به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای رخ نورپاش تو پیشه گرفته دلبری

رونق آفتاب شد زان رخ هم‌چو مشتری

ماهی و چون عیان شوی شمع هزار مجلسی

سروی و چون روان شوی شور هزار لشکری

طرهٔ تو به رغم من چون شب من به تیرگی

کیسهٔ من ز ناز تو چون لب تو به لاغری

گرچه سپید کاری است از همه روی کار تو

رو که قیامتی است هم زلف تو در سیه‌گری

از سرشک سوختم ز آن همه سوزم از درون

با همه آب ساختی ز آن همه آبی از تری

هم شکری تو هم نمک با تو چه نسبت آب را

چند به رغم دوستان دشمن خویش پروری

ابر زیان کار توست، ابر مکن دو چشم من

کفت آن به تو رسد زآنکه به چشم من دری

اشک مرا چو روی خود دار عزیز اگر تو را

در خورد آب و افتاب از پی ساز گازری

کنت تعاف نظرة من لحظات مقلتی

لست تخاف جمرة من ز فرات خاطری

سینهٔ خاقنی اگر پاک بشوئی از عنا

پیش خدایگان تو را بیش کند ثناگری

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

دلم خاک تو شد گو باش من خون می‌خورم باری

ز دست این دل خاکی به دست خون درم باری

مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل

تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری

گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم

سپاس زندگانی نیست بی‌تو بر سرم باری

مرا گر خال گندم‌گونت جوجو می‌کند گو کن

من آن جو سنگ خالت را به صد جان می‌خرم باری

مپوش آن رخ ز من کآخر ز من نگزیرد آن رخ را

که آن رخ آینه سیماست من خاکسترم باری

مرا دردی است ناپرسان مپرس از من که سربسته

چه شب‌ها زنده می‌دارم چه تب‌ها می‌برم باری

چو آهی برکشم از دل مگو ای دوست دشمن خور

چه جای دشمن است ای دوست خود را می‌خورم باری

دلم گر باز می‌ندهی دل دیگر به وامم ده

که بر خاک عراق این بار بی‌دل نگذرم باری

جهان گفتی سفالی دان که خاقانی است ریحانش

جهان را گرچه ریحانم تو را خاک درم باری

به لشکرگاه دارم روی وبر سلطان فشانم جان

گر آن دریاست وین خورشید من نیلوفرم باری

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

اذا ما الطیر غنت فی‌الصباح

اجب داعی معاطاة الملاح

هوا پر خندهٔ شیرین صبح است

بیار آن گریهٔ تلخ صراحی

ارق فضلاتها فالارض عطلی

تحلیها بوشی او وشاح

قبای صبح را مشکین زره زن

به موی زلف ترکان سلاحی

سیر نوالدیک عن عین‌السکاری

ویشدو کالسکاری و هو صباح

صلاح از می سر رشته کند گم

صلائی درده ار مرد صلاحی

کان الدار و الکاسات دارت

ریاض اللهو حفت بالاقاحی

توئی تو راح را خاقانیا اهل

قفای عقل زن گر مرد راحی

به شروان شاخ اخستان تیمن

تری سعدالسعود علی‌النواحی

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

ماهی که مه از قفای او بینی

خورشید ز روی و رای او بینی

جوزا کمر کلاه او یابی

گردون گرهٔ قبای او بینی

عاشق‌تر و زارتر ز من یابی

آن سایه که در قفای او بینی

او خود نزید برای ما هرگز

جان کندن ما برای او بینی

اندر دل سنگ اگر نشان جوئی

هم سوختهٔ هوای او بینی

با این همه گنج‌های پر معنی

خاقانی را گدای او بینی

از لب بفرست شربت وصلی

ای یار اگر شفای او بینی

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی

یارب آخر یارب فریاد خوان چون نشنوی

داد خواهم بر درت در خاک و خون افغان کنان

گیر داد عاشقان ندهی فغان چون نشنوی

آه سوزان کز ره دل می‌برم سوی دهان

سوی دل باز آرم از ره دهان چون نشنوی

هر زمان گوئی بگو تا خود نشان عشق چیست

من چه دانم داد عشقت را نشان چون نشنوی

در کمین غمزها ترکان کمان کش داشتی

گاه تیر افشاندن آواز کمان چون نشنوی

جوش دریای سرشکم گوش ماهی بشنود

چون در آن دریا تو راندی جوش آن چون نشنوی

پرسی از حال دلم چون بشنوی فریاد من

حال دل چون پرسی از من هر زمان چون نشنوی

گوش زیر زلف و زیور زان نهان کردی که آه

نشنوی پیدا ز من باری نهان چون نشنوی

گویمت کامروز جانم رفت زودش برزنی

چون توئی جان داور ای جان حال جان چون نشنوی

هر دمت خاقانی از چشم و زبان گنجی دهد

نام خاقانی به گوش دوستان چون نشنوی

کوه سیمینی و در کوه اوفتد آواز گنج

آخر این آوازهٔ گنج روان چون نشنوی

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

گویم همه دل منی و جانی

مانم به تو و به من نمانی

آن سایه منم که خاک خاکم

وان نور تویی که جان جانی

من خاک توام به جای اینم

تو جان منی به جای آنی

گفتم چه شود که من شوم تو

گفتا که تو من شو ار توانی

گر من توشوم تو نیست گردی

اما تو چو من شوی بمانی

بر دلدل دل چنان زن آواز

کز خندق غم برون جهانی

کز طبع تو در خزان عالم

پیداست بهار شادمانی

امروز مرا مسلم آمد

در ملک سخن خدایگانی

هم نام تو خالق الکلام است

هم نعت تو خالق المعانی

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

خاکم که مرا منی نیابی

بادم که مرا تنی نیابی

هیچم به عیار تو دو جو کم

گر بر محکم زنی نیابی

دشمن کامم ز دوستداریت

وز من دم دشمنی نیابی

چون من تو شدم تو زی مغان شو

کآنجا توئی و منی نیابی

چون سایه مرا به تیرگی جوی

کاندر ره روشنی نیابی

گفتی که چه نامی از دلت پرس

کز من صفت منی نیابی

نقش الحجر دل تو نامم

جز عاشق گلخنی نیابی

بار دل من توئی که جز گل

بار گل خوردنی نیابی

در سینهٔ آتشین طلب دل

کاندر بر سوسنی نیابی

دل تافته شد مجوی ازو صبر

کز آتش آهنی نیابی

پیروزهٔ چرخ را از آهم

جز رنگ خماهنی نیابی

خاقانی را چنان مکن گم

کانگه که طلب کنی نیابی

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

یک زبان داری و صد عشوه‌گری

من و صد جان ز پی عشوه خری

از جگر خوردن توبه نکنی

زانکه پرورده به خون جگری

زهره داری تو ز بیم دل خویش

که بهر دم جگر ما بخوری

گفته بودی که تمامم به وفا

برو ای شوخ که بس مختصری

به دعای سحری خواستمت

کارم افتاد به آه سحری

دست هجر تو دهانم بر دوخت

تا نگویم که مکن پرده دری

چند در چند همی بینم جور

چکنم گر نکنم نوحه‌گری

آب خاقانی گفتی ببرم

برده‌ای بالله و حقا که بری

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

تو را افتد که با ما سر برآری

کنی افتادگان را خواستاری

مکن فرمان دشمن سر درآور

بدین گفتن چه حاجت؟ خود درآری

بهای بوسه جان خواهی و سهل است

بها اینک، بیاور هر چه داری

به یک دل وقت را خرسند می‌باش

اگرچه لاغر افتاد این شکاری

برای تو جهانی را بسوزم

اگر خو واکنی از خامکاری

نهان از خوی خود درساز با من

که گر خویت خبر دارد نیاری

مکن حق‌های خاقانی فراموش

اگر روزی حق یاران گزاری

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

 

در عشق، فتوح چیست؟ دانی

از دوست کرشمهٔ نهانی

بینی ز کمان کشان غمزه

ترکان که کمین گشای خوانی

گوئی که ز عشق او نشان ده

کس داد نشان ز بی‌نشانی

سرنامهٔ عشق کشتن آمد

سرنامهٔ خلق زندگانی

گفتم به خیال او که آوخ

من دل سبکم تو جان گرانی

دل گم شده‌ام کجا ندانم

جای دل گم شده تو دانی

خاقانی تو مزن ازین دم

کاین دم گهری است آسمانی

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 1:12 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4459998
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث