به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

تیغ آهی بر صف اندوه امکان می‌کشم

خامهٔ یأسم خطی بر لوح سامان می‌کشم

نیست شمع من تماشا خلوت این انجمن

از ضعیفیها نگاهی تا به مژگان می‌کشم

ابجد اظهار هستی یک سحر رسوایی است

ازگریبان جای سر چاک گریبان می‌کشم

می‌زنم فال فراموشی ز وضع روزگار

صورت بی‌معنیی بر طاق نسیان می‌کشم

کس ندارد طاقت زورآزماییهای من

بازوی عجزم کمان ناتوانان می‌کشم

عضو عضوم ‌با شکست رنگ معنی می‌کند

ساغر اندیشهٔ آن سست پیمان می‌کشم

جوهر آیینهٔ من خامهٔ تصویرکیست

روزگاری شد که ناز چشم حیران می‌کشم

خاک می‌گردم به صد بیطاقتیهای سپند

غیر پندارد عنان ناله آسان می‌کشم

مشت خون نیم‌رنگم طرفه شوخ افتاده است

چون حنا دستی به دست و پای خوبان می‌کشم

با مروت توام افتاده‌ست ایجادم چو شمع

خار هم‌گر می‌کشم از پا به مژگان می‌کشم

از غبار خاطرم ای‌ بی‌خبر غافل مباش

گردباد آه مجنون بیابان می‌کشم

سایهٔ بیدست و پایی از سر من‌ کم مباد

کز شکوهش انتقام از هر چه نتوان می‌کشم

در غبار خجلتم از تهمت آزادگی

من‌ که چون صحرا هنوز از خاک دامان می‌کشم

کلفت مستوری‌ام در بی‌نقابی داغ کرد

بار چندین پیرهن از دوش عریان می‌کشم

لفظ من بیدل نقاب معنی اظهار اوست

هر کجا او سر برآرد من گریبان می‌کشم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

چون شمع زحمتی که به شبگیر می‌کشم

از داغ پنبه می‌کشم و دیر می‌کشم

طفلی شد و شباب شد و شیب سرکشید

لیکن یقین نشد که چه تصویر می‌کشم

فرصت امید و سعی هوسها همان بجاست

سیماب رفت و زحمت اکسیر می‌کشم

عجزم به زعم خویش رگ از سنگ می‌کشد

هر چند موی از قدح شیر می‌کشم

بی خم شدن ز دوش نیفتاد بار کش

رنج شباب تا نشوم پیر می‌کشم

مزدوری بنای جسد بار گردن است

تا زنده‌ام همین گل تعمیر می‌کشم

زین ناله‌ای که هرزه دو نارسایی است

روزی دو انتقام ز تأثیر می‌کشم

بنیاد اعتبار بر این صورت است و بس

وهم ثبات دارم و تغییر می‌کشم

در دل هزار ناله به تحسین من کم است

نقاش صنعت المم تیر می‌کشم

ضعفم نشانده است به روز سیاه شمع

پایی که می‌کشم ز گل قیر می‌کشم

تا همچو اخگرم تب جانکاه کم شود

می‌سایم استخوان و تباشیر می‌کشم

پیری اشاره‌ای ز خم ابروی فناست

ای سر مچین بلند که شمشیر می‌کشم

بیدل سخن صدای گرفتاری دل است

این ریشه‌ها ز دانهٔ زنجیر می‌کشم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

تا جلوه‌ات پر افشاند از آشیانهٔ چشم

روشن حباب دارد بنیاد خانهٔ چشم

آیینه‌ها ز جوهر بال نگه شکستند

از حیرت جمالت در آشیانهٔ چشم

خاک در فنا شو با جلوه آشنا شو

بی سرمه نیست ممکن تعمیر خانهٔ چشم

در عالم تماشا ایمن نمی‌توان بود

زین برق عافیت سوز یعنی زبانهٔ چشم

مژگان یار دارد مضراب صد قیامت

در سرمه هم نهان نیست شور ترانهٔ چشم

در جلوگاه نازش بار نگه محالست

دیگر چه وا نماید حیرت بهانهٔ چشم

خلوتگه تحیر بر بوالهوس نشد باز

مژگان چه دارد اینجا غیر از کرانهٔ چشم

سرمایهٔ نشاطم زبن بحر قطره اشکیست

بالیده‌ام چوگوهر از آب و دانهٔ چشم

شاید به سرفشانم‌گرد ره نگاهی

افتاده‌ام چو مژگان بر آستانهٔ چشم

بر هر چه وارسیدم جز داغ دل ندیدیم

نظاره سوخت ما را آتش به خانهٔ چشم

در پردهٔ تحیر شور قیامتی هست

نشنیده است بیدل‌ گوشت فسانهٔ چشم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

تا می ز جام همت بد مست می‌کشم

جز دامن تو هر چه ‌کشم دست می‌کشم

عنقا شکار کس نشود گر چه همت است

خجلت ز معنیی‌که توان بست می‌کشم

قلاب امتحان نفس در کشاکش است

زین بحر عمرهاست همین شست می‌کشم

ممتاز نیست عجز و غرورم ز یکدگر

چون آبله سری‌ که‌ کشم پست می‌کشم

دل بستنم به‌گوشهٔ آن چشم صنعتی است

تصویر شیشه در بغل مست می‌کشم

خاکستر سپند من افسون سرمه داشت

دامان ناله‌ای ‌که ز دل جست می‌کشم

جز تحفهٔ سجود ندارم نیاز عجز

اشکم همین سری به کف دست می‌کشم

چون صبح عمر هاست درین وادی خراب

محمل بر آن غبار که ننشست می‌کشم

بیدل حباب‌وار به دوشم فتاده است

بار سری‌که تا نفسی هست می‌کشم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

جنون ذره‌ام در ساز وحشت سخت قلاشم

به خورشیدم بپوشی تا به عریانی‌ کنی فاشم

گوارا کرده‌ام بر خویش توفان حوادث را

به چندین موج چون اجزای آب از هم نمی‌پاشم

نشستی تا کند پیدا غبار نقش موهومی

حیا نم می‌کشد از انتظار کلک نقاشم

سر بی‌سجده باشد چند مغرور فلک تازی

چو آتش پیش پا دیدن به پستی افکند کاشم

طرف با آفتاب آگهی دل می‌برد از دست

تو ای غفلت رسان تا سایهٔ مژگان خفاشم

روم چون شمع‌ گیرم‌ گوشهٔ دامان خاموشی

ز تیغ ایمن نی‌ام هر چند با رنگست پرخاشم

ادب با شوخی طبع فضولم بر نمی‌آید

به رویم پرده مگشا تا همان بیرون در باشم

بساط کبریا پایان خار و خس که می‌خواهد

به ننگ ناکسی زان در برون رفته‌ست فراشم

چواشک مضطرب تاکی نشیند نقش من یارب

عنان لغزش پا می‌کشد عمریست نقاشم

به مرگ از زندگی بیش است یأس بینوای من

کفن‌ کو تا نباید آب‌ گشت از شرم نبّاشم

چو شمع از امتحان سیرم درین دعوت سرا بیدل

به آن‌ گرمی‌که باید سوخت خامان پخته‌اند آشم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

بی روی تو گر گریه به اندازه‌ کند چشم

بر هر مژه توفان دگر تازه ‌کند چشم

تا کس نشود محرم مخمور نگاهت

دست مژه سد ره خمیازه‌کند چشم

باز آی که چون شمع به آن شعلهٔ دیدار

داغ‌کهن خویش همان تازه‌کند چشم

این نسخهٔ حیرت که سواد مژه دارد

بیش از ورقی نیست چه شیرازه ‌کند چشم

هم ظرفی دریا قفس وهم حبابست

با دل چقدر دعوی اندازه‌کند چشم

چون آینه یک جلوه ازین خانه برون نیست

از حیرت اگر حلقهٔ دروازه کند چشم

عالم همه زان طرز نگه سرمه غبارست

یارب ز تغافل نفسی غازه ‌کند چشم

کو ساز نگاهی‌که بود قابل دیدار

گیرم‌ که هزار آینه شیرازه ‌کند چشم

از حسرت دیدار قدح‌گیر وصالیم

مخمور لقای تو ز خمیازه‌ کند چشم

بیدل چمن نازگلی خنده فروش است

امید که زخم دل ما تازه ‌کند چشم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم

از تار نظر رشتهٔ شیرازه کند چشم

از مردمک دیده به گلزار نگاهش

داغ کهنی بر دل خود تازه‌ کند چشم

مشاطه ز حسرت بگزد دست به دندان

هرگه ز تغافل به رخت غازه ‌کند چشم

مپسند که در پلهٔ میزان عدالت

شوخی ستمها به خود اندازه ‌کند چشم

مرغان تحیر همه جغدند به دامش

هرگه ز صفیر نگه آواز‌ه کند چشم

بیدل ‌گل رخسار بتی خنده‌فروش است

وقت‌ست که داغ دل ما تازه کند چشم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم

نیستان صفحه‌ای مسطر زند تا ناله بنویسم

به سطری ‌گر رسم از نسخهٔ بخت سیاه خود

خط نسخ سواد هند تا بنگاله بنویسم

ز فرصت آنقدر تنگم‌ که‌ گر مقدور من باشد

برات نه فلک بر شعلهٔ جواله بنویسم

زوال اعتبارات جهان فرصت نمی‌خواهد

ز خجلت آب‌گردم تا گهر را ژاله بنویسم

ز تحقیق تناسخ نامهٔ زاهد چه می‌پرسی

مگر آدم بر آید تا منش‌ گوساله بنویسم

به خاطر شکوه‌ای زان لعل خاموشم جنون دارد

قلم در موج ‌گوهر بشکنم تبخاله بنویسم

ز آن مدّ تغافلها که دارد چین ابرویش

قیامت بگذرد تا یک مژه دنباله بنویسم

از آن مهپاره خلقی برد داغ حسرت آغوشی

کنون من هم تهی‌گردم ز خوبش و هاله بنویسم

بهار فرصت مشق جنونم می‌رود بیدل

زمانی صبرکن تا یک دو داغ لاله بنویسم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

ز چاک سینه آهی می‌نو‌بسم

کتانم حرف ماهی می‌نویسم

محبت نامه پردازست امروز

شرار برگ کاهی می‌نویسم

سرا پا دردم از مطلب مپرسید

به مکتوب آه آهی می‌نویسم

به رنگ سایه مشق دیگرم نیست

همین روز سیاهی می‌نویسم

غبار انتظار کیست اشکم

که هر سطری به راهی می‌نویسم

سواد نقطهٔ موهوم روشن

به تحقیق اشتباهی می‌نویسم

رسایی نیست سطر رشتهٔ عجز

ز بس خاکم‌ گیاهی می‌نویسم

گناه دیگر اظهار تحیر

اگر عذر گناهی می‌نویسم

نیاز آیینهٔ اسرار نازست

شکستم کجکلاهی می‌نویسم

هجوم لغزش هوشست خط نیست

به رغم جاده راهی می‌نویسم

دو عالم نسخهٔ حیرت سوادست

به هر صورت نگاهی می‌نویسم

ز دل نقش امیدی جلوگر نیست

بر این آیینه آهی می‌نویسم

چو صبحم صفحه بی‌نقشست بیدل

شکست رنگ‌ گاهی می‌نویسم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

 

تا نفس آب زندگیست هیچ به بو نمی‌رسم

با تو چنانکه بیخودم بی‌ تو به تو نمی‌رسم

خجلت هستی‌ام چو صبح‌ در عدم آب می‌کند

جیب چه رنگ بر درم من ‌که به بو نمی‌رسم

در سر کوی میکشان نشئهٔ خجلتم رساست

دست شکسته دارم و تا به سبو نمی‌رسم

گرنه فسونگرست چرخ خلق خراب ناز کیست

هیچ به سا ز حسن این آبله‌رو نمی‌رسم

سجده‌گه امید نیست معبد بی‌نیازی‌ام

تا نگدازد آرزو من به وضو نمی‌رسم

رنج طلب‌ کشم چرا کاین ادب شکسته پا

می‌کشدم به منزلی‌ کز تک و پو نمی‌رسم

شرم حصول مدعا مانع خود نمایی‌ام

بی‌ثمری رسانده‌ام گر به نمو نمی‌رسم

چینی بزم فطرتم لیک ز بخت نارسا

تا نرسد سرم به سنگ تا سر مو نمی‌رسم

زین نفسی که هیچ سو گرد پی‌اش نمی‌رسد

نیست دمی ‌که من به خویش از همه سو نمی‌رسم

غفلت‌ گوهر از محیط خجلت هوش کس مباد

جرم به خود رمیدن است این ‌که به او نمی‌رسم

بید‌ل از آن جهان ناز فطرت خلق عاری است

آنچه تو دیده‌ای بگو خواه مگو نمی‌رسم

ادامه مطلب
یک شنبه 31 اردیبهشت 1396  - 10:23 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4336789
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث