به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

عشق تو اندر دلم شاخ کنون می‌زند

وز دل من صبر را بیخ کنون می‌کند

از سر میدان دل حمله همی آورد

بر در ایوان جان مرد همی افکند

عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است

و آمده تا هوش را خانه فروشی زند

دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد

خوی تو نیز از جفا یاری او می‌کند

با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک

هست در ستم که پیش پای بره نشکند

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

نی دست من به شاخ وصال تو بر رسید

نی و هم من به وصف جمال تو در رسید

این چشم شور بخت تو را دید یک نظر

چندین هزار فتنه ازان یک نظر رسید

عمری است کز تو دورم و زان دل شکسته‌ام

نی از توام سلام و نه از دل خبر رسید

از دست آنکه دست به وصلت نمی‌رسد

جانم ز لب گذشت و به بالای سر رسید

هر تیر کز گشاد ملامت برون پرید

بی‌آگهی سینه مرا بر جگر رسید

با این همه به یک نظر از دور قانعم

چو روزی از قضا و قدر این قدر رسید

دوری گزیدن از در تو دل نمی‌دهد

خاقانی این خبر ز دل خویش بر رسید

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

مرد که با عشق دست در کمر آید

گر همه رستم بود ز پای درآید

ورزش عشق بتان چو پردهٔ غیب است

هر دم ازو بازویی دگر بدر آید

نیست به عالم تنی که محرم عشق است

گر به وفا ذم کنیش کارگر آید

از پس عمری اگر یکی به من افتد

آن بود آن کز همه جهان به سر آید

طفل گزین یار تا طفیل نباشی

کانکه دگر دید با تو هم دگر آید

فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است

خاصه به وقتی که تازه گل به برآید

هر که به معشوق سال‌خورده دهد دل

چون دل خاقانی از مراد برآید

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

رخ به زلف سیاه می‌پوشد

طره زیر کلاه می‌پوشد

عارض او خلیفهٔ حسن است

از پی آن سیاه می‌پوشد

یوسفان را به چاه می‌فکند

وز جفا روی چاه می‌پوشد

بر در او ز های و هوی بتان

نالهٔ داد خواه می‌پوشد

آهوان را به سبزه می‌خواند

دام زیر گیاه می‌پوشد

حال خاقانی ارچه می‌داند

آب خود زیر کاه می‌پوشد

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد

سلطان عشقت ای مه هر دو جهان بگیرد

زلف تو گر به عادت خود را کمند سازد

مرغ از هوا درآرد، مه ز آسمان بگیرد

ماهی است عارض تو کاندر سپهر خوبی

چون از افق برآید آفاق جان بگیرد

در پای غم فکنده است هجر تو عالمی را

زنهار وصل را گو تا دستشان بگیرد

وصلت به کار ایشان دست از میان برآرد

گر هجر تو به زودی پای از میان بگیرد

گرخوش خوئی نداری خاقانی آن نداند

داند که خوش نگاری این را به آن بگیرد

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد

احوال دلم باز دگر باره دگر شد

عهدی بد و دوری که مرا صبر و دلی بود

آن عهد به پای آمد و آن دور به سر شد

تا صاعقهٔ عشق تو در جان من افتاد

از واقعهٔ من همه آفاق خبر شد

تا باد، دو زلفین تو را زیر و زبر کرد

از آتش غیرت دل من زیر و زبر شد

در حسرت روزی که شود وصل تو روزی

روزم همه تاریک بر امید مگر شد

بد بود مرا حال بر آن شکر نکردم

تا لاجرم آن حال که بد بود بتر شد

هان ای دل خاقانی خرسند همی باش

بر هرچه خداوند قلم راند و قدر شد

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

آن را که غم‌گسار تو باشی چه غم خورد

و آن را که جان توئی چه دریغ عدم خورد

شادی به روی آنکه به روی تو جام می

از دست غم ستاند و بر یاد غم خورد

بر درگه تو ناله کسی را رسد که او

چون کوس هرچه زخم بود بر شکم خورد

هرکس که پای داشت به عشق تو هر زمان

از دست روزگار دوال ستم خورد

عشق تو بر سر مه عشاق آب خورد

گر مرد اوست بر سر ابدال هم خورد

زلف تو کافری است که هر دم به تازگی

خون هزار کس خورد آنگه که کم خورد

عالم تو را و گوئی خاقانی آن ماست

او آن حریف نیست کز این گونه دم خورد

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

آنچه تو کردی بتا نه شرط وفا بود

غایت بیداد بود و عین جفا بود

قول تو دانی چه بود دام فسون بود

عهد تو دانی چه بود باد هوا بود

مهر بریدن ز یار مذهب ما نیست

لیک چنین هم طریق و رسم تو را بود

از تو و بیداد تو ننالم کاول

دل به تو من داده‌ام گناه مرا بود

ای دل خاقانی از گذشته مکن یاد

عاقبت این است آنچه رفت بلا بود

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

 

زهر با یاد تو شکر گردد

شام با روی تو سحر گردد

درد عشق تو بوالعجب دردی است

که چو درمان کنم بتر گردد

نتواند نشاند درد دلم

گر صفاهان به گل‌شکر گردد

می‌کشم رطل عشق تا بغداد

هم کشم گر ز سر بدر گردد

بر تو تا زنده‌ام دگر نکنم

گرچه کار جهان دگر گردد

برنگردم من از تو تا عمر است

آن ندانم که عمر بر گردد

خاک روبی است بنده خاقانی

کز قبول تو نامور گردد

بنده خاقانی از تو سرور گشت

بس نماند که تاجور گردد

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1396  - 11:03 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4463014
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث