموش تو

تلخ نو شیرین‌ترست از شهد و شکر وقت کین

چون بود هنگام صلح و وصل رویت نوش تو

خواب خرگوش آمد از تو عاشقانت را نصیب

زین قبل سخره کند بر شیر و بر خرگوش تو

مرغ‌وار اندر هوای تو همی پرد دلم

بر امید آنکه سازد آشیان آغوش تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو

وی داد و ستد ز سیم و سنگ تو

ای آفت و راحت شب و روزم

چشم و دهن فراخ و تنگ تو

بر نافهٔ مشک و باغ گل دایم

حقد و حسدی ز بوی و رنگ تو

عذر تو اگر چه لنگ من پیوست

خرسند شدم به عذر لنگ تو

خون جگرم چو نافهٔ آهو

از حسرت خط مشک رنگ تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

ای شکسته رونق بازار جان بازار تو

عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو

توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد

گوشهٔ شبپوش تو بر طرهٔ طرار تو

خوبی خوبان عالم گر بسنجی بی‌غلط

صد یکی زان هیچ پیش کفهٔ معیار تو

عشق تو مرغی‌ست کو را این خطابست از خرد

ای دو عالم گشته عاجز در سر منقار تو

حلقه بودن شرط باشد بر در هستی خود

هر که در دیوار دارد روی از آزار تو

نیست منزل صبر را یک لحظه پیش من چنانک

نیست قیمت شرم را یک ذره در بازار تو

زین گذشتست ای صنم در عشقبازی کار من

زان گذشتست ای پسر در شوخ چشمی کار تو

ترس من در عذر تو افزون بود از جنگ از آنک

نفی استغفار باشد عین استغفار تو

ایمنی از چشم بد زان کز صفا بینندگان

جز که شکل خود نمی‌بینند در رخسار تو

فارغی از بند پرده چون همی دانی که نیست

هیچ پرده پیش دیدار تو چون دیدار تو

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:40 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 56

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4363940
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث