به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا

که پالغز دو عالم دارد امشب دامن مینا

نفس سرمایهٔ عجزاست از هستی مشو غافل

که تا صهباست نتوان برد خم ازگردن مینا

سلامت بی‌خبر دارد ز فیض عالم آبم

حباب من ندارد صرفه در نشستن مینا

بتاب ای آفتاب عیش مخموران‌که در راهت

سفیدازپنبه شد چون صبح چشم روشن مینا

اگر می نیست ای مطرب‌تو ازافسانهٔ دردی

دل سنگین ما خونین به طرف دامن مینا

حباب باده با ساغر نفس دزدیده می‌گوید:

که از چشم تو دارد نرگسستان‌گلشن مینا

مدد از هیچ‌کس در موسم پیری نمی‌خواهم

که بس باشد مرا برکف عصای‌گردن مینا

تحیر در صفای امتیاز باده می‌لغزد

پری‌گویی عرق‌کرده‌ست در پیراهن مینا

دلی آمادة چندین هوس داری بهم بشکن

مبادا فتنه‌زاییها کند آبستن مینا

اگر جوش بقا نبود فنا هم نشئه‌ای دارد

که از قلقل مدان آهنگ بشکن‌بشکن مینا

امید سرخوشی در محفل امکان نمی‌باشد

مگر از خود تهی‌گشتن شود پرکردن مینا

اگر بیدل ز اهل مشربی تسلیم سامان‌کن

رگ‌گردن ندارد نسبتی باگردن مینا

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

بیا خورشید معنی را ببین ازروزن مینا

که یاد صبح صادق می‌دهد خندیدن مینا

ز زهد خشک زاهد نیست باکی سیر مستان را

که ایمن از خزان باشد بهارگلشن مینا

زنام می‌، زبانم مست و بیخود در دهان افتد

نگاهم رنگ می پیداکند از دیدن مینا

مسیح وقت اگرکس باده را خواند عجب نبود

که هردم باده جان تازه بخشد در تن مینا

سلامت یک‌قلم در مرکزسنگ‌ست اگر دانی

شکست یأس می‌پیچد به خود بالیدن مینا

وداع معنی‌ات از لب‌گشودنهاست ای غافل

پری‌گردد پریشان آخر از خندیدن مینا

سرشت‌ما و میناگویی ازیک خاک شد بیدل

که ما را دل به تن می‌خندد از خندیدن مینا

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

ز بخت نارسا نگرفت دستم‌گردن مینا

مگر مژگان دماند اشک وگیرد دامن مینا

درین میخانه‌تا ساغرکشی ساز ندامت‌کن

گلوی بسملی می‌افشرد خندیدن مینا

زبان تاک تا دم می‌زند تبخاله می‌بندد

که برق می نمی‌گنجد مگردرخرمن مینا

بهاری در نظرگل می‌کند ما نمی‌دانم

به‌طبع غنچه‌ها رنگ ست یا خون درتن مینا

خیال مستی آن چشم هرجا می فروش‌آید

عرق بیرون‌کشد شرم از جبین روشن مینا

نشاط جاودان خواهی دلی راصید الفت‌کن

که مستی‌هاست موقوف به‌دست آوردن مینا

اگر از ساغر آگاهی دل نشئه‌ای داری

به رنگ پرتومی طوف‌کن پیرامن مینا

تو ای غافل چرا پیمانهٔ عبرت نمی‌گیری

که عشرت جام در خون می‌زند از شیون مینا

به خود بالیدن گردون هوایی در قفس دارد

خلا می‌زاید ازکیفیت آبستن مینا

میی در چشم داریم الوداع ای رنج مخموری

که امشب موج اشکی برده‌ام تا دامن مینا

اگرسنگ رهت هوش است فال می پرستی زن

که از خود برنخیزی بی‌عصای‌گردن مینا

به حرف ناملایم زحمت دلها مشو بیدل

که هرجا جنس سنگی هست باشد دشمن مینا

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

بود بی‌مغزسرتند خروش مینا

امشب از باده به جا آمده هوش مینا

وقت‌آن شدکه به دریوزه شود سر خوش ناز

کاسهٔ داغ من ازپنبهٔ گوش مینا

زندگی کردن‌، مار به خم عجزکشید

باده‌، زنار وفا بست به دوش مینا

تانفس هست‌به‌دل زمزمهٔ شوق رساست

گم نسازد اثر باد‌ه‌، خروش مینا

ای قدح‌گوش شو و مژدة مستی دریاب

گرم نطقی است‌کنون لعل خموش مینا

می‌کشد جلوة لعل تو به‌کیفیت می

آب حسرت ز لب خنده‌فروش مینا

چشم و دل زیب‌گرفتاری سودای همند

خط جام است همان حلقهٔ گوش مینا

همه‌جا جلوه‌فروش است دل‌، از دیده مپرس

جام این بزم نهفتند به جوش مینا

قلقلی راهزن‌گوش شد و هوش نماند

ورنه صد رنگ نوا داشت خروش مینا

دل عشاق زآفت نتوان باز خرید

پرفشان است شکست از برو دوش مینا

بیدل اندر قدح باده نظرکن به حباب

تا چه دارد نفس آبله‌پوش مینا

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ

چو بوی‌گل نفسی پای زن به‌رنگ برون آ

فشار یأس و امید از شرار جسته نشاید

به روی یکدگرافکن سر دو سنگ برون آ

قدح شکسته به زندان هوش چند نشینی

گلوی شیشه دودوری بگیرتنگ برون آ

سپند مجمر هستی.ندارد آن همه طاقت

نیاز حوصله کن یک تپش درنگ برو‌ن آ

کسی به غفلت و آگاهی توکار ندارد

هزاربار فرو رو به زیر سنگ برون آ

سبکروان زکمانخانهٔ سپهر‌گذشتند

تو نیز وام‌کن اکنون پر و خدنگ برون آ

چو شیشه چندکشد قلقلت عنان تأمل

ازبن بساط‌گلوگیر یک ترنگ برون آ

بهار خرمی دهر غیر وهم ندرد

دو روز سیرکن این سبزه‌زار بنگ برون آ

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی

تک درستت اگر نیست پای لنگ برون آ

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

چه‌کدخدایی‌ست ای ستمکش جنون‌کن از دردسر برون‌آ

تو شوق آزاد بی‌غباری زکلفت بام و در برون آ

به‌کیش آزادگی نشایدکه فکر لذات عقده زاید

ره نفس‌پیچ وخم ندارد چونی زبند شکربرون آ

اگر محیط‌گهر برآیی قبول بزم وفا نشایی

دلی به‌ذوق حضور خونین سرشکی از چشم تر برون آ

دماغ عشاق ننگ دارد علم شدن بی‌جنون داغی

چو شمع‌گر خودنما برآبی ز سوختن‌گل به سربرون آ

ز شعله خاکستر آشیانی ربود تشویش پرفشانی

به ذوق پرواز، بی‌نشانی تو نیز سر زیر پر برون آ

کسی درین دشت برنیامد حریف یک لحظه استقامت

توتا نچینی غبار خفت ز عرصهٔ بی‌جگر برون آ

ندارد اقبال جوهر مرد در شکنج لباس بودن

چوتیغ‌، و‌هم نیام بگذار و با شکوه ظفر برون آ

به صد تب وتاب خلق غافل‌گذشت زین‌تنگنای غربت

چو موج خون ازگلوی بسمل تو نیز باکر و فربرون آ

به بارگاه نیاز دارد فروتنی ناز سربلندی

به خاک روزی دوریشگی‌کن دگر ببال و شجربرون آ

جهان‌گران خیز نارسایی‌ست اگرنه در عرصه‌گاه عبرت

نفس همین تازیانه داردکزین مکان چون سحر برون آ

درین بساط خیال بیدل ز سعی بی‌حاصل انفعائی

حیا بس است آبروی همت زعالم خشک تر برون آ

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

از نام اگر نگذری از ننگ برون آ

ای نکهت‌گل اندکی از رنگ برون آ

عالم همه از بال پری آینه دارد

گو شیشه نمودارشو و سنگ برون آ

زین عرصة اضداد مکش ننگ فسردن

گیرم‌همه‌تن‌صلح شوی جنگ برون‌آ

تا شهرت واماندگی‌ات هرزه نباشد

یک‌آبله‌وار از قدم لنگ برون آ

آب رخ گلزار وفا وقف‌گدازی‌ست÷

خونی به جگرجمع‌کن ورنگ برون آ

تا شیشه نه‌ای سنگ نشسته‌ست به راهت

از خویش‌تهی شوز دل تنگ برون آ

بک لعزش پا جادة توفیق طلب‌کن

از زحمت چندین ره و فرسنگ برون آ

وحشتکدة ما و منت‌گرد خرامی است

زین پرده چه‌گویم به چه آهنگ برون آ

افسردگیی نیست به اوهام تعلق

هرچند شررنیستی ازسنگ برون آ

در نالهٔ خا‌مش نفسان مصلحتی هست

ای صافی مطلب نفسی زنگ برون آ

زندانی اندوه تعلق نتوان بود

بیدل دلت از هرچه شود تنگ برون آ

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا

آه از فسون غول به آواز آشنا

امروز نیست قابل تفریق و امتیاز

در سرمه‌گرد می‌کند آواز آشنا

گر صیقلی به کار برد سعی اتفاق

انجام‌کار دشمن و آغاز آشنا

تا کی درین بساط ز افسون التفات

دل می‌خراشد آینه‌پرداز آشنا

داد گشاد کار تظلم کجا برد

برروی شمع خنده زندگاز آشنا

گر مدعای مرغ نفس آرمیدن است

زد حلقه بستگی به در باز آشنا

بشنو نوای نیک و بد از دور و دم مزن

دام و قفس خوش است ز پرواز آشنا

چنگ قضاست دهر، امان‌گاه خلق نیست

نی ناله داشته‌ست ز دمساز آشنا

منت‌کش تکلف اخلاق‌کس مباد

گنجشک را چه سود زشهبازآشنا

از هرچه دم زنی به خموشی حواله‌کن

بیگانه‌ام ز خویش هم از ناز آشنا

عشق قابل انشاکسی نیافت

این انجمن پر است ز غماز آشنا

بیدل به‌حرف وصوت هم‌آواره‌گشت‌خلق

بردیم سر به مهر عدم راز آشنا

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

چو شمع یک مژه واکن زپرده مست برون آ

بگیرپنبه ز مینا قدح بدست برون‌آ

نه مرده چند شوی خشت خاکدان تعلق

دمی جنون‌کن وزین دخمه‌های پست برون آ

جهان رنگ چه دارد به جز غبار فسردن

نیاز سنگ کن این شیشه از شکست برون آ

ثمرکجاست درین باغ‌گو چو سرو و چنارت

ز آستین طلب صدهزار دست برون آ

منزه است خرابات بی‌نیاز حقیقت

تو خواه سبحه‌شمر خواهی می‌پرست برون آ

قدت خمیده ز پیری دگر خطاست اقامت

ز خانه‌ای‌که بنایش‌کند نشست برون آ

غبار آن‌همه محمل به‌دوش سعی ندارد

به پای هرکه ازین دامگاه جست برون آ

امید و یاس وجود و عدم غبار خیال است

ازآنچه‌نیست مخور غم از آنچه هست‌برون آ

مباش محوکمان‌خانهٔ فریب چو بیدل

خدنگ نازشکاری زقید شست برون آ

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

 

شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما

سرکوب بال وپر شد بی‌دست پایی ما

درکارگاه امکان بی‌شبهه نیست فطرت

تمثال می‌فروشد آیینه‌زایی ما

زان پنجهٔ نگارین نگرفت رنگ و بویی

پامال یأس‌گردید خون حنایی ما

یارب مباد آتش از شعله بازماند

خاک است بر سر ما از نارسایی ما

چون‌گل زباغ هستی ما هم فریب خوردیم

خون داشت درگریبان رنگین قبایی ما

گر اشک رخ نساید بر خاک ناتوانی

زان آستان‌که خواهد عذر جدایی ما

در راه او نشستیم چندان‌که خاک‌گشتیم

زین بیشتر چه باشد صبرآزمایی ما

از سجدهٔ حضورت بوی اثر نبردیم

امید دستها سود از جبهه‌سایی ما

تاکی هوس‌ نوردی تا چند هرزه‌گردی

یارب‌که سنگ‌گردد خاک هوایی ما

گر در قفس بمیریم زان به‌که اوج‌گیریم

بی‌بال و پر اسیریم آه از رهایی ما

سرها قدم نشین شد پروازهاکمین شد

صد آسمان زمین شد از بی‌عصایی ما

بیدل اگر توهّم بند نظر نباشد

کافی‌ست سیر معنی لفظ آشنایی ما

ادامه مطلب
یک شنبه 24 اردیبهشت 1396  - 2:50 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4448260
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث