گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای
کز بنده شنوده باشی از روح افزای
زان میگون لب و زان مژهٔ جان فرسای
مستم کن و آنگه رگ جانم بگشای
گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای
کز بنده شنوده باشی از روح افزای
زان میگون لب و زان مژهٔ جان فرسای
مستم کن و آنگه رگ جانم بگشای
هر نیمه شبم تبم مرتب بینی
ناخن چو فلک، عرق چو کوکب بینی
هر چاشتگهم کوفتهٔ تب بینی
از تب خالم آبله بر لب بین
بیدل نیمی گر به رخت بنگرمی
گمره نیمی گر به درت بگذرمی
غمخوار توام کاش تو را درخورمی
گر درخورمی تو را چرا غم خورمی
تیمار جهان غصه خوری ارزد؟ نی
دیدار بتان نوحهگری ارزد؟ نی
بیچاره پیاده را که فرزین گردد
فرزین شدنش نگون سری ارزد؟ نی
از گردون بر نتابم این بیآبی
خون شد دل و اشک آتشی سیمابی
روزی به سرشک و نالهٔ چون دولاب
آتش فکنم در فلک دولابی
از عشق صلیب موی رومی رویی
ابخاز نشین گشتم و گرجی کویی
از بس که بگفتمش که مویی مویی
شد موی زبانم و زبان هر مویی
خاقانی اگر شیوهٔ عشق آغازی
یارانت خسند با خسان چون سازی
تو چشمی اگر در تو خسی آویزد
چندان مژه برزن که برون اندازی
از بلبل گل پرست خوش سازتری
کبکی و ز دراج خوش آوازتری
در حسن ز طاووس سرافرازتری
وز قمری نغز گوی طنازتری
من بودم و آن نگار روحانی روی
افکنده در آن دو زلف چوگانی گوی
خصمان به در ایستاده خاقانی جوی
من در حرم وصال سبحانی گوی
خاقانی را طعنه زنی هرگاهی
کو طلبد به نجوید راهی
حقهٔ مرجان نشود هر ماهی
از پس نه ماه نزاید ماهی