به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

چو سبحه بر سر هم تا به‌ کی قدم شمرید

به یکدلی نفسی چند مغتنم شمرید

به هیچ جزو ز اجزای دهر فاصله نیست

سراسر خط پرگار سر بهم شمرید

نمود کار جهان نقش کاسهٔ بنگ است

لبی به خنده‌گشایید و جام جم شمرید

به صفحه راه نبرده‌ ست نقش ظلمت و نور

سواد دهر خطی در شق قلم شمرید

جنون عالم عبرت به ‌گردن افتاده‌ست

نفس زنید و همان هستی و عدم شمرید

سراغ مرکز تحقیق تا به دل نرسد

ز دیر تا به حرم لغزش قدم شمرید

حساب بیش وکم حرص تا بد باقی‌ست

مگر به صفحه زنید آتش و درم شمرید

کدام قطره در این بحر باب گوهر نیست

خطای ما همه شایستهٔ ‌کرم شمرید

به ناله می‌کنم انگشت زینهار بلند

ز من به عرصهٔ جرأت همین علم شمرید

کس از حباب نگیرد عیار علم و عمل

حساب ما نفسی بیش نیست کم شمرید

نوای ساز حبابی فضولی من و ماست

زپرده چند برآیید و زیر و بم شمرید

اگر هزار ازل تا ابد زنند بهم

تعلق من بیدل همین دودم شمرید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

سخن ز مشق ادب موج‌ گوهرش ‌گیربد

کم است لغزش خط‌ گر به مسطرش‌ گیرید

به بستن مژه ختم است درس علم و عمل

همین ورق بهم آرید و دفترش‌ گیرید

محیط عشق تلاش دگرنمی‌خواهد

ک‌ره خوربد به تسلیم وگوهرش‌گیرید

همان بجاست خودآرایی دماغ فضول

چو شمع‌ گر همه با هر گلی سرش ‌گیرید

مزاج دون به تکلف غنی نمی‌گردد

سم است اگر سم خر جمله در زرش‌ گیرید

به وعظ عبرت اگر ممتحن شود توفیق

ز خود برآمدنی هست منبرش‌گیرید

گواه دعوی عشق انفعال جراتهاست

جبین اگر عرق انشاست محضرش‌گیرید

خیال نیستی آسودگیست پیش از مرگ

سری‌که نیست دمی زیر این پرش‌گیرید

بهار نامهٔ یاران رفته می‌آرد

گلی‌که واکند آغوش در برش گیرید

دماغ فرصت اگر قدردان سر دل است

نگه ز خانه برون می‌رود درش‌ گیرید

دمی ‌که فرصت موهوم ما رسد به حساب

شرار هرچه اقل هست اکثرش‌ ‌گیرید

کمال بیدل اگر خیمهٔ عروج زند

ز خاک یکدو ورق سایه برترش‌گیرید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

چو شمع بر سرت اقبال و جاه می‌گرید

به اوج قدر نخندی‌کلاه می‌گرید

در آن بساط که انجام کار نومیدی‌ ست

اگرگداست وگر پادشاه می‌گرید

به عیش‌، خاصیت شیشه‌های می داریم

که خنده بر لب ما قاه قاه می‌گرید

به امتحان وفا جبهه چشمهٔ عرق است

ز شرم دعوی باطل‌گواه می‌گرید

گزیرنیست شب تیره را زشمع وچراغ

همیشه دیدهٔ بخت سیاه می‌گرید

چه سان رسیم به مقصدکه تا قدم زده‌ایم

شکست آبله در خاک راه می‌گرید

به نا امیدی دل‌کیست چشم بازکند

بس است اگر مژه‌ای گاه‌گاه می‌گرید

ز شمع‌کشته شنیدم‌که صبحدم می‌گفت‌:

دگر چه دیده‌ گشایم نگاه می‌گرید

ترحم‌کرم‌توست بروضیع وشریف

که ابر بر گل و خار و گیاه می‌گرید

کراست یادکه در بارگاه رحمت عام

صواب خنده‌ کند یا گناه می‌گرید

نه اشک شمعم ونی شبنم سحربیدل

چه عبرتم‌ که به حال من آه می‌گرید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

دوستان از منش دعا مبرید

زنده‌ام نامم از حیا مبرید

خاک من دارد انفعال غبار

کاش بادم برد شما مبرید

خون من تیره شد زافسردن

شبخون برسرحنا مبرید

می‌گدازم ز خجلت نگهش

هرکجا او بود مرا مبرید

محفل ناز غیرت‌اندود است

سرمه لب می‌گزد صدا مبرید

با چلیپا خوش است نوخط ما

نامه جزروی برقفا مبرید

عشق بیتاب عرض یکتایی‌ست

دل ما جزبه دست ما مبرید

دسته بندید اگرگل این باغ

قفس بلبلا‌ن جدا مبرید

هرکجا جشم می‌گشاید شمع

گرد پروانه پرگشا مبرید

از قمار بساط آگاهی

جز عرقریزی حیا مبرید

ناله‌کفر است در طریق وفا

برقضا شکوه قضا مبرید

سر همان به که بر زمین باشد

جنس تسلیم بر هوا مبرید

عرض اهل هنر نگه دارند

پیش طاووس نام پا مبرید

خشکی از اهل دستگاه تری‌ست

نم آب رخ گدا مبرید

غیر دل نیست آستان مراد

بر در هرکس التجا مبرید

در جود از سوال مستغنی است

ببرید این ترانه یا مبرید

گوشه‌گیر حیاست بیدل ما

سخنش نیز جابجا مبرید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

تاکی از این باغ و راغ رنج دویدن برید

سر به‌گریبان‌کشید گوی شکفتن برید

غنچه قبا نوگلی مست جنون می رسد

تا نشود پایمال رنگ ز گلشن برید

زان چمن‌آرای ناز رخصت نظاره‌ای‌ست

دستهٔ نرگس شوید چشم به دامن برید

نیست دوام حضور جز به ثبات قدم

گر در دل می‌زنید حلقهٔ آهن برید

چون مه نوگرکنید دعوی میدان عشق

تیغ ز دست افکنید سر سپرافکن برید

هرکس از آداب ناز آنقدر اگاه نیست

نذر دم تیغ یار سر به‌ کف من برید

قاصد ملک ادب سرمه‌پیام حیاست

نامه به هرجا برید تا نشنیدن برید

وحشت ازین انجمن راست نیاید به لاف

کاش دعایی ز چین تا سر دامن برید

خاصیت التجا رنج ندامت‌کشی‌ست

پیش کسی گر برید دست به سودن برید

نقش و نگار هوس موج سراب است و بس

چند بر آب روان صنعت روغن برید

ناز رعونت اگر وقف همین خودسری‌ست

بر همه اعضا چو شمع خجلت ‌گردن برید

نیست به جولان شوق عرصهٔ آفاق تنگ

بیدل اگر نیستید از چه فسردن برید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

سران ز نسخهٔ تسلیم باب بردارید

جبین به خاک نهید انتخاب بردارید

جمال مقصد سعی جهان معاینه است

ز نقش پا نفسی گر نقاب بردارید

عمارتی اگر از آب و گل توان برداشت

دل از خیال جهان خراب بردارید

هزار موج در این بحر قاصد هوس است

ز نامهٔ همه مهر حباب بردارید

سواد وادی امکان سراب تشنه‌لبی است

ز چشمه‌سار گداز دل آب بردارید

جنون حکم قضا تیغ برکف استاده است

سری‌ که نیست به‌ گردن ز خواب بردارید

مرا به سایهٔ بخت سیه شکر خوابی‌ست

ز خاک من علم آفتاب بردارید

هجوم خنده نم چشم می‌کند ایجاد

به هرگلی‌که رسید این‌گلاب بردارید

کرشمهٔ نگهش از سوال مستغنی‌ست

نظر به سرمه ‌کنید و جواب بردارید

به جرم‌کج‌نظری دور گرد تحقیقم

خط خطاست گر از تیر تاب بردارید

ز هستی‌ام غلطی رفته در حساب عدم

مرا چو نقطهٔ شک زبن‌کتاب بردارید

غباربیدل ما راکه دستگیر شود

اگر نسیم توان شد صواب بردارید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

به سعی یأس نفس خامشی بیان‌ گردید

به خود شکستن دل سرمهٔ فغان ‌گردید

در این زمانه ز بس طبع دون رواج‌ گرفت

عنان کسب کمالات سوی نان گردید

گهر به علت خودداری از محیط جداست

نباید این همه بر طبعها گران ‌گردید

چو شعله وحشت ما حیله ‌ساز عافیتی‌ست

به هر کجا پر ما ریخت آشیان ‌گردید

بهار چشمک رنگی نیاز وحشت داشت

شرار کاغذ ما نیز گلفشان گردید

در آن بساط ‌که دل محمل تپش آراست

شکستن جرس اشک کاروان گردید

چو صبح نیم ‌نفس‌ گر ز زندگی باقیست

برون ز گرد کدورت نمی‌توان‌گردید

به روزگار مثل‌گشت بی‌زبانی من

خموشی آنهمه خون شد که داستان‌ گردید

جهان حادثه از وضع من ‌گرفت سبق

بقدر گردش رنگ من آسمان ‌گردید

چو طفل اشک مپرس از رسایی طبعم

ز خود گذشتم اگر درس من روان ‌گردید

عدم سراغ جهان تحیرم بیدل

غبار من به هوای که ناتوان‌گردید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

توان اگر همه دوران آسمان گردید

به‌گرد خواهش یک دل نمی‌توان‌گردید

جه حرصها که نشد جمع تا به خود چیدیم

هوس متاعی ما عاقبت دکان‌گردید

غبار وادی وهم اینقدر هجوم نداشت

نگه به هرزه‌دریها زد و جهان‌گردید

دلی به دست تو افتاد مفت شوخیها

به روی آینه صد رنگ می‌توان‌گردید

کباب سعی غبار خودم‌که این‌کف خاک

به را شوق تو مرد آنقدرکه جان ‌گردید

سرشک اگر قدمی در ره تپش ساید

به هر فسرده‌دلی می‌توان روا‌ن گردید

فنا به حسرت بسیار پشت پا زدن است

چمن هزارگل افشاند تا خزان‌گردید

ز خود برآمدگان یک قلم فلک‌تازند

نفس دو گام گذشت از خود و فغان گردید

خوشم که عشق نکرد امتحان پروازم

شکسته‌بالی من در قفس نهان گردید

دگر مپرس ز تاب جدایی‌ام بیدل

به درد دل‌که دلم سخت ناتوان‌گردید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

چه شدکه قاصد امید لنگ برگردید

زمان وصل قریب است رنگ برگردید

به عرصه‌ای ‌که نشان یقین بود منظور

نشاید از سرکیش خدنگ برگرذید

به پاس غیرت مردی اگر نظر باشد

به فتح هم نتوان بعد جنگ برگردید

به قتل من چقدر سعی داشت مژگانش

که آخر این دم تیغ فرنگ برگردید

نگاهش ازکجک سرمه بس{‌جنونی نیست

زه عزم فتنه دم این پلنگ برگردید

حذر ز عبرت‌ کار جهان‌ که خلق آنجا

به باغ رفت و زکام نهنگ برگردید

کمین تیغ اجل فرصتی نمی‌خواهد

محرف است زمانی‌ که رنگ برگردید

تنزه از هوس جسم باکدورت ساخت

عنان جهد صفاها به زنگ برگردید

وداع الفت این باغ‌کن‌که رنگ بهار

ز بس فضای طرب دید تنگ برگردید

گذشته‌ام به شتابی ز خود که نتوانم

به صد هزار قیامت درنگ برگردید

به خواب راحت‌کهسار پا زدی بیدل

که از صدای تو پهلوی سنگ برگردید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

 

رسید عید و طربها دلیل دل‌ گردید

امید خلق به صد رنگ مشتعل گردید

زدند ساده‌دلان تیغ بر فسان هوس

که خون وعدهٔ قربانیان بحل گردید

من و شهید محبت دلی ‌که جز به رخت

به هر طرف نظر انداختم خجل ‌گردید

چسان به‌ کعبه توانم‌ کشید محمل جهد

که راهم از عرق انفعال گل گردید

ز سیرکسوت تسلیم چشم قربانی

هوس ز جامهٔ احرام منفعل‌گردید

به فکر خام جدایی دلیل فطرت‌کیست

کنون‌که دیده به دیدار متصل گردید

چو بیدل ازهوس سیر کعبه مستغنی ‌ست

کسی‌که‌گرد تو یعنی به دور دل‌گردید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 5:34 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4368711
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث