به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

چمن دلی ‌که به یاد تو آشنا گردید

فلک سری ‌که به پای تو جبهه‌سا گردید

کسی‌که دست به دامان التفات تو زد‌

مقیم انجمن سایهٔ هما گردید

حضو‌ر خاک جناب تو دارد اکسیری

که نقش پا ز خیالش جبین‌نما گردید

چو بیدل آنکه غبار ره نیاز تو شد

به چشم هر دو جهان ناز توتیاگردید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

دل تا نظر گشود به خویش آفتاب دید

آیینهٔ خیال‌که ما را به خواب دید

صد پرده پرده‌دارتر از رمز غیب بود

آن بی‌نقابی‌ای‌ که تو را بی‌نقاب دید

فطرت به هرچه وارسد آیینهٔ خود است

گوهر ز موج بحر همان یک سراب دید

حرف تعین من وما آنقدرنبود

عالم به چشم صفر رقوم حساب دید

در درسگاه عشق دلایل جهالت است

طبعی بهم رسان‌ که نباید کتاب دید

اشک سر مژه به تامل رسیده‌ایم

خود را ندید کس‌ که نه پا در رکاب دید

فرصت‌کجاست تا سوی هم چشم واکنیم

نتوان ز انسفعال به روی حباب دید

عبرت نگاه دور خیالیم زیر چرخ

باید همین به شیشهٔ ساعت شراب دید

از انتقام سوخته جانان حذر کنید

آتش قیامت از نم اشک‌ کباب دید

بودم ز بسکه منفعل دعوی وفا

گفتم به حال من نظری‌ کن در آب دید

برق جنون دمی‌ که زد آتش به صفحه‌ام

بیدل به یک جهان نقطم انتخاب دید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

پیری آمدگشت چشم‌ازگریه‌ام‌کم‌کم سپید

صبح عجز آماده دندان‌کرد از شبنم سپید

این دم از تعمیر جسمم شرم باید داشتن

کم‌کنند آن‌کهنه بنیادی‌که‌گردد خم سپید

چاره ی بخت سیه در عالم تدبیر نیست

داغهای لاله مشکل‌گرکند مرهم سپید

آه ازین پیشم نیامد موی پیری در نظر

چون‌علم‌کردم‌نگون‌، دیدم‌که شد پرچم سپید

تا ابد برما شکست دل جوانی می‌کند

موی چینی در هزار ادوار گردد کم سپید

هرچه می‌بینی درین ‌صحرا سیاهی ‌کرده است

دور و نزدیکی نمی‌گردد به چشم هم سپید

ننگ دارد مرگ از وضع رسوم زندگی

مرده راکردند.اپن رو جامهٔ ماتم سپید

ازتلاش رزق خود را در وبال افکند خلق

کرد گندم جاده‌های لغزش آدم سپید

هر کرا دیدیم اینجا یوسفی‌ گم ‌کرده بود

شش جهت یک چشم یعقوب است ‌در عالم سپید

پیش‌خورشید قیامت سایه معدوم‌است و بس

عشق خواهدکرد آخر نامهٔ ما هم سپید

ترک‌مطلب‌ داشت‌ بیدل ‌حاصل ‌مطلوب حرص

جز به ‌پشت‌ دست چون‌ ناخن‌ نشد در هم سپید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

جنونی با دل گمگشته از کو‌ی تو می‌آید

دماغ من پریشان است یا بوی تو می‌آید

رم طرز نگاهت عالم ناز دگر دارد

خیال‌ست اینکه‌در اندیشه‌آهوی‌تو می‌آید

ندانم دل‌ کجا می‌نالد از درد گرفتاری

صدای چینی از چین گیسوی تو می آید

زغیرت جای مینای تغافل تنگ می‌گردد

اشارت‌گر به سیر طاق ابروی تو می‌آید

کناری‌ نیست‌ کان سیب‌ ذقن حسرت نبرد آنجا

به‌این شور جنون غلتیدن ازکوی تو می‌آید

گل باغ چه نیرنگ است‌تمهید جنون من

که بر خود تا گریبان می‌درم بوی تو می‌آید

اگربر خود نپیچم برکدامین وضع دل بندم

درین‌ صورت به یادم پیچش موی تو می‌آید

من و بر آتش‌ دل‌ آب‌ پاشیدن‌ چه‌ حرف‌ است این

جبین‌ هم‌ گر نم ‌آرد شرمم‌ از خوی‌ تو می‌آید

چه آغوش است یارب موجهٔ دریای رحمت را

که هرکس ره ندارد هیچ‌سو، سوی تو می‌آید

به خواب عافیت مختار قدرت باش تا محشر

اگر گرداندنی از سعی پهلو تو می‌آید

دو روزی موج‌گوهر حیرت‌کارت غنیمت دان

روانی رفت از آبی که در جوی تو می‌آید

به ‌گردون‌ کفهٔ ‌قدرت رسید از دعوی‌ باطل

چه‌خودسنجی‌است‌کز سن‌ب‌ترازوی تو می‌آید

کشیدی سر به جیب اما نبردی بوی تحقیقی

هنوز آیینه صیقل‌خواه زانوی تو می‌آید

چو شمع‌از تیغ‌تسلیم وفاگردن مکش بیدل

اگر سررفت‌،‌ گو رو، رنگ برروی تو می‌آید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

دندان به خنده چون کند آن لعل تر سپید

سیمابی است اگر شود آنجا گهر سپید

بر طبع پختگان نتوان فکر خام بست

مشکل دمد چو نقره و ارز‌بز زر سپید

از اهل جاه ناز جوانی نمی‌رود

چینی چه ممکن است‌کند موی سرسپید

زین دوری تمیز که دارد نگاه خلق

گردد در آفتاب سیاهی مگر سپید

شغل هوس به جوهر تحقیق ظلم‌ کرد

دل شد سیاه چند کنی بام و در سپید

گر وارسی به معنی شیخان روزگار

یکسر چو نافه دل‌سیهانند و سر سپید

شد پیر و ژاژخواهی طبع دنی بجاست

گه خوردن از چه ترک‌ کند زاغ پر سپید

خجلت سیاهی از رخ زنگی نمی‌برد

هرچند گل‌ کند عرقش در نظر سپید

هر اسم خاص وضع مسمای دیگر ‌است

اشهب مگوچوگشت دم ویال خرسپید

آنجاکه سینه صافی مردان قدم زند

افکندنی‌ست گر همه گردد سپر سپید

کودرد عشق تا به‌ حلاوت علم شویم

می‌گردد از گداز مکرر شکر سپید

عمری‌ست در قفای نفس هرزه می‌دوبم

برما رهی نگشت ازاین راهبر سپید

بیدل به بزم معرفت از لاف شرم دار

شب راکسی ندید به‌پیش سحرسپید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

نفس تا پرفشان است از تو و من برنمی‌آید

کسی زین خجلت در آتش‌افکن برنمی‌آید

زبانم را حیا چون موج‌گوهر لال‌کرد آخر

ز زنجیری‌که درآب است شیون برنمی‌آید

حضور دل طمع داری ز تعمیر جسد بگذر

که‌گوهر از صدفها بی‌شکستن برنمی‌آید

گدازی از نفس‌گیر انتخاب نسخهٔ هستی

که جز شبنم ز شیر صبح روغن برنمی‌آید

غرور خودسریها ابجد نشو و نما باشد

ز تخم اول به جز رگهای‌گردن برنمی‌آید

ریاضت تاکجا بار درشتی بندد از طبعت

به صیقل آینه ازننگ آهن برنمی‌آید

به رفع تهمت غفلت ‌گداز درد سامان ‌کن

که دل تا خون‌نگردد از فسردن برنمی‌آید

هواپروردهٔ شوق بهارستان دیدارم

به‌گلخن هم نگاه من زگلشن برنمی‌آید

به عریانی چو گردن بایدم ناچار سرکردن

به این رازی‌که من دارم نهفتن برنمی‌آید

بساط مهر باید سایه را از دور بوسیدن

به برق جلوهٔ او هستی من برنمی‌آید

ادب فرسوده‌تر از اشک مژگان‌پرورم بیدل

من و پایی که تا کویش ز دامن برنمی‌آید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

نفس هم از دل من بی‌شکستن برنمی‌آید

از این مینا شرابی غیر شیون برنمی‌آید

گداز خود شد آخر عقده‌فرسای دل تنگم

گشاد کار گوهر غیر سودن برنمی‌آید

چو فقرت ساز شد برگ تجملها به سامان‌ کن

که تخم از خاکساری غیر خرمن برنمی‌آید

تمتع آرزو داری ز چرخ از راستی بگذر

که بی‌انگشت کج از کوزه روغن برنمی‌آید

شکنج خانمان آنگه دماغ عرض آزادی

صدا از جام و مینا بی‌شکستن برنمی‌آید

کمند ناله از دل برنمی‌دارد گرانی را

به سنگ‌کوه زور هر فلاخن برنمی‌آید

ضعیفی اشک ما را محو در نظاره‌ کرد آخر

به آسانی‌گره از چشم سوزن برنمی‌آید

زمانی‌غنچه‌ شو از گلشن‌ و صحرا چه می‌خواهی

به سامان‌گریبان هیچ دامن برنمی‌آید

چو آه بی‌اثر واسوختم از ننگ بیکاری

مگر از خود برآیم دیگر از من برنمی‌آید

نفهمیده‌ست راه لب نوای شکوه‌ام بیدل

که این دود از ضعیفی تا به روزن برنمی‌آید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

حریفیها‌ی عشق ازهرکس وناکس نمی آید

شنای قلزم آتش ز خار و خس نمی‌آید

تلاش حرص دون‌طینت ندارد چاره از دنیا

به غیر از رغبت مردار ازین کرکس نمی‌آید

ز بس سعی تقدم برده است از خود طبایع را

جهانی رفته است از پیش و کس از پس نمی‌آید

به بویی قانعم از سیر رنگ‌آمیزی امکان

عبارتها به‌کار طبع معنی رس نمی‌آید

سلیمانی رهاکن مور هم‌کر و فری دارد

همه‌گرکوه باشد با صدایی بس نمی‌آید

غرور سرکشی افکنده است این خودپرستان را

به آن پستی‌که پیش یا به چشم کس نمی‌آید

عروج نشئهٔ همت درین خمخانه‌ها بیدل

برون جوشی‌ست اما از می نارس نمی‌آید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

چه شمع امشب در این محفل چمن‌پرداز می‌آید

که آواز پر پروانه هم گلباز می‌اید

نسیمی‌گویی ازگلزار الفت باز می‌آید

که مشت خاک من چون چشم در پرواز می‌آید

من و نظاره حسنی‌که از بیگانه‌خوییها

در آغوش است و دور از یک نگاه انداز می‌آید

ز پش‌آهنگی قانون حسرتها چه می‌پرسی

شکست از هرچه باشد از دل‌ام آواز می‌آید

پرافشان هوای کیستم یارب‌که در یادش

نفس در پردهٔ اندیشه‌ام گل‌باز می‌آید

ز دریا، بازگشت قطره، ‌گوهر در گره دارد

نیاز من ز طوف جلوهٔ او ناز می‌آید

چه حاجت مطرب دیگر طربگاه ‌محبت را

که از یک دل تپیدن کار چندین ساز می‌آید

زخود رفتن اگر مقصود باشد شعله ما را

فسردن نیز دارد آنچه از پرواز می‌آید

نفس‌دزدیده ام چون شمع و پنهان نیست داغ دل

هنوز از خامشی بوی لب غماز می‌آید

به اشکی فکر استقبال آهم می‌توان کردن

که‌گردآلوده از فتح طلسم راز می‌آید

هنوز از سخت‌جانی این‌قدر طاقت گمان دارم

که از خود می‌توانم رفت ا‌گر او باز می‌آید

فسون‌ساز غفلت گر نگردد پنبهٔ گوشت

چو تار از دست برهم سوده هم آواز می‌آید

دل هر ذره خورشیدی‌ست اما جهد کو بیدل

منم آیینه از دستت اگر پرداز می‌آید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

 

خیال چشم‌که ساغر به چنگ می‌آید

که عالمی به نظرشیشه رنگ می‌آید

به حیرتم چو نفس قاصد چه مکتوبم

که رفتنم همه جا بی‌ درنگ می‌آید

کجا روم‌ که چو اشکم به هر قدم زدنی

هزار قافلهٔ عذر لنگ می‌آید

چه همت است ‌که نازد کسی به ترک هوس

مرا گذشتن ازین نام ننگ می‌آید

دل از فریب صفا جمع‌کن‌ که آخرکار

ز آب آینه‌ها زیر زنگ می‌آید

به‌ گمرهی زن و از منت خیال برآ

که خضر نیز ز صحرای بنگ می‌آید

غبار دل ز پر افشانی نفس درباب

که هرچه هست درین خانه تنگ می‌آید

اعانت ضعفا مایهٔ ظفر گیرید

پر شکسته به ‌کار خدنگ می‌آید

خموش باش که تا دم زنی درین کهسار

هزار شیشه به پای ترنگ می‌آید

به هر نگین ‌که نهی‌ گوش و فهم نام‌ کنی

صدای ‌کوفتن سر به سنگ می‌آید

ز خود به یاد نگاه‌که می‌روی بیدل

که از غبار تو بوی فرنگ می‌آید

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:51 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4369767
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث