به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

ما قد ترا بنده‌تر از سرو روانیم

ما خد ترا سغبه‌تر از عقل و روانیم

بی روی تو لب خشک‌تر از پیکر تیریم

با موی تو دل تیره‌تر از نقش کمانیم

بیرون ز رخ و زلف تو ما قبله نداریم

بیش از لقب و نام تو توحید نخوانیم

در ره روش عقل تو ما کهتر عقلیم

وز پرورش لفظ تو ما مهتر جانیم

از تقویت جزع تو خردیم و بزرگیم

وز تربیت عقل تو پیریم و جوانیم

در کوی امید تو و اندر ره ایمان

از نیستی و هستی بر بسته میانیم

یک بار برانداز نقاب از رخ رنگین

تا دل به تو بخشیم و خرد بر تو فشانیم

وز نیز درین پرده جمال تو ببینیم

شاید که بر امید تو این مایه توانیم

گر ز آتش عشق تو چو شمع از ره تحقیق

سوزیم همی خوش خوش تا هیچ نمانیم

تا از رخ چون روز تو بی واسطهٔ کسب

چون ماه ز خورشید فلک مایه ستانیم

ما را غرض از خدمت تو جز لب تو نیست

نه در پی جانیم نه در بند جهانیم

شاید که شب و روز همه مدح تو گوییم

در نامهٔ اقبال همه نام تو خوانیم

زان باده که خواجه از کف اقبال تو خوردست

درده تو سنایی را چون کشتهٔ آنیم

فرخنده حکیمی که در اقلیم سنایی

بگذشت ز اندازهٔ خوبی و ندانیم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:14 PM

گرچه از جمع بی نیازانیم

عاشق عشق و عشقبازانیم

منصف منصف خراباتیم

کعبهٔ کعبتین بازانیم

گاه سوزان در آتش عشقیم

گاه از سوز رود سازانیم

همچو مرغ از قفس شکسته شدیم

همچو شمع از هوس گدازانیم

گر چه کبکیم در ممالک خویش

مانده در جستجوی بازانیم

مرغزار وصال یافته‌ایم

چون سنایی درو گرازانیم

زاهدا خیز و در نماز آویز

زان که ما خاک بی‌نیازانیم

گر تو از طوع و طاعه می‌نازی

ما همیشه ز شوق نازانیم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:14 PM

خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم

هفت کشور را به دور ساغری اندر کشیم

هفت گردون مختصر باشد به پیش مرد عشق

شاید ار دامن ز کون مختصر برتر کشیم

نفس ما خصمی عظیم اندر نهاد راه ماست

غزو اکبر باشد ار در روی او خنجر کشیم

پای ما در دام عشق خوبرویان بسته شد

زین قبل درد و بلای عاشقی بر سر کشیم

قصر قیصروان کسری گر نباشد گو مباش

ما به مردی حلقه در گوش دو صد قیصر کشیم

گر نشیند گرد کوی دوست بر رخسار ما

خط عزل از جان و دل بر مشک و بر عنبر کشیم

این همه تر دامنان را خشک بادا دست و پا

خیز تا خط فنا گرد سنایی برکشیم

در کلاه او اگر پشمی‌ست آتش در زنیم

عقل و هوش خویشتن یک دم به مستی در کشیم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:13 PM

ما عشق روی آن نگاریم

زان خسته و زار و دلفگاریم

همواره به بند او اسیریم

پیوسته به دام او شکاریم

او دلبر خوب خوب خوبست

ما عاشق زار زار زاریم

ترسم که جهان خراب گردد

از دیده سرشگ از آن نباریم

از فتنهٔ زلف مشکبارش

گویی که همیشه در خماریم

آخر بنگویی ای نگارین

کاندر هوس تو بر چه کاریم

گر دست تو نیست بر سر ما

ما خود سر این جهان نداریم

ما را به جفای خود میازار

کازردهٔ جور روزگاریم

چون تو به جمال بی مثالی

ما بی تو بدل به دل نداریم

خاک قدمت اگر بیابیم

در دیده به جای سرمه داریم

ما را به جهان مباد شادی

گر ما غم تو به غم شماریم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:13 PM

خیز تا می خوریم و غم نخوریم

وانده روز نامده نبریم

تا توانیم کرد با همه کس

رادمردی و مردمی سپریم

قصد آزار دوستان نکنیم

پردهٔ راز دشمنان ندریم

نشنوین آنچه ناشنودنیست

زانچه ناگفتنیست درگذریم

ما که خواهیم جست عیب کسان

عیب خود بر خودی همی شمریم

ای که گفتی که عاقبت بنگر

ما نه مردان عاقبت نگریم

بندهٔ نیکوان لاله رخیم

عاشق دلبران سیمبریم

شب نباشیم جز به مصطبه‌ها

روز هر سو به گلخنی دگریم

می کشان و مقامران دغا

همه از ما بهند و ما بتریم

پاکبازان هر دو عالم را

به گه باختن به جو نخریم

دوستار نگار و سرخ مییم

دشمن مال مادر و پدریم

پدران را خدای مزد دهاد

نه چو ما کس که ناخلف پسریم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:13 PM

آمد گه آنکه ساغر آریم

آواز چو عاشقان برآریم

بر پشت چمن سمن برآمد

ما روی بر آن سمنبر آریم

در باغ چو بنگریم رویش

جانها به نثار بتگر آریم

اندر ره عاشقی ز باده

گر از سر لاف خود برآریم

با همت خود به عون دردی

از عالم عشق پر برآریم

یک مر صلاح را مگر ما

در ره روش قلندر آریم

چون مرکب عاشقی به معنی

اندر صف کم زنان در آریم

گر جان و جهان و دین ببازیم

سرپوش زمانه در سر آریم

در خاک بسیط چون سنایی

نعت فلک مدور آریم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:13 PM

دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم

گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم

به درد دل شدم خرسند که جز او نیست دلبندم

به رنج تن شدم راضی که جز او نیست جانانم

به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من

نبردست ای عجب هرگز جزین یکبار فرمانم

شفیع آرم که را دیگر که را گویم که را خوانم

کزین بازی ناخوش من پشیمانم پشیمانم

کنون نزدیک وی پویم وفا و مهر او جویم

مگر بر من ببخشاید چو بیند چشم گریانم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:08 PM

ما فوطه و فوطه پوش دیدیم

تسبیح مراییان شنیدیم

بر مسند زاهدان گذشتیم

در عالم عالمان دویدیم

هم ساکن خانقاه بودیم

هم خرقهٔ صوفیان دریدیم

هم محنت قال و قیل بردیم

هم شربت طیلسان چشیدیم

از اینهمه جز نشاط بازار

رنگی به حقیقتی ندیدیم

بگزیدیم یاری از خرابات

با او به مراد آرمیدیم

دل بر غم روی او فگندیم

سر بر خط رای او کشیدیم

او نیست کسی و ما نه بس کس

زین روی به یکدگر سریدیم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:08 PM

رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم

وز دام هوای تو بجستیم و برستیم

چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی

ما نیز هم از صحبت تو سیر شدستیم

از تف دل و آتش عشقت برهیدیم

در سایهٔ دیوار صبوری بنشستیم

ور زان که تو دل بردی ما نیز ببردیم

ور زان که تو نگشادی ما نیز ببستیم

از عشوهٔ عشق تو بجستیم یکی دم

وز خار خمار تو همه ساله چو مستیم

شبهای فراق تو ندیدیم نهایت

از روز وصال تو مگر باد به دستیم

گر هیچ ظفر یابیم ای مایهٔ شادی

در خواب خیال تو به جز آن نپرستیم

چونان که تو ببریدی ما نیز بریدیم

چونان که تو بشکستی ما نیز شکستیم

زین بیش نخواهم که کنی یاد سنایی

با مات چکارست چنانیم که هستیم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:08 PM

سر بر خط عاشقی نهادیم

در محنت و رنج اوفتادیم

تن را به بلا و غم سپردیم

دل را به امید عشق دادیم

غمخواره شدیم در ره عشق

وز خوردن غم همیشه شادیم

قصه چکنم که در ره عشق

با محنت و غم جنابه زادیم

در حضرت عشق خوبرویان

بر تارک سر بایستادیم

بی درد چو بد سنایی از عشق

از جستن این حدیث بادیم

ادامه مطلب
دوشنبه 3 آبان 1395  - 8:08 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 56

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4371534
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث