به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دل به سودای بتان دربسته‌ام

بت‌پرستی را میان دربسته‌ام

دل بتان را دادم و شادم بدانک

سگ به شاخ گلستان دربسته‌ام

پختهٔ غم‌های عشقم لاجرم

دم ز خامان جهان دربسته‌ام

گوش بنهادم به آواز صبوح

وز دم سبوح‌خوان دربسته‌ام

باز تسبیح آشکار افکنده‌ام

باز زنار از نهان دربسته‌ام

گردن امید خود را ناقه‌وار

بس جرس‌ها کز گمان دربسته‌ام

لاشهٔ عمر از هوس خوش می‌رود

مهرهٔ رنگینش از آن دربسته‌ام

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم

وز راه هوای تو گذشتن نتوانم

درجان من اندیشهٔ تو آتشی افکند

کانرا به دو صد طوفان کشتن نتوانم

صد رنگ بیامیزم چه سود که در تو

مهری که نبوده است سرشتن نتوانم

تا بودم بر قاعدهٔ مهر تو بودم

تا باشم ازین قاعده گشتن نتوانم

چون نامه نویسم به تو از درد دل خویش

جان تو که از ضعف نوشتن نتوانم

حال دل خاقانی اگر شرح پذیرد

حقا که به صد نامه نوشتن نتوانم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

ما پیشکش تو جان فرستیم

ور دست رسد جهان فرستیم

جان خود چه سگ و جهان چه خاک است

تا بر درت این و آن فرستیم

یک وام لبت نداده باشیم

آنگه که هزار جان فرستیم

در قیمت لعل تو چه ارزد

ما ارچه هزار کان فرستیم

دندان مزد سگان کویت

بپذیری اگر روان فرستیم

این لاشهٔ تن کشیده در جل

بر آخور پاسبان فرستیم

بس عذر کز آخور تو خواهیم

گر ابلق آسمان فرستیم

قصه به تو هر نفس نویسیم

قاصد به تو هر زمان فرستیم

دیده هم از آن توست بگذار

تا مرغ به آشیان فرستیم

خاقانی را هزار گنج است

یک یک به تو رایگان فرستیم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

دیده در کار لب و خالش کنم

پیشکش هم جان و هم مالش کنم

کعبهٔ جان او و عید دل هم اوست

جان و دل قربان همه سالش کنم

چون مرا از راه کعبه است این فتوح

بس طواف شکر کامسالش کنم

ماه من کاشتر سوار آید به راه

دیده سقا، سینه حمالش کنم

ناقه‌را چون ماه بر کوهان بود

نام چرخ مشتری فالش کنم

ناقه ای کو پای بر یالش نهد

بوسه گه هم پای و هم یالش کنم

گه مهار از رشتهٔ جان سازمش

گه زر رخسار خلخالش کنم

گر دلم سوزد سموم بادیه

بس مفرح کز لب و خالش کنم

کمترین هندوی او خاقانی است

گر پذیرد نام مثقالش کنم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

چون تلخ سخن رانی تنگ شکرت خوانم

چون کار به جان آری جان دگرت خوانم

زهر غم خویشم ده تا عمر خوشت گویم

خاک در خویشم خوان تا تاج سرت خوانم

اشک و رخ من هر دو سرخ است و کبود از تو

خوش رنگرزی زین پس عیسی هنرت خوانم

چون درد توام گیرد دامان غمت گیرم

آیم به سر کویت وز در به درت خوانم

زین خواندن بی‌حاصل بستم لب و بس کردم

هم کم شنوی دانم گر بیشترت خوانم

گفتی که چو وقت آید کارت به ازین سازم

این عشوه مده کانگه افسوس گرت خوانم

از محنت خاقانی بس بی‌خبری ویحک

دانم نشوی در خط گر بی‌خبرت خوانم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم

ور زخم زنی دل را بر خنجرت افشانم

معلوم من از عالم جانی است، چه فرمائی

بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم

بر سوزن مژگانم صد رشته گهر دارم

در دامن تو ریزم یا در برت افشانم

آئی به کف آن خنجر چون چشم من از گوهر

من گوهر عمر خود بر گوهرت افشانم

گر گوهر جان خواهی هم در کمرت دوزم

ور دانهٔ دل خواهی هم در برت افشانم

طاووس خودآرائی در زیور زیبائی

گر دیده قبول آید بر زیورت افشانم

با من به سلام خشک ای دوست زبان ترکن

تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم

خاک در سلطان را افسر کن و بر سر نه

تا سر به کله داری بر افسرت افشانم

آن پیکر روحانی بنمای به خاقانی

تا دیدهٔ نورانی بر پیکرت افشانم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم

به خاک پای او کامید خاک پای او دارم

ازو تا جان اگر فرقی کنم کافر دلی باشد

من آنگه جای او دانم که جان را جای او دارم

گر او از لطف عام خود مرا مقبول خود دارد

نیندیشم که چون خاصان قبول رای او دارم

اگر دل در غمش گم شد چه شاید کرد، گو گم شو

دل اینجا از سگان کیست تا پروای او دارم

بن هر موی را گر باز پرسی تا چه سر دارد

ندا آید که تا سر دارم این سودای او دارم

به جان او کزو جان را به درد اوست خرسندی

که جان داروی خویش از درد جان افزای او دارم

شکارم کرد زلف او چو آتش سرخ رخ زانم

که در گردن کمند زلف دود آسای او دارم

اگر صد جان خاقانی به بالایش برافشانم

خجل باشم که این خلعت نه بر بالای او دارم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

به میدان وفا یارم چنان آمد که من خواهم

ز دیوان هواکارم چنان آمد که من خواهم

ز دفتر فال امیدم چنان آمد که من جستم

ز قرعه نقش پندارم چنان آمد که من خواهم

مرا یاران سپاس ایزد کنند امروز کز طالع

به نام ایزد دل و یارم چنان آمد که من خواهم

چه نقش است این که طالع بست تا بر جامهٔ عمرم

طرازی کار زو دارم چنان آمد که من خواهم

چه دام است این که بخت افکند کان آهوی شیر افکن

به یک‌دم صید گفتارم چنان آمد که من خواهم

مرا بر کعبتین دل سه شش نقش آمد از وصلش

زهی نقشی که این بارم چنان آمد که من خواهم

دلا سر بر زمین دار و کله بر آسمان افشان

که آن ماه کله دارم چنان آمد که من خواهم

به باران مژه در ابر می‌جستم وصالش را

کنون ناجسته دربارم چنان آمد که من خواهم

چه عذر آرم که بگشایم زبان بسته چون بلبل

که آن گل‌برگ بی‌خارم چنان آمد که من خواهم

از آن روی جهان دارد که چون عیسی است جان پرور

دوای جان بیمارم چنان آمد که من خواهم

صبوحی ساز خاقانی و کار آب کن یعنی

که آب کار بازارم چنان آمد که من خواهم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

گفتم به ری مراد دل آسان برآورم

ز آنجا سفر به خاک خراسان برآورم

در ره دمی به تربت بسطام برزنم

وز طوس و روضه آرزوی جان برآورم

ری دیده پس به خاک خراسان رسم چنانک

حج کرده عمره بر اثر آن برآورم

از اوج آسمان به سر سدره بگذرم

وز سدره سر به گلشن رضوان برآورم

ایزد نخواست آنچه دلم خواست لاجرم

هر لحظه آهی از دل سوزان برآورم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

 

کفر است راز عشقت پنهان چرا ندارم

دارم به کفر عشقت ایمان چرا ندارم

سوزی ز ساز عشقت در دل چرا نگیرم

رمزی ز راز مهرت در جان چرا ندارم

آتش به خاک پنهان دارند صبح خیزان

من خاک عشقم آتش پنهان چرا ندارم

عید است این که بر جان کشتن حواله کردی

چون کشتنی است جانم، قربان چرا ندارم

نی کم سعادت است این کامد غم تو در دل

چون دل سرای غم شد شادان چرا ندارم

تا خود پرست بودم کارم نداشت سامان

چون بی‌خودی است کارم سامان چرا ندارم

مهتاب را به ویران رسم است نور دادن

پس من سراچهٔ جان ویران چرا ندارم

ریحان هر سفالی پیداست آن من کو

من دل سفال کردم ریحان چرا ندارم

خاقانیم نه والله سیمرغ نیست هستم

پس هست و نیست گیتی یکسان چرا ندارم

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:23 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4461236
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث