به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند

افسون خواب کرد غرور نفس بلند

یکسر به زیر چرخ‌، پر و بال ریختیم

پرواز کس نجست ز بام قفس بلند

از حرف و صوت راه قیامت‌گرفت خلق

منزل شد اینقدر ز فسون جرس بلند

سهل است دستگاه غرور سبکسران

آتش نگردد آن همه از خار و خس بلند

وحشت نواست شهرت اقبال ناکسان

بی‌پر زدن نگشت طنین مگس بلند

همّت در این جونکده زنجیر پای ماست

یارب مباد اینهمه دامان کس بلند

دردا که در قلمرو طاقت نیافتیم

یک ناله چون تغافل فریادرس بلند

دست تلاش خاک به ‌گردون نمی‌رسد

پر نارساست دانش و تحقیق بس بلند

بیدل اگر جنون نکند هرزه‌ تازیت

گرد دگر نمی‌شود از پیش و پس بلند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

حسرت دل‌کرد بر ما پنجهٔ قاتل بلند

می‌شود دست‌کرم با نالهٔ سایل بلند

ما نه‌ تنها نیستی را دادرس فهمیده‌ایم

بحر هم از موج دارد دست‌ بر ساحل بلند

چین ابروی تو هرجا بحث جوهر می‌کند

تیغ از جوهر رگ ‌گردن ‌کند مشکل بلند

سایهٔ تمکین نازت هر کجا افتاده است

سبزه چون مژگان شود از خاک آن منزل بلند

‌نه فلک در جلوه آمد از تپیدنهای دل

تاکجا رفته‌ست یارب‌ گرد این بسمل بلند

کاروان یاس امکان را غبار حسرتم

هرکه رفت از خویشتن‌، کرد آتشم در دل بلند

حرز امنی نیست جز محرومی از نشو و نما

خوشه‌سان گردن مکش زین کشت بیحاصل بلند

حیرت ‌آهنگیم دل از شکوه ما جمع دار

دود نتواند شدن از شمع این محفل بلند

با غرور نازاو مشکل برآید عجز ما

گرد مجنون نارسا و دامن محمل بلند

سدّ راه توست بیدل گر کنی تعمیر جسم

می‌شود دیوار چون شد قدری آب وگل بلند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

گردی دگر نشد ز من نارسا بلند

هویی مگر چو نبض‌ کنم بیصدا بلند

بنیاد عجز و دعوی عزّت جنون‌کیست

مو، سربلند نیست شود تا کجا بلند

کم‌همّتی به ساز فراغم وفا نکرد

دامن نیافتم به درازای پا بلند

از نُه فلک دریغ مکن چین دامنی

یک زینه‌وار از همه منظر برآ بلند

دور است خواب قافله از معنی رحیل

ورنه نمی‌شد اینهمه بانگ درا بلند

پیری دکان نالهٔ ما گرم داشته‌ست

نرخ عصاست درخور قد دوتا بلند

خلق جهان جنون‌زدهٔ بی‌بضاعتی‌ست

ازکاسهٔ تهی‌ست خروش گدا بلند

فطرت محیط نه فلک آبگون شود

گر وارسیم آبله پست است یا بلند

ما بیخودان تظلم حسرت‌ کجا بریم

دست غریق عشق نشد هیچ جا بلند

چون نقش پا ز بس که نگونبخت فطرتیم

مژگان نمی‌شود به تماشای ما بلند

پستی مکش ز چتر کی و دستگاه جم

یک پشت پای بگذر از این دستها بلند

بیدل مگر تو درگذری ورنه پیش ما

دریاست بی‌کنار و پل مدّعا بلند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

یارب چه‌سان‌کنم به هوای دعا بلند

دستی‌ که نیست چون مژه جز بر قفا بلند

صد نیستان تهی شدم از خود ولی چه سود

هویی نکرد گردن از این‌کوچه‌ها بلند

عجزم رضا نداد به رعنایی کلاه

گشتم همان چو آبله در زیر پا بلند

از بسکه شرم داشتم از یاد قامتش

دل شیشه‌ها شکست و نکردم صدا بلند

عرض اثر، نشانهٔ آفات گشتن است

جمعیت ازسری‌که نشد هیچ جا بلند

کلفت نوای دردسر هیچکس نه‌ایم

در پرده‌های خامشی آواز ما بلند

ساغر به طاق همت منصور می‌کشیم

بر دوش ما سری است زگردن جدا بلند

جز گرد احتیاج‌ که ننگ تنزّه است

موجی نیافتیم درآب بقا بلند

خط بر زمین‌ کش‌، از هوس خام صبرکن

دیوار اعتبار شود تا کجا بلند

در احتیاج بر در بیگانه خاک شو

اما مکن نظربه رخ آشنا بلند

عشق از مزاج دون نکند تهمت هوس

در خانه‌های پست نگردد هوا بلند

بیدل ز بس که منفعل عرض هستی‌ایم

سر می‌کند عرق ز گریبان ما بلند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

پیری آمد ماند عشرتها ز انداز بلند

سرنگون شد شیشه‌، قلقل‌کرد پرواز بلند

دستگاه اصل فطرت جز تنزل هیچ نیست

می‌کندگل پست پست انجام آغاز بلند

گرد امکان عمرها شد می‌رود بر باد صبح

تا کجا چیند نفس این دامن ناز بلند

معنی‌ صوری ‌که‌ گوش ‌کس به ‌فهمش‌ باز نیست

ازسپند بزم ما بشنو به آوازبلند

غافلان تا بر خط شق‌القمر گردن نهند

حکم انگست شهادت داشت اعجاز بلند

زیر گردون هرچه شور انگیخت محو سرمه شد

نغمه‌ها در خاک خوابانید این ساز بلند

زین چمن بیدل کسی را شرم دامنگیر نیست

سرو تاگل‌، پا به‌ گل دارد تک و تاز بلند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند

پنجهٔ بیکار بیعت با پشیمانی کند

چشم‌ من از درد بیخوابی‌ در این‌ وادی‌ گداخت

سایهٔ خاری نشد پیدا که مژگانی کند

از حیا هم شرم می‌دارم ز ننگ اشتهار

جامهٔ پوشندکی حیف است عریانی کند

دل به غفلت نه‌ که دردفع تمیز خوب و زشت

خانهٔ آیینه را زنگار دربانی کند

جز به موقع آبروریزی‌ست عرض هر کمال

غیر موسم ابر بر دریا چه نیسانی‌کند

تا به همواری رسد دور درشتیهای طبع

هرکه را رنگی‌ست باید آسیابانی کند

سبحه را گردآوری چون حلقهٔ زنار نیست

کفر چون هموار شدکار مسلمانی کند

نامه‌ای دارم بهار انشا که طبع بلبلش

چون صریر خامه پیش از خط غزلخوانی‌ کند

بی‌تامل هرزه‌نالیهایم از خود می‌برد

کاش چون بند نی‌ام خجلت‌ گریبانی‌ کند

شرم بیدردی عرق می‌خواهد ای بیدل مباد

بی‌نمی‌ها دیده را محتاج پیشانی کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

بلا‌کشان محبت‌ گل چه نیرنگند

شکسته‌اند به رنگی‌ که عالم رنگند

چه شیشه و چه پری خانه‌زاد حیرت ماست

به آرمیدگی دل‌که بیخودان سنگند

ز عیب‌پوی ابنای روزگار مپرس

یکی‌گر آینه پرداخت دیگران زنگند

فریب صلح مخور ازگشاده‌رویی خلق

که تنگ حوصلیگیهای عرصهٔ جنگند

به وادیی ‌که طلب نارسای مفصد اوست

بهوش باش ‌که منزل‌ رسیدن لنگند

نوای پرده ی بیتابی نفس این است

که عافیت‌طلبان سخت غفلت آهنگند

تو هر شکست‌ که خواهی به دوش ما بربند

وفا سرشته حریفان طبیعت رنگند

ز وهم بر سر مینای خود چه می‌لرزی

شنو ز شیشه‌گران در شکستن سنگند

به بستن مژه انجام‌کار شد معلوم

که آب آینه‌ها جمله طعمهٔ زنگند

حباب نیم‌نفس با نفس نمی‌سازد

ز خود تهی‌شدگان بر خود اینقدر تنگند

ز خلق آنهمه بیگانه نیستی بیدل

تو هرزه‌فکری و این قوم عالم بنگند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

نظم امکانی‌کجا ضبط روانی می‌کند

کوه هم‌گر پا فشارد سکته‌خوانی می کند

زبن من و ما چون شرارکاغذ آتش زده

اندکی دامن فشاندن گل‌فشانی می‌کند

خلق از آغوش عدم نارسته می‌جوید فراغ

بی‌نشانی هم تلاش بی‌نشانی می‌کند

ذوق خودداری ز ما جز پستی همت نخواست

خاک اگر تمکین نچیند آسمانی می‌کند

این بلند و پست کز گرد نفس‌ گل‌ کرده است

تا کسی از خود برآید نردبانی می‌کند

عجز پر بی‌پرده است اما درشتیهای طبع

مغز بی‌ناموس ما را استخوانی می‌کند

از تعین چند مهمان فضولی زبستن

خاکساری بیش از اینت میزبانی می‌کند

آسمان دوش خمی دارد که بارش عالم است

کار صد قدرت همین یک ناتوانی می‌کند

بر دل ما کس ندارد یک تبسم التفات

زخم اگر می‌خندد اینجا مهربانی می‌کند

در حدیث عشق تن زن از مقالات هوس

لکنت تقریر تفضیح معانی می‌کند

زین همه اسباب‌ کز دنیا و عقبا چیده‌اند

هرچه برداربم غیر از دل گرانی می‌کند

بیدل آخر مدعای شوق پروازست و بس

بی‌پر و بالی دو روزم آشیانی می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

رفته رفته عافیت هم‌کینه‌خواهی می‌کند

ساحل آخر کشتی ما را تباهی می‌کند

دوستان بر موی پیری اعتماد عیش چند

خانه‌ها روشن چراغ صبحگاهی می‌کند

آسمان زین دور مفعولی‌ که ننگ دورهاست

اختلاط خلق را معجون باهی می‌کند

هرزه‌گویی بسکه در اهل تعین غالب‌ست

لطف معنی را به لب نگذشته واهی ‌می‌کند

زاختلاط خشک‌طبعان محو مژگان می‌شود

خامه هم هرچند اشک از د‌یده راهی می‌کند

پیر گردیدیم حکم ضعف باید پیش برد

قامت خم‌ گشته بر ما کجکلاهی می‌کند

نیست بی‌جوهر نیام از پهلوی اقبال تیغ

صحبت مردان محنت را سپاهی می‌کند

حسن می‌داند تقاضای جنون عاشقان

گر تغافل می‌نماید عذرخواهی می‌کند

بس که پیشیم از گروتازان میدان امل

باد محشر هم قفای ما سیاهی می کند

در گلستانی‌ که حرف سرو او گردد بلند

گر همه طوبی سر افرازد گیاهی می‌کند

چون حیا غالب شود از لاف نتوان ‌دم زدن

هرکه باشد زیر آب آواز ماهی می‌کند

نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر

خلق را آدم همین بیدستگاهی می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

 

اینکه طاقت‌ها جوانی می‌کند

ناتوانی‌، ناتوانی می‌کند

گر همه خاک از زمین‌گردد بلند

بر سر ما آسمانی می‌کند

بسکه فطرتها ضعیف‌ افتاده است

تکیه بر دنیای فانی می‌کند

نیست‌کس اینجاکفیل هیچکس

زندگی روزی‌رسانی می‌کند

عصمت از تشویش دنیا جستن است

نفس را این قحبه، زانی می‌کند

در تب و تاب نفس پرواز نیست

سعی بسمل پرفشانی می‌کند

قید هستی پاس ناموس دل است

بیضه‌داری آشیانی می‌کند

از چه خجلت صفحه‌ام آتش زند

چون عرق داغم روانی می‌کند

هرکه را دیدم درین عبرت‌سرا

بهر مردن زندگانی می‌کند

بی دماغم‌، غیر دل زین انجمن

هرچه بردارم گرانی می‌کند

آنقدر از خود به یادش رفته‌ام

کاین جهانم آنجهانی می‌کند

هیچ می‌دانی که‌ام ای بی‌خبر

شاه ما را پاسبانی می‌کند

کلک بیدل هرکجا دارد خرام

سکته هم ناز روانی می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:19 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4370098
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث