به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای شعله نهال از قلمت‌ گلشن ‌کاغذ

دود از خط مشکین تو در خرمن‌ کاغذ

خط نیست‌که‌گل‌کرد از آن‌کلک‌گهربار

برخاسته از شوق تو مو بر تن‌ کاغذ

با حسرت دل هیچ نپرداخت نگاهت

کاش آینه می‌داشت فرستادن کاغذ

لخت جگرم سد ره ناله نگردید

پنهان نشد این شعله به پیراهن کاغذ

از وحشت آشوب جهان هرچه نوشتم

افشاند خط از خویش پر افشاندن کاغذ

سهل است به این هسی موهوم غرورت

آتش نتوان ریخت به پرویزن کاغذ

با تیغ توان شد طرف از چرب‌زبانی

در آب چو روغن نبود جوشن کاغذ

بر فرصت هستی مفروشید تعین

گو یک دو شرر چین نکشد دامن کاغذ

چون خامه خجالت‌کش این مزرع خشکیم

چیدیم نم جبهه به افشردن کاغذ

بیدل سر فوارهٔ این باغ نگون است

تاکی به قلم آب دهی گلشن کاغذ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:40 PM

 

ستمکش تو به قاصد اگر دهد کاغذ

به سیل اشک زند دست و سر دهدکاغذ

ز نقطه تخم امیدم دماند ریشه به خط

چه دولت است‌که ناگه ثمر دهدکاغذ

چسان صفای بناگوش اوکنم تحریر

اگر نه مطلع فیض سحر دهدکاغذ

سیاه‌کرد فلک نامهٔ امید مرا

برای آن‌که به هر بی‌بصر دهدکاغذ

ز دود کلفت دل رنگ نامه‌ام ابری‌ست

مگر به او خبر از چشم تر دهدکاغذ

به هر دلی رقم داغ عشق مایل نیست

بگو به لاله‌که خوش رنگتر دهدکاغذ

چه دود دل‌که نپیچیده‌ای به پردهٔ خط

عجب مدارکه بوی جگر دهد کاغذ

هزار نقش ز هر پرده روشن است امّا

به بی‌سواد چه عرض هنر دهدکاغذ

نفس مسوزبه پرواز لاف ما و منت

به شعله تا چقدر بال و پر دهدکاغذ

به مفلسی نتوان لاف اعتبارگرفت

که عرض قدر به افشان زر دهدکاغذ

تهی زکینه مدان طینت تنکرویان

ز سنگ عرض شرر بیشتر دهدکاغذ

به دست غیر تو آیینه دادم و خجلم

چو قاصدی‌که بجای دگر دهد کاغذ

قلم به حسرت دیدار عجز تحریر است

بیاض دیده به مژگان مگر دهد کاغذ

سفینه در دل دریا فکنده‌ام بیدل

مگر ز وصل‌ کناری خبر دهد کاغذ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:40 PM

 

ای ساز بر و دوش تو پیراهن‌کاغذ

تا چند به هر شعله زنی دامن‌کاغذ

کس نیست‌ که بر خشکی طبعت نستیزد

گر آتش وگر آب بود دشمن‌کاغذ

بی‌کسب هنر فیض قبولی نتوان یافت

تا حفظ نماید نتوان خواندن کاغذ

هر نامهٔ بی‌مطلب ما جای رقم نیست

قاصد نفسی سوخته در بردن کاغذ

گر آگهی‌، آیینه‌ات از زنگ بپرداز

ای علم تو مصروف سیه کردن ‌کاغذ

سهل است به هر شیشه دلی تیغ ‌کشیدن

دارد نم آبی شرر خرمن‌ کاغذ

هر نقطه‌که از شوخی خال تو نویسند

آرام نگیرد چو شرر بر تن ‌کاغذ

از راه تو آسان نرود نقش جبینم

خط پنجهٔ دیگر زده در دامن کاغذ

تسلیم من از آفت‌ گردون نهراسد

بر هم نخورد حرف به پیچیدن‌کاغذ

ثبت است جواب خط عاشق به دریدن

درباب صریر قلم از شیون‌ کاغذ

فریادکه در مکتب بیحاصل امکان

یک نسخه نیرزید بگرداندن‌ کاغذ

بیدل دل عاشق به هوس رام نگردد

اخگر نشود تکمهٔ پیراهن‌ کاغذ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:40 PM

 

امروز نوبهارست ساغرکشان بیایید

گل جوش باده دارد تاگلستان بیایید

در باغ بی‌بهاریم‌، سیری‌ که در چه ‌کارم

گلباز انتظاریم بازی‌کنان بیایید

آغوش آرزوها از خود تهی‌ست اینجا

در قالب تمنا خوشتر ز جان بیایید

جز شوق راهبر نیست اندیشهٔ خطر نیست

خاری در این‌گذر نیست دامن‌کشان بیایید

فرصت شرر نقابست هنگامهٔ شتابست

گل پای در رکابست مطلق عنان بیایید

گر خواهش فضولیست‌جز وهم‌ مانعش ‌کیست

باغ است خانه‌ای نیست تا میهمان بیایید

امروز آمدنها چندین بهار دارد

فرداکراست امید، تا خود چسان بیایید

ای طالبان عشرت دیگرکجاست فرصت

مفت‌است فیض‌صحبت‌گر این زمان بیایید

بیدل به هرتب وتاب ممنون التفاتی‌ست

نامهربان بیایید یا مهربان بیایید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:40 PM

 

یاران در این بیابان از ما اثر مجویید

گمگشتگی سراغیم ما را دگر مجویید

رنگی ‌کزین‌ چمن جست‌،‌با هیچکس نپیوست

گرد خرام فرصت از هر گذر مجویید

خفّت زکفهٔ ما معراج بی‌ وقاری‌ست

خود سنج انفعالیم سنگ از شرر مجویید

در پیری از سر حرص مشکل بود گذشتن

زین تیغ زنگ فرسود آب اینقدر مجویید

پا را جدا ز دامن تمکین چه احتمال است

در خانه آنچه ‌گم شد بیرون در مجویید

رنگ پریده‌ای هست فرصت کمین وحشت

پرواز مقصد ما زین بال و پر مجویید

بی دستگاه تحقیق پوچ است ناز فطرت

گر مغز معنیی نیست جز مو به سر مجویید

عقل و دلایل علم پامال برق عشقند

شب ‌را به شمع و مشعل‌ پیش سحر مجویید

چون شمع‌، شرم مقصد بر خاک دوخت مژگان

سر رفته رفته باشد زین بیشتر مجویید

هرجا نفس فروماند بر دل فتاد بارش

گم‌گشتن پی موج جز در گهر مجویید

جایی‌که یأس بیدل نالد ز بینوایی

نم از مژه مخواهید آه از جگر مجویید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:40 PM

 

خوش‌خرامان داد طبع سست‌بنیادم دهید

خاک من بیش از غباری نیست بر بادم دهید

در فرامش ‌خانهٔ هستی عدم گم کرده‌ام

یادی از کیفیت آن الفت آبادم دهید

از خیالش در دلم ارژنگها خون می‌خورد

یک سر مو کاش سر در کلک بهزادم دهید

نغمهٔ دردی به صد خون جگر پرورده‌ام

گر دماغی هست ‌گاهی دل به فریادم دهید

زین تهی‌دستی ‌که بر سامان فقر افزوده‌ام

صفر اعداد کمالم منصب صادم دهید

خون مشتاقان نباید بی‌تامل ریختن

زان مژه نیش جگرکاوی به فصادم دهید

فرصت سعی فنا ذوق وصال دیگر است

جان‌کنی‌ گر رخصتی دارد به فرهادم دهید

تا نخندد از غبارم تهمت آزادگی

بعد مردن هم‌کف خاکم به صیادم دهید

نیست چون آیینهٔ دل پردهٔ ناموس حسن

شیشه مقداری به یاد آن پریزادم دهید

پُر فرامش رفته‌ام دور از طربگاه وفاق

گر به یاد کس رسم از حال من یادم دهید

سرمه‌ام‌، پیش که نالم‌، شرم آن چشمم‌گداخت

خامشی هم بی‌تظلم نیست‌گر دادم دهید

واگذاریدم چو بیدل با همین یاس و الم

کو دماغ زنده بودن تا دل شادم دهید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:39 PM

 

چینی هوسان عبرت مستور ببینید

رسوایی موی سر فغفور ببینید

دام است پراکنده و صیدی به نظر نیست

هنگامه‌ ی این سلسله‌ ی کور ببینید

بی‌پرده عیان است چه دنیا و چه عقبا

در بستن مژگان همه را عور ببینید

خلقی است درین عرصه جنون‌تاز تعین

کر و فرآثارپر مور ببینید

این سال و مه عیش ‌که دیدید ز احباب

تا حشر همان عبرت عاشور ببینید

روزی دو تماشای حلاوتگه هستی

از روزنهٔ خانهٔ زنبور ببینید

اشکال درین دشت و در آثار سیاهی است

نزدیکی هر جلوه ز خود دور ببینید

صد فاید در پرده اخلاق نهان است

مرهم شده بر هیأت ناسور ببینید

الفتکدهٔ انجمن‌آرایی مستان

در یکدلی از خوشهٔ انگور ببینید

ذرات جهان چشمهٔ انوار تجلی است

هرسنگ‌که آید به نظرطورببینید

تمییز بد و نیک درین بزم حجاب است

تا هست نگه مایهٔ مقدور ‌ببینید

آن جلوه ‌که در عالم امکان نتوان دید

در آینهٔ بیدل معذور ببینید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:39 PM

 

چه ممکن است که عاشق گل و سمن گوید

مگر به یاد تو خون‌گرید و چمن‌گوید

زبان حیرت دیدار سخت موهوم است

نفس در آینه‌ گیریم تا سخن‌ گوید

به عشق عین طلب شوکه دیدهٔ یعقوب

سفید ناشده سهل است پیرهن‌ گوید

تمیز کار محبت ز خویش بیخبری‌ست

وفا نخواست که پروانه سوختن گوید

کسی ندید درین دیر ناشناسایی

برهمنی‌ که بتش نیز برهمن ‌گوید

به حرف راست نیاید پیام مشتاقان

مگر تپیدن دل بی‌ لب و دهن‌ گوید

زحرف و صوت به آن رنگ محو معنی باش

که جان به‌ گوش خورد گرکسی بدن‌ گوید

بهانه‌جوست جنون درکمینگه عبرت

مباد بیخبری حرفی از وطن ‌گوید

ز لاف عشق حذرکن فسانه بسیار است

چه لازم است‌کسی حرف خون شدن‌گوید

قبای ناز نیرزد به وهم عریانی

که چشم از دو جهان پوشد وکفن‌گوید

مآل‌کار من و ما خموشی است اینجا

ز شمع می‌شنوم آنچه انجمن‌ گوید

ز بس به عشق تو گمگشتهٔ خودم بیدل

به یاد خویش‌ کنم ناله هرکه من‌ گوید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:39 PM

 

کو رنگ‌، چه بو؟ جلوهٔ یارست ببینید

گل نیست همان لاله‌عذارست ببینید

زبن برگ ‌گلی چند که آیینهٔ رنگند

آن دست‌ که بیرون نگارست ببینید

آفاق به عرض اثر خویش اسیرست

صیّاد همین گرد شکارست ببینید

بر صفحهٔ آتش‌زدهٔ عمر منازبد

فرصت چقدر سبحه‌ شمارست ببینید

این دشت که جولانگه صد رنگ تمناست

ای آبله‌پایان همه خارست ببینید

خونگرمی عشق آینه‌پرداز ‌بهارست

کو غنچه چه‌گل‌بوس و کنارست ببینید

یک سجده نپیمود طلب بی‌عرق شرم

پیشانی ما آبله‌دارست ببینید

آن رنگ کز اندیشه برون است خیالش

دیگر نتوان دید بهارست ببینید

عمری‌ست تماشاکدهٔ شوخی نازیم

آیینهٔ ما با که دچارست ببینید

بیدل ز نفس آینه‌ام یأس خروش است

کای دیده‌وران این چه غبارست ببینید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:39 PM

 

ای بیخردان طور تعین نگزینید

با سجده بسازید که اجزای زمینید

درکارگه شیوه تسلیم‌، عروجی‌ست

چندانکه نشان‌ کف پایید جبینید

اینجا طرب وهم اقامت چه جنون است

در خانه نیرنگ حنابندی زینید

امروز پی نام و نشان چند دویدن

فردا که ‌گذشتید نه آنید نه اینید

اندیشهٔ هستی‌ کلف همت مردست

دامن ز غباری که نداربد بچینید

چون شمع هوس سر به هوا چند فرازید

گاهی زتکلف ته پا نیز ببینید

زین نسبت دوری که به هستی‌ست عدم را

کم نیست‌که چون ذره به خورشید قرینید

در عالم تجرید چه فرصت‌ شمریهاست

تا صبح قیامت نفس باز پسینید

رفتید و نکردید تماشای گذشتن

ای ‌کامن دمی چند به یکجا بنشینید

هرچند نفس ساز کند صور قیامت

در حوصله‌های مگس و پشه طنینید

عنقا چه نشان می‌دهد از شهرت موهوم

چشمی بگشایید که نام چه نگینید

تمثال غبار من و مایید چو بیدل

صد سال‌ گر آیینه زدایید همینید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:39 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4368150
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث