به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

بسکه زخم‌ کشتهٔ نازش تلاطم می‌کند

هر چه را دیدم درین مشهد تبسم می‌کند

چشم بگشا برحصول جستجو کاینجا چو شمع

نقد خود هرکس بقدر یافتن ‌گم می‌کند

پختگان دامن ز قید تن‌پرستی چیده‌اند

باده‌ات از خام‌ جوشی خدمت خم می کند

هیچکس از بی‌تکلف زبستن آگاه نیست

آدمی بودن خلل در عیش مردم می‌کند

زین ‌نفس سوزی ‌که دارد خلق ‌بر طاق‌ و سرا

سعی عبرت‌بافی‌ کرم بریشم می‌کند

پیش‌بینی‌ کن زننگ حسرت ماضی برآ

بر قفا نظاره‌ کردن ریش را دم می‌کند

دهر لبریز مکافات‌ست اما کو تمیز

کم‌کسی اینجا به حال خود ترحم می‌کند

از ادبگاه خموشی گوش باید وام کرد

سرمه‌گون‌ چشمی درین ‌مخمل‌ تکلم میکند

هر کجا باشد قناعت آبیار اتفاق

پهلوی از نان تهی ایجاد گندم می‌کند

رحم بر بی ‌مغزی ما کن ‌که این نقش حباب

خویش را آیینهٔ دریا توهم می‌کند

بیدل از بس بی‌نم افتاده است بحر اعتبار

گوهر از گرد یتیمیها تیمم می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

داغ عشقم چاره‌جوییها کبابم می‌کند

سوختن منت‌گذار از ماهتابم می‌کند

در محیط دشمن من انفعال ناکسی است

زان سرکو بهر راندن شرم آبم می‌کند

کاش بر بنیاد موهومی نمی‌کردم نظر

فهم خود بیش از خرابیها خرابم می‌کند

در عقوبت‌خانهٔ ننگ دویی افتادهٔم

ما و تو چندان ‌که می‌بالد عذابم می‌کند

گرد شبنم پیشتاز صبح ایجاد من است

خنده‌، گل ناکرده‌، سامان گلابم می‌کند

نقطهٔ موهومم اما عمرها شد ذره‌وار

عشق از دیوان خورشید انتخابم می‌کند

مخمل و دیبای جاهم‌گر نباشدگو مباش

بوریای فقر هم تدبیر خوابم می‌کند

پوست بر تن انتظار مغز معنی می‌کشم

آخر این جلدی‌ که می‌بینی‌ کتابم می‌کند

شکر پیری تا کجا کوبم ‌که این قد دوتا

صفر اعداد خیال او حسابم می‌کند

سایهٔ افسرده‌ام لیک التفات نیستی

آفتابم می‌کند گر بی‌نقابم می‌کند

من نمی‌دانم که‌ام در بارگاه کبریا

حلقهٔ بیرون دربیدل خطابم می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند

تاکاف و نون تهیهٔ آواز می‌کند

آهنگ صور خیز تو در هر نفس زدن

ساز هزار عالم ناساز می‌کند

هرگاه می‌دهی به زبان رخصت سخن

جبریل بال می‌زند و ناز می‌کند

نیرنگ اعتبار بهار تجددت

با هم چه رنگها که نه‌ گلباز می‌کند

شام ابد به جیب تو سر می‌برد فرو

صبح ازل زتو سخن آغاز می‌کند

هر رنگ و بو که می‌دمد از نوبهار صنع

آیینهٔ خیال تو پرداز می‌کند

گر فطرت تو پر نزند در فضای قدس

خاک فسرده راکه فلکتاز می‌کند

زبن‌باغ ‌نی دمیدن صبحی‌ و نی‌ گلی‌ست

سحرآفرین تبسمت اعجاز می‌کند

این عرصه تا کجا نشود پایمال ناز

رخش تعین تو تک و تاز می‌کند

روز و شبی در انجمن اعتبار نیست

چشم تو می‌زند مژه و باز می‌کند

بیدل تآملی که در این گلشن خیال

رنگ شکستهٔ تو چه پرواز می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

گر جنونم ناله واری نذر بلبل می‌کند

شور محشر آشیان در سایهٔ‌گل می کند

انتظار ناز استغنا نگاهی می‌کشم

کز غبارم سرمهٔ چشم تغافل می‌کند

غیر خاکستر دلیل اضطراب شعله نیست

هرقدر پر می‌زند افسردگی ‌گل می‌کند

عافیت خواهی به هر افسونی از جا در میا

خاک بر باد است اگر ترک تحمّل می‌کند

دل به مستی چون نغلتد درهوای نرگست

آب ‌گوهر را خیالش در صدف مل می‌کند

از زمینگیری هوا آیینه‌دار شبنم است

اشک می‌گردد اگر آهم تنزل می‌کند

گریه‌ توفان و‌حشت‌ است ای ‌چرخ دست ‌از خود بشو

سیل ما خلخال پا از حلقهٔ پل می‌کند

حفظ آب‌رو نفس در جیب دل دزدیدن است

قطره را گوهر همان مشق تامّل می‌کند

گاه بر خاشاک و گه بر موج می‌پیچد غریق

حیله‌جوی زندگی چندین توکٌل می‌کند

آفت این باغ بیدل برخزان موقوف نیست

صد قیامت یک نسیم آه بلبل می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

هرکجا آیینهٔ حسن جنون‌ گل می‌کند

دود سودا بر سر ما نازکاکل می‌کند

بر لب ما، خنده یکسر شکوهٔ درد دل است

هر قدر خون می‌خورد این شیشه قلقل می‌کند

سینه چاک شوقم از فکر پریشانم چه باک

هرکه ‌گردد شانه‌، یاد زلف و کاکل می کند

دل چسان با خامشی سازد که یاد جلوه‌ات

جوهر آیینه را منقار بلبل می‌کند

دستگاه شوق تا بالد ز خودداری برآ

خاک را آشفتگی‌ گردون تجمل می‌کند

منزلت خواهی مداراکن‌که در فواره آب

اوج دارد آنقدر کز خود تنزل می‌کند

جلوه مست و شوق سر تا نگاه اما چه سود

دیده و دانسته حیرانی تغافل می‌کند

زندگی نقد نفسها ریخت در جیب فنا

از تردد هر که می‌رنجد توکل می‌کند

از سلامت ‌دست باید شست و زین دریا گذشت

موج ‌اینجا از شکست‌ خویشتن پل می‌کند

موج چون ‌بر هم خورد بیدل ‌همان ‌بحر است ‌و بس

کم شدن از وهم هستی جزء را کل می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

میل هوس ز عافیتم فرد می‌کند

گر بشکنم‌کلاه‌، دلم درد می‌کند

تسلیم تحفه‌ای‌ست‌ که طبعم بر اهل ذوق

چو میوهٔ رسیده ره‌آورد می‌کند

خال زباد تختهٔ خاک اختراع‌ کیست

دل را خیال مهرهٔ این نرد می‌کند

پر در تلاش خرمی این چمن مباش

افراط آب چهرهٔ گل زرد می‌کند

رم می‌خورد ز سایهٔ غیرت فسردگی

تمثال مرد آینه را مرد می‌کند

از می حذر کنید که این دشمن حیا

کاری که از ادب نتوان کرد می‌کند

چینی علاج تشنگی حرص جاه نیست

آب سفال دل ز هوس سرد می‌کند

زنگار اگرنه پردهٔ ناموس راز اوست

آیینه را خیال که شبگرد می‌کند

عزم فنا به شیشهٔ ساعت نهفته‌ایم

بیدل به پرده رفتن ماگرد می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

درگلستانی‌که حسنش جلوه‌ای سر می‌کند

گل ز شبنم دیدهٔ حیران ساغر می‌کند

بی‌تو طفل اشک مشتاقان ز درد بیکسی

گر همه در چشم غلتد خاک بر سر می‌ کند

همچو اشکم حسرت‌ اندیش نثار راه تست

هر صدف کز آبرو سامان گوهر می‌کند

اعتمادی نیست بر جمعیت اجزای ما

این ورقها را هوای زلفت ابتر می‌کند

موج آبش می‌زند تیغ محرف برکمر

سرو هر گه طرز رفتار ترا سر می‌کند

پاکبازان فارغند از تهمت آلودگی

حسرت دیدار گاهی چشم ما تر می‌کند

از جنونم عالمی پوشید چشم امتیاز

هر که عریان می‌شود این جامه در بر می‌کند

می‌دهد اجزای رنگ و بوی جمعیت به باد

هر که درس خنده‌ای چون غنچه از بر می‌کند

راحتت فرش است اگر از وهم طاقت بگذری

ناتوانی هر چه آید پیش بستر می‌کند

بیخود احرام ‌گلزار خیال کیستم

گردش رنگم ره معشوقه‌ای سر می‌کند

حیرت اظهاریم بیدل لذت تحقیق‌ کو

هیچکس آگاهی از آیینه باور می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

هر نفس دل صدهزار اندیشه پیدا می‌کند

جنبش این دانه چندین ریشه پیدا می‌کند

اقتضای جلوه دارد این‌قَدَر تمهید رنگ

تا پری بی‌پرده‌ گردد شیشه پیدا می‌کند

شمع این محفل مرا بر سوختن پروانه‌ کرد

هرکه باشد غیرت از هم پیشه پیدا می‌کند

مرد را سامان غیرت عارضی نبود که شیر

ناخن و دندان همان در بیشه پیدا می‌کند

در زوال عمر وضع قامت پیری بس است

نخل این باغ ازخمیدن تیشه پیدا می‌کند

یأس‌ دل‌ کم‌ نیست‌ گر خواهی ز خود برخاستن

نشئه‌واری از شکست این شیشه پیدا می‌کند

حسرت پیکان او بی‌ناله نپسندد مرا

آخر این تخم محبت ریشه پیدا می‌کند

دل وفا، بلبل نوا، واعظ فسون‌، عاشق جنون

هرکسی در خورد همت پیشه پیدا می‌کند

عرصهٔ آفاق جای جلوهٔ یک ناله نیست

نی‌گره از تنگی این بیشه پیدا می‌کند

بیدل از سیر تأمل‌خانهٔ دل نگذری

نقشها این پردهٔ اندیشه پیدا می‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

گر طمع دست طلب وامی‌کند

بر قناعت خنده لب وامی‌کند

گرم می‌جوشی به لذات جهان

این شکر دکان تب وامی‌کند

موج گوهر باش کارت بسته نیست

ناخنی دارد ادب وامی‌کند

فتح باب عافیت وقف ‌کسی‌ست

کز جبین چین غضب وامی‌کند

شیشه مشکن ورنه دل هم زین بساط

راه کهسار حلب وامی‌کند

سایهٔ طوبی نباشد گو مباش

جای ما برگ عنب وامی‌کند

ای چراغ محفل شیب و شباب

صبح ته ‌گیر آنچه شب وامی‌کند

شرم‌کم دارد ز ناموس عدم

هر که طومار نسب وامی‌کند

پنبه از مینا به غفلت برمدار

این پری بند قصب وامی‌کند

بی‌ادب بر غنچه نگشایید دست

این‌ گره را گل به لب وامی‌کند

عقده ناپیداست در تار نفس

لیک بیدل روز و شب وامی‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

 

ساز امکان از شکست آواز پیدا می‌کند

بال بر هم می‌خورد پرواز پیدا می‌کند

می‌نهد پیش از سخن گردن به تیغ انفعال

چون قلم هرکس که شرح راز پیدا می‌کند

پاس ناموس حیا هم نیست آسان دشتن

چون جبین برنم زند غمازپیدا می‌کند

نور عبرت نیست دل را بی‌غبار حادثات

از شکست این آینه‌ پرداز پیدا می‌کند

چون خط پرگار بر انجام می‌سوزد نفس

تاکسی سررشتهٔ آغازپیدا می‌کند

همچو شمع افسانهٔ دعوی مسلسل‌کرده‌ای

این زبان آخر دهان گاز پیدا می‌کند

چون نگه هر چند در مژگان زدن‌ گم می‌شویم

حسرت دیدار ما را باز پیدا می کند

تا بود ممکن حدیث پنبه باید گوش ‌کرد

نغمه‌ها این محفل بی‌ساز پیدا می‌کند

نفس کافر را مسلمان ‌کن کمال اینست و بس

سحر چون باطل شود اعجاز پیدا می‌کند

حسن بی ایجاد عشقی نیست در اقلیم ناز

گل چو موج رنگ زد گلباز پیدا می‌کند

عجز چون موصول بزم ‌کبر‌یا شد عجز نیست

گر نیاز آنجا رساندی ناز پیدا می‌کند

پا ز جوش آبله بیدل مقیم دامنست

هرکه سامان‌کرد عجز اعزاز پیدا می‌‌کند

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:12 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4371655
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث