به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ساز تبختر است اگر مایهٔ شرف

این خواجه بوق می‌زند اقبال چنگ و دف

سیری کجاست تا نگری اقتدار خلق

بالیدگی مخواه ز گاوان ‌کم علف

از رونق ‌کمال تعین حذر کنید

دکان مه پُر است ز آرایش‌ کلف

خلقی ز فکر هرزه بیان پیش می‌برد

نازد پدر به شهرت فرزند ناخلف

شد بی‌صفا دلی که به نقش و نگار ساخت

گم کردن گهر فکند رنگ بر صدف

عارف ز اعتبار تعین منزه است

دریا حباب نیست‌ که بالد ز موج و کف

وهم فضول دشمن یکتایی است و بس

آیینه تا کجا نکند با خودت طرف

اسرار دل ز هرچه درد پرده مفت‌گیر

مشتاق یک ‌صداست بهم خوردن دو کف

در دشت آتشی‌ که شرر پر نمی‌زند

ما پنبه می‌بریم به امید «‌لاتخف‌»

تمثال نقش پا هم ازین دشت‌ گل نکرد

از بس شکست و خاک شد آیینهٔ‌ سلف

نایاب گوهری به کف دل فتاده است

می‌لرزدم نفس که مبادا شود تلف

بیدل ز حکم غالب تقدیر چاره نیست

صف‌ها گشاده تیر و به یک نقطه دل هدف

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:52 PM

 

تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف

در هیچ حال با نفس آیینه نیست صاف

هم صحبتان به بازی شطرنج سرخوشند

تا نگذرد مزاج نفاق از سر مصاف

یاران اگر لبی به تامل رسانده‌اند

خمیازه خورده است گره درکمین لاف

لطف معانی از لب هذیان نوا مخواه

چون پاس آبرو ز دم تیغ بی غلاف

پیوندها به روی گسستن گشوده‌اند

گو وهم‌، تار و پود خیالات ننگ باف

چون مو سپید شد سر دعوا به خاک دزد

این برف پنبه‌ای‌ست اشارتگر لحاف

دیدی هزار رنگ و نشد رمزی آشکار

ای صاحب دماغ نه‌ای شخص موشکاف

آخر همه به نشئهٔ تحقیق می‌رسیم

پیداست تا دماغ پس و پیش و دردو صاف

بی‌یار زیستن ز تو بیدل قیامت است

جرمی نکرده‌ای که توان کردنت معاف

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:52 PM

 

ما شهیدان را وضویی داده‌اند از آب تیغ

سجده آموز سر ما نیست جز محراب تیغ

چهره با خورشیدگشتن طاقت خفاش نیست

خیره می‌گردد نگاه بی‌جگر از آب تیغ

هر سری‌کز فکر ابروی‌ کجت‌ گردید خم

از گریبان غوطه زد در حلقهٔ‌ گرداب تیغ

دل ز مژگانهای شوخت هم بساط نشتر است

چشم حیران در خیال ابرویت همخواب تیغ

نیست ممکن پیش ابروی تو سر برداشتن

بیخودیهای دگر دارد شراب ناب تیغ

از زدودن بی‌طراوت نیست زنگار خطت

شسته می‌بالد بهار سبزه‌ات از آب تیغ

خون ما در پرده بالی می‌زند اما چه سود؟

شوخی این نغمه موقوفست بر مضراب تیغ

انتظاری در مزاج هر مراقب طینتی است

گل‌ کند شاید ز خونم مطلب نایاب تیغ

بی‌تکلف مگذر از فیض شهادتگاه عشق

صبح دیگر می‌زند جوش از دم سیراب تیغ

جوهر مردی نداری بحث با مردان خطاست

سینه‌داران سطر زخمی خوانده‌اند از باب تیغ

نیستم افسرده رنگ عرصه‌گاه امتحان

خون‌ گرمم می‌فروزد شمع در محراب تیغ

بی‌ هنر مشکل‌ که باشد تازه‌روییهای مرد

کرده جوهر شبنمی با سبزهٔ شاداب تیغ

مایهٔ‌گردنکشی غارت کمین آفت است

همچو شمع اینجا سر بی‌سجده باشد باب تیغ‌

بی‌دم تسلیم مگذر پیش ابروی‌کجش

سر به‌ گستاخی مکش گر دیده‌ای آداب تیغ

بیدل از مژگان خواب‌آلود او ایمن مباش

می‌گشاید فتنه‌ها چشم ازکمین خواب تیغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:52 PM

 

فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ

که برشهاست بقدر تنکی‌ در دم تیغ

عجز مردان اثر غیرت دیگر دارد

پشت در سینه نهان می‌کند اینجا خم تیغ

تا قضا آینهٔ مجمع امکان پرداخت

گردنی نیست‌که چون شمع نشد محرم تیغ

غافل از درد مباشیدکه در عرصهٔ عشق

زخمها همچو نیامند همه توام تیغ

از قضا بیخبری‌، ورنه درین عرصهٔ وهم

سر فرمانبر تسلیم‌ ندارد غم تیغ

جز به تسلیم درین عرصه امان نتوان یافت

چو مه نو سپر ایجاد کند از خم تیغ

شرم دارد سر پیمانه ز سامان غرور

چون نیام تهی از خویش‌ گرفتم ‌کم تیغ

جبن بر جوهر غیرت نگماری یارب

زن حیز است اگر مرد شود ملزم تیغ

بیدل از اهل زمان چشم ترحم بردار

گریه خون ریختن است از مژهٔ بی‌نم تیغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:52 PM

 

نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ

حسرت سوختنی می‌کشدم سوی چراغ

سیر این انجمنم وقف گشاد مژه‌ایست

بر نگه ختم نمودند تک و پوی چراغ

یأس بر عافیت احرامی دل می‌خندد

من و خاصیت پروانه‌، تو و خوی چراغ

داغ انجام نفس سخت عقوبت دارد

ترسم آخر به دماغت نزند بوی چراغ

برق آن شعله‌ که حرز دل بیتابم بود

مجلس آرا به غلط بست به بازوی چراغ

آبیار چمن عشق گداز است اینجا

کشت پروانه همان سبزکند خوی چراغ

عشق در خلوت حسن انجمن راز خود است

جیب دارد سر پروانه به زانوی چراغ

سیر هستی چقدر برق ندامت دارد

شعله دررنگ عرق می‌چکد ازروی چراغ

طبع روشن ز غبار دو جهان آزاد است

تیرگی رخت تکلف نبرد سوی چراغ

غافل از مرگ به افسوس امل نتوان زیست

شانه دارد نفس صبح به‌گیسوی چراغ

رنگ پروانهٔ این بزم ندارد بیدل

تا به‌ کی نکهت گل واکشی از بوی چراغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:52 PM

 

شمع من‌ گرم حیا کرد مگر سوی چراغ

می‌توان‌ کرد شنا در عرق روی چراغ

دل اگر جوش طراوت نزند، سوختنی

شعله‌ کافی‌ست همان سرو لب جوی چراغ

سوختیم از هوس اما مژه واری نکشید

بال پروانهٔ ما شانه به‌گیسوی چراغ

نتوان بود ز نیرنگ عتابش غافل

بزم‌گرم است به افروختن روی چراغ

بالش عافیتی نیست درین شعله‌ بساط

نفس سوخته دارد سر زانوی چراغ

پیری و عشرت ایام جوانی غلط است

صبحدم رنگ نبنددگل شب‌بوی چراغ

قرب این شعله مزاجان به‌خود آتش زده است

نیست پروانهٔ ما بیخبر از خوی چراغ

عجز ما رنگ اشارتکدهٔ ناز تو ریخت

بال پروانه شد آخر خم ابروی چراغ

آب‌گردید دل و ناله همان عجز تو است

رشته فربه نشد از خوردن پهلوی چراغ

هرکجاگردکند شمع خیالم بیدل

شعله از شرم نشیند پس زانوی چراغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:46 PM

 

عالم همه داغست و ندارد اثر داغ

در لاله‌ستان نیست‌کسی را خبر داغ

دل قابل‌گل‌کردن اسرار جنون نیست

در زبر سیاهی است هنوزم سحر داغ

نقش پی خورشید همان ظلمت شام است

از شعله سراغی ندهد جز اثر داغ

محوکف خاکستر خویشم‌که تب عشق

اخگر صفتم پنبه دماند از جگر داغ

عالم همه در دیدهٔ عشاق سیاه است

بر دود تنیده است هجوم نظر داغ

کس ساغرتحقیق زتقلید نگیرد

تا دل بود از لاله نپرسی خبر داغ

رنگی دگر از گلشن رازم نتوان چید

نخلی است جنون شعله بهار ثمر داغ

عمری‌ست به‌حیرتکدهٔ عجز مقیمم

در نقش قدم سوخت دماغ سفر داغ

فریادکه شد عمر ز نومیدی مطلب

خاکی نفشاندیم جز آتش به سر داغ

از هیچ‌گلی بوی وفایی نشنیدیم

دل داغ شد و حلقه زد آخر به در داغ

در زنگ خوش است آینهٔ سوخته جانان

بیدل نکشی جامهٔ ماتم ز بر داغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:46 PM

 

کو شعلهٔ دردی‌که به ذوق اثر داغ

خاکستر من سرمه‌ کشد در نظر داغ

افسردگی از طینت من رنگ نگیرد

چون‌کاغذ آتش زده‌ام بال و پر داغ

غمخواری ما سوخته جانان چه خیالست

جز شعله نسوزد جگر کس به سر داغ

هر چند ندارد ره ما منزل تحقیق

چون شمع روانیم همان بر اثر داغ

از اهل هوس جرأت عشاق محالست

زبن بی‌جگری چند نجویی جگر داغ

هر لخت دل آیینهٔ برقی‌ست جهانسوز

خورشیدکشیده است جنونم به بر داغ

هر چند جهان خندهٔ یک لاله‌ستانست

کو دل ‌که برد رنگ قبول از نظر داغ

مهتاب شبستان خیالم بر رویی است

آن به‌که‌گل پنبه‌گذارم به سر داغ

با عجز بسازیدکه صد شعله درین دیر

شمشیر شکسته‌ست به زیر سپر داغ

ما را به بلای سیهی‌کرد مقابل

یارب‌که بسوزد کف آیینه‌گر داغ

بیدل ز دلم طاقت پرواز ندارد

هر چند به صد شعله برد بال و پر داغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:46 PM

 

یارب از سرمنزل مقصد چه سان یابم سراغ

دیده حیرانست و من‌بیدست‌و پا، دل بی‌دماغ

غیرت بی‌دست‌وپایی‌های شخص همتم

هرکه را سوزد نفس‌، می‌بایدم گردید داغ

دل اگر روشن شود غفلت نمی‌گنجد به چشم

آنچه نتوان دید تاریکیست در نور چراغ

زشت هم از قرب خوبان موج خوبی می‌زند

خار را جوهر کند آیینهٔ دیوار باغ

از سبکروحان گرانجانی‌ست‌گر ماند اثر

بوی‌گل هرجا رود با خویش بردارد سراغ

ساغر فطرت به گردش‌ گر نیاید گو میا

نیستیم بوی جنون هم بهر سامان دماغ

کرد آگاهم ز سور و ماتم این انجمن

در بهار آواز بلبل‌، در خزان بانگ‌کلاغ

بی‌تپیدن نیست ممکن وضع ایجاد نفس

ای ز اصل‌کار غافل‌، زندگی آنگه فراغ‌؟

سوختن آماده باش آگاهیت غفلت دمید

صبح خود را شام‌ کردی شام می‌خواهد چراغ

اختلاف وضعها بیدل لباسی بیش نیست

ورنه یکرنگ‌است خون در پیکر طاووس و زاغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:46 PM

 

نه صورت بویی و نه رنگی‌ست درین باغ

وهم تو تماشایی بنگی‌ست درین باغ

شاخ گل و سروی که سر ناز کشیده

تصویر کمانی و خدنگی‌ست درین باغ

وحشت همه فرش افکنی خواب بهار است

کو سایهٔ گل پشت پلنگی‌ست درین باغ

اقبال جهان را به بلندی نستانی

آغوش سحر کام نهنگی‌ست درین باغ

ای غنچه مخور عشوهٔ امید شکفتن

هش‌دار که بوی دل تنگی‌ست درین باغ

انجام بهار اینهمه پامال خزان نیست

آیینه مپرداز که رنگی‌ست درین باغ

در خندهٔ‌گل بوی سلامت نتوان یافت

گر قلقل میناست ترنگی‌ست درین باغ

هر رنگ‌که‌گل‌کرد شکستن به‌کمین بود

هر شیشه مچینید که سنگی‌ست درین باغ

رسوایی ناموس حیا بود تبسم

گل حیف نفهمید که ننگی‌ست درین باغ

پرواز نسیم است پرافشان تسلسل

یاران همه نازان‌ که‌ درنگی‌ست درین باغ

بیدل می عشرت به کسی نیست مسلم

هر گل شکن آماده‌ُ رنگی‌ست درین باغ

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 6:46 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 593

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4360819
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث