به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

ای ماه ماهان چند ازین ای شاه شاهان چند ازین

پندت سزای بند گشت آخر نگیری پند ازین

گشتی تو سلطان از کشی تا کی بود این سرکشی

عادت مکن عاشقی کشی توبه بکن یکچند ازین

با روی خوب و خوی بد از تو کسی کی برخورد

این خوی بد در تو رسد بگریز ای دلبند ازین

تا کی کنی کبر آوری چون عاقبت را بنگری

ترسم پشیمانی خوری ای یار بد پیوند ازین

اول که نامت برده‌ام صد ضربه از غم خورده‌ام

زان صد یکی نشمرده‌ام آخر شوی خرسند ازین

ای هوش و جان بی‌هشان جان و دل عاشق کشان

از جان ما چد هی نشان روزی اگر پرسند ازین

از جور تست اندر دعا دست سنایی بر هوا

از وی وفا از تو جفا آخر نگویی چند ازین

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

صبر کم گشت و عشق روز افزون

کسیه بی سیم گشت و دل پرخون

می‌دهد درد می‌نهد منت

یار ما را عجب گرفت زبون

صنعتش سال و ماه عشوه و زرق

سخنش روز و شب فنون و فسون

پشت کوژ و تنم ضعیف شدست

پشت چون نون و دل چو نقطهٔ نون

عقل با عشق در نمی‌گنجد

زین دل خسته رخت برد برون

حالم اینست و حرص و عشقم پیش

راست گفتند ک «الجنون فنون»

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن

عاشقی آری ولیکن بر مراد خویشتن

تا ترا در دل چو قارون گنجها باشد ز آز

چند گویی از اویس و چند گویی از قرن

در دیار تو نتابد ز آسمان هرگز سهیل

گر همی باید سهیلت قصد کن سوی یمن

از مراد خویش برخیز ار مریدی عشق را

در یمن ساکن نگردی تا که باشی در ختن

آز را گشتن دگر آن آرزو دیدن دگر

هر دو با هم کرد نتوان یا وثن شو یا شمن

بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف

توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن

باده با فرعون خوری از جام عشق موسوی

با علی در بیعت آیی زهر پاشی بر حسن

پای این میدان نداری جامهٔ مردان مپوش

برگ بی‌برگی نداری لاف درویشی مزن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

جانا اگر چه یار دگر می‌کنی مکن

اسباب عشق زیر و زبر می‌کنی مکن

گویی دگر کنم مگرم کار به شود

حقا که کار خویش بتر می‌کنی مکن

منمای روی خویش بهر ناسزا از آنک

خود را بگرد شهر سمر می‌کنی مکن

بر گل ز مشک ناب رقم می‌کشی مکش

هر مشک را نقاب قمر می‌کنی مکن

ای سیمتن ز عشق لب چون عقیق خود

رخسارهٔ مرا تو چو زر می‌کنی مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن

در ره آزادگان بسیار ویرانی مکن

همره موسی و هارون باش در میدان عشق

فرش فرعونی مساز و فعل هامانی مکن

بی‌جمال خوب لاف یوسف مصری مزن

بی‌فراق و درد یاد پیر کنعانی مکن

در خراباتی که این گوید که فاسق شو بشو

وندران مجلس که آن گوید مسلمانی مکن

پیشه یاجوج هوا سد سکندروار باش

ور جنان جویی غلو اندر جهانبانی مکن

آن اشاراتی که از عشقش خبر یابی مکن

وان عباراتی که از یادش جدا مانی مکن

چون ز مار و مرغ و دیو و دد بمانی باک نیست

چون ز نعم‌العبد وامانی سلیمانی مکن

پارسی نیکو ندانی حک آزادی بجو

پیش استاد لغت دعوی زبان‌دانی مکن

چون مسلم زمزم و خانی ترا شد زان سپس

قصهٔ دریا رها کن مدحت خانی مکن

از سنایی حال و کار نیکوان بررس به جد

مرد میدان باش تن درمیده ارزانی مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

 

چشمکان پیش من پر آب مکن

دلم از عاشقی کباب مکن

ریگ را پیش چشم رود مکن

رود را پیش دل سراب مکن

به کس از ابتدا رسول مباش

رقعه‌ای آیدت جواب مکن

به صبوری توان رسید به دوست

به هم اندر مزن شتاب مکن

نه خدایی چنین مجیب مباش

دعوت خلق مستجاب مکن

با سنایی چنین توانی بود

ور نه شو خویشتن عذاب مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

 

مکن آن زلف را چو دال مکن

با دل غمگنان جدال مکن

پردهٔ راز عاشقان بمدر

کار بر کام بدسگال مکن

خون حرامست خیره خیره مریز

می نبیلست در سفال مکن

حال خود عالمی کند حالی

فتنهٔ نو میار و حال مکن

این چه چیزست و آن همیشه که تو

با خجسته همیشه فال مکن

با سنایی همه عتاب میار

با خراباتیان نکال مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

ای شوخ دیده اسب جفا بیش زین مکن

ما را چو چشم خویش نژند و حزین مکن

ای ماه روی بر سر ما هر زمان ز جور

چون دور آسمان دگری به گزین مکن

مهری که خود نهاده‌ای آن مهر بر مدار

مهری که خود نموده‌ای آن مهر کین مکن

گه چون خدای حاجت ما ز آستان مساز

گه چون خلیفه نایب ما ز آستین مکن

در خال و لب نگر سمر عز و دل مگوی

در زلف و رخ نگر سخن کفر و دین مکن

از زلف تابدار نشان گمان مجوی

نوز روی شرم دار حدیث یقین مکن

زلفت چو طوق گردن دیو لعین شدست

رخ چون چراغ حجرهٔ روح‌الامین مکن

ای ما به روح تیر تو با ما سنان مباش

ای ما به تن کمان تو با ما کمین مکن

خواهی که تا چو حلقه بمانیم بر درت

با ما چو حلقه‌دار لبان چون نگین مکن

خواهی که لاله پاش نگردد دو چشم من

از روی خویش چشم خسان لاله چین مکن

بنشانمان بر آتش و بر تیغ و زینهار

با هجر خویشمان نفسی همنشین مکن

تو هم میی و هم شکری هان و هان بتا

از خود بترس و دیدهٔ ما را چو هین مکن

ای از کمال و لطف و بزرگی بر آسمان

عهد و وفا و خدمت ما در زمین مکن

مردی نه کودکی که زنی هر دم از تری

خود را چو کودکان و زنان نازنین مکن

با تو وفا کنیم و تو با ما جفا کنی

با ما همی چو آن نکنی باری این مکن

آخر ترا که گفت که در جام بی‌دلان

وقت علاج سرکه کن و انگبین مکن

آخر ترا که گفت که با عاشقان خویش

نان گندمین بدار و سخن گندمین مکن

آنان فسرده‌اند کشان پوستین کنی

ما را ز غم چو سوخته‌ای پوستین مکن

گر چه غریب و بی کس و درویش و عاجزم

ما را بپرس گه گهی آخر چنین مکن

ای پیش تو سنایی گه یا و گه الف

او را به تیغ هجر چو نون و چو سین مکن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

جانا دل دشمنان حزین کن

با خود شبکی مرا قرین کن

تیغ عشرت ز باده برکش

اسب شادی به زیر زین کن

من خاتم کرده‌ام دو بازو

خود را به میان این نگین کن

تا جان من از رخت نسوزد

رخ زیر دو زلف خود دفین کن

تا عیش عدو چو زهر گردد

با ما سخنان چو انگبین کن

بی باده مباش و بی رهی هیچ

کوری همه دشمنان چنین کن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

غریب و عاشقم بر من نظر کن

به نزد عاشقان یک شب گذر کن

ببین آن روی زرد و چشم گریان

ز بد عهدی دل خود را خبر کن

ترا رخصت که داد ای مهر پرور

که جان عاشقان زیر و زبر کن

نه بس کاریست کشتن عاشقان را

برو فرمان بر و کار دگر کن

سنایی رفت و با خود برد هجران

تو نامش عاشق خسته جگر کن

ولیکن چون سحرگاهان بنالد

ز آه او سحرگاهان حذر کن

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:35 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 56

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4359549
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث