به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

زان بهار ناز حیرانم چه سامان کرده‌ام

چون ‌گل امشب تا گریبان‌ گل به دامان‌ کرده‌ام

بوی ‌گل می‌آید از کیفیت پرواز من

بال و پر رنگ از نوای عندلیبان ‌کرده‌ام

بی نشانی مشربی دارم‌ که مانند نگاه

آینه در دستم و تمثال پنهان کرده‌ام

نقش این نه شیشه‌ گر یادم نباشد گو مباش

سیر مینایی دگر در طاق نسیان کرده‌ام

با شرار کاغذ عشرت گرو تاز وفاست

هر گه از خود رفته‌ام سیر چراغان ‌کرده‌ام

از جنون سامانی ‌کیفیت عنقا مپرس

آنقدر پوشیده‌ام خود را که عریان ‌کرده‌ام

بر که نالد فطرت از بیداد تشویش نفس

خانهٔ آیینه‌ای دارم که‌ ویران کرده‌ام

ز انتظار صبح باید بر چراغم خون‌ گریست

بهر یک لب خنده چندین اشک نقصان کرده‌ام

در غم نایابی مطلب ‌که جز وهمی نبود

سوده‌ام دستی که همت را پشیمان ‌کرده‌ام

جز غم سیل فنا دیگر چه باید خوردنم

از فضولی خویش را در دشت مهمان‌ کرده‌ام

ابر را گفتم چه باشد باعث سیرابی‌ات

گفت وقتی ‌گریه بر عاجز گیاهان کرده‌ام

بیدل از داغ چراغ خامشم غافل مباش

نرگسستان چشمکی خس‌پوش مژگان‌ کرده‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده‌ام

آه ازین یوسف‌ که من در پیرهن ‌گم‌کرده‌ام

وحدت از یاد دویی اندوه‌ کثرت می‌کند

در وطن ز اندیشهٔ غربت وطن گم کرده‌ام

چون نم اشکی که از مژگان فرو ریزد به خاک

خویش را در نقش پای خویشتن‌ گم‌ کرده‌ام

از زبان دیگران درد دلم باید شنید

کز ضعیفها چو نی راه سخن‌ گم‌ کرده‌ام

موج دریا در کنارم از تک و پویم مپرس

آنچه من گم کرده‌ام نایافتن گم کرده‌ام

گر عدم حایل نباشد زندگی موهوم نیست

عالمی را در خیال آن دهن گم کرده‌ام

تا کجا یارب نوی دوزد گریبان مرا

چون گل اینجا یک جهان دلق کهن گم کرده‌ام

عمرها شد همچو نال خامه میپیچم به خوابش

پیکر چون رشته‌ای در پیرهن گم کرده‌ام

شوخی پرواز من رنگ بهار نازکیست

چون پر طاووس خود را در چمن‌ گم‌ کرده‌ام

چون نفس از مدعای جست و جو آگه نی‌ام

اینقدر دانم‌ که چیزی هست و من‌ گم‌ کرده‌ام

هیچ جا بیدل سراغ رنگهای رفته نیست

صد نگه چون شمع در هر انجمن‌ گم‌ کرده‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

هستی نیاز دیده نمناک کرده‌ام

تا شمع سان جبین زعرق پاک کرده‌ام

راهم به کوچهٔ دگر است از رم نفس

زبن موج می سراغ رگ تاک‌کرده‌ام

تیغی به جادهٔ دم الفت نمی‌رسد

سیر هزار راه خطرناک کرده‌ام

دل از نفس نمی‌گسلد ربط آرزو

این رشته را خیال چه فتراک کرده‌ام

طاقت به دوش‌ کس ننهد بار احتیاج

وامانده‌ام که تکیه بر افلاک کرده‌ام

از ضعف پیریی ‌که سرانجام زندگی‌ست

دندان غلط به ریشهٔ مسواک کرده‌ام

پر بیدماغ فطرتم از سجده‌ام مپرس

سر بود گوهری که کنون خاک کرده‌ام

گرد شکستم از چه نخندد به روی‌کار

مزدوری قلمرو ادراک کرده‌ام

بیدل حنایی از چه نگردد بیاض چشم

خطها به‌خون نوشته‌ام و پاک کرده‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

شمعی از وحشت نگاهی انجمن گم کرده‌ام

بلبلی از پر فشانیها چمن ‌گم کرده‌ام

حسرت جاوبد از نایابی مطلب مپرس

نارسایان آنچه می‌جویند من گم کرده‌ام

ای تمنا نوحه‌ کن بر کوشش بیحاصلم

جستجوها دارم اما یافتن گم کرده‌ام

هیچکس چون من زمان فرسودهٔ فرصت مباد

تا سراغ رنگ می‌پرسم چمن‌ گم‌ کرده‌ام

می‌شدم من هم به وحشت هم عنان رنگ و بو

لیک چون‌ گل دستگاه پر زدن گم کرده‌ام

روز و شب خون می‌خورم در پردهٔ بیطاقتی

گفت و گوی لالم و راه دهن‌ گم کرده‌ام

چون سپند از بی‌نواییهای من غافل مباش

ناله‌واری داشتم در سوختن گم کرده‌ام

یافتن ‌گم‌کردنی می‌خواهد اما چاره نیست

کاش گم کرده چه سازم گم شدن گم کرده‌ام

بیدل از درد بیابان مرگی هوشم مپرس

بیخودی می‌داند آن راهی که من گم کرده‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

باز برخود تهمت عیشی چو بلبل بسته‌ام

آشیانی در سواد سایهٔ گل بسته‌ام

نسخهٔ آیینهٔ دل دستگاه حیرتست

چون نفس ناچار پیمان با تأمل بسته‌ام

بر تو تا روشن شود مضمون از خود رفتنم

نامهٔ آهی به بال نکهت‌ گل بسته‌ام

تا نفس باقیست باید بست در هر جا دلی

عالمی بر جلوه و من بر تغافل بسته‌ام

چون صدا سیرم برون ازکوچهٔ زنجیر نیست

گر زگیسو برگزفتم دل به کاکل بسته‌ام

نیستم دلکوب این محفل چو مینای تهی

پیشتر از رفتن خود بار قلقل بسته‌ام

از گهر ضبط عنان موج دریا روشن است

جزوی از دل دارم و شیرازهٔ‌ کل بسته‌ام

دوش آزادی تحمل طاقت اسباب نیست

خفته‌ام بر خاک اگر بار توکٌل بسته‌ام

از هجوم ناتوانیها به رنگ آبله

تا ز روی قطره آبی بگذرم پل بسته‌ام

یاد شوخیهای نازت دارد ایجاد بهار

محو دستار توام‌ گل بر سرگل بسته‌ام

گردش رنگ از شرارم شعلهٔ جواله ریخت

نقش جامی دیگر از دور و تسلسل بسته‌ام

خط او شیرازهٔ آشفتگی‌های من است

از رگ یک برگ ‌گل، صد دسته سنبل بسته‌ام

در خیال گردش چشمی‌ که مستی محو اوست

رفته‌ام جایی که رنگ ساغر مل بسته‌ام

می‌دهم خود را به یادش تا فراموشم‌ کند

مصرعی در رنگ مضمون تغافل بسته‌ام

اوج عزت نیست بیدل دلنشین همتم

پرتو خورشیدم، احرام تنزّل بسته‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

با هیچکس حدیث نگفتن نگفته‌ام

درگوش خویش گفته‌ام و من نگفته‌ام

زان نور بی‌زوال که در پردهٔ دل است

با آفتاب آنهمه روشن نگفته‌ام

این دشت و در به ذوق چه خمیازه می‌کشد

رمز جهان جیب به دامن نگفته‌ام

گلها به خنده هرزه گریبان دریده‌اند

من حرفی از لب تو به ‌گلشن نگفته‌ام

موسی اگر شنیده هم از خود شنیده است

«‌انی انا اللهی‌»‌که به ایمن نگفته‌ام

آن نفخه‌ای کز او دم عیشی‌گشود بال

بوی کنایه داشت مبرهن نگفته‌ام

پوشیده‌دار آنچه به فهمت رسیده است

عریان مشو که جامه دریدن نگفته‌ام

ظرف غرور نخل ندارد نیاز بید

با هرکسی همین خم‌گردن نگفته‌ام

در پردهٔ خیال تعین ترانه‌هاست

شیخ آنچه بشنود به برهمن نگفته‌ام

هر جاست بندگی و خداوندی آشکار

جز شبههٔ خیال معین نگفته‌ام

افشای بی‌نیازی مطلب چه ممکن است

پرگفته‌ام ولی به شنیدن نگفته‌ام

این انجمن هنوز ز آیینه غافل است

حرف زبان شمعم و روشن نگفته ام

افسانهٔ رموز محبت جنون نواست

هر چند بی‌لباس نهفتن نگفته‌ام

این ما و من‌ که شش‌جهت از فتنه‌اش پُر است

بیدل توگفته باشی اگر من نگفته‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

در راه عشق توشهٔ امنی نبرده‌ام

از دیر تا به ‌کعبه همین سنگ خورده‌ام

هستی جنون معاملهٔ صبح و شبنم است

اشکی چکیده تا رگ آهی فشرده‌ام

محمل کش تصور خلد انتظار کیست

گامیست آرزو که به راهی سپرده‌ام

پیری هزار رنگ ملالم ز مو دماند

تا روشنت شود چقدر سالخورده‌ام

امروز نامه‌ام ز بر یار می‌رسد

من گام قاصد از تپش دل شمرده‌ام

در یاد جلوه‌ای که بهشت تصور است

آهی نکرد گل ‌که به باغش نبرده‌ام

اجزای من قلمرو نیرنگ ناز اوست

نقاش خامه گیر ز موی سترده‌ام

خجلت چو شمع‌ کشته ز داغم نمی‌رود

آیینه زنگ بسته ز وضع فسرد‌ه‌ام

گامی به جلوه آی و ز رنگم برآرگرد

از خویش رفتنی به خرامت سپرده‌ام

در خاک تربتم نفسی می‌زند غبار

بیدل هنوز زندهٔ عشقم‌، نمرده‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

بیدست و پا به خاک ادب نقش بسته‌ام

در سایهٔ تأمل یادش نشسته‌ام

فریاد ما به‌گو ‌ش ترحم شنیدنی است

پربینوا چو نغمهٔ تارگسسته‌ام

ای کاش سعی بیخودیی داد ما دهد

بالی‌که داشت رنگ به حیرت شکسته‌ام

گوشی که بر فسانهٔ ما وا رسد کجاست

حرمان نصیب نالهٔ دلهای خسته‌ام

جمعیم چون حواس در آغوش یکنفس

گلهای چیدهٔ به همین رشته دسته‌ام

خجلت نیاز دعوی مجهول ماکه‌کرد

نگذشته زین سو آن سوی افلاک جسته‌ام

این است اگر عقوبت اسباب زندگی

از هول مرگ و وسوسهٔ حشر رسته‌ام

بیدل مپرس از ره هموار نیستی

بی چین ‌تر از نفس همه دامن شکسته‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

نیرنگ جلوه‌ای‌که به دل نقش بسته‌ام

طاووس می‌پرد به هوا رنگ جسته‌ام

با موج‌ گوهرم‌ گرو تاختن بجاست

من هم به سعی آبله دامن شکسته‌ام

افسون الفت دل جمعم مآثر است

چون بوی‌ گل به ‌غنچه توان بست دسته‌ام

موج‌گهر خمار تپیدن نمی‌کشد

برخاسته‌ست دل ز غبار نشسته‌ام

وضع سحر مطالعهٔ عبرت‌ست و بس

عالم‌ بهار دارد و من سینه خسته‌ام

در ضبط عیش جرأت خمیازه‌ات رساست

میدان کشیدن رگ ساز گسسته‌ام

بیدل به طوف دامن نازش چسان رسم

سعی غبار نم زدهٔ پر شکسته‌ام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:45 AM

 

دست و پا گم کردهٔ شوق تماشای توام

افکند یارب سر افتاده در پای توام

اینکه رنگم می‌پرد هر دم به ناز بیخودی

انجمن پرداز خالی کردن جای توام

خانمان پرداز الفت را چه هستی‌کو عدم

هر کجا مژگان گشایم‌ گرد صحرای توام

هیچکس آواره گرد وادی همت مباد

مطلب نایاب خویشم بسکه جویای توام

نقد موهوم حباب آنگه به بازار محیط

زبن بضاعت آب سازد کاش سودای توام

خواه درد آرم به شوخی خواه صاف آیم به جوش

همچو می از قلقل آهنگان مینای توام

کیست‌ گردد مانع مطلق عنانیهای من

موج بی‌پروای توفان خیز دریای توام

سجده‌ها دارم به ناز هستی موهوم خویش

کاین غبار سرمه جوهر گرد مینای توام

در محبت فرق تمییز نیاز و ناز کو

هر قدر مجنون خویشم محو لیلای توام

می‌شکافم پردهٔ هستی تو می‌آیی برون

نقش نامت بسته‌ام یعنی معمای توام

گرمی هنگامهٔ موج و محیط امروز نیست

تا تو افشای منی من ساز اخفای توام

می‌شنیدم پیش ازین بیدل نوای قدسیان

این زمان محو کلام حیرت انشای توام

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:44 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4360542
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث