به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست

بستان جام و درآشام که آن شربت توست

عدد ذره در این جو هوا عشاقند

طرب و حالت ایشان مدد حالت توست

همگی پرده و پوشش ز پی باشش تو است

جرس و طبل رحیل از جهت رحلت توست

هر که را همت عالی بود و فکر بلند

دانک آن همت عالی اثر همت توست

فکرتی کان نبود خاسته از طبع و دماغ

نیست در عالم اگر باشد آن فکرت توست

ای دل خسته ز هجران و ز اسباب دگر

هم از او جوی دوا را که ولی نعمت توست

ز آن سوی کآمد محنت هم از آن سو است دوا

هم از او شبهه تو است و هم از او حجت توست

هم خمار از می آید هم از او دفع خمار

هم از او عسرت تو است و هم از او عشرت توست

بس که هر مستمعی را هوس و سوداییست

نه همه خلق خدا را صفت و فطرت توست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت

چه شدی چونک یکی داد بدادی شش و هفت

هر لبی را که ببوسید نشان‌ها دارد

که ز شیرینی آن لب بشکافید و بکفت

یک نشان آنک ز سودای لب آب حیات

هر زمانی بزند عشق هزار آتش و نفت

یک نشان دگر آن است که تن نیز چو دل

می‌دود در پی آن بوسه به تعجیل و به تفت

تنگ و لاغر گردد به مثال لب دوست

چه عجب لاغری از آتش معشوقه زفت

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است

نبود بسته بود رسته و روییده خوش است

تف و بوی جگر سوخته و جوشش خون

گرد زیر و بم مطرب به چه پیچیده خوش است

ز ابر پرآب دو چشمش ز تصاریف فراق

بر شکوفه رخ پژمرده بباریده خوش است

بنگر جان و جهان ور نتوانی دیدن

این جهان در هوسش درهم و شوریده خوش است

پیش دلبر بنهادن سر سرمست سزا است

سر او را کف معشوق بمالیده خوش است

دیدن روی دلارام عیان سلطانی است

هم خیال صنم نادره در دیده خوش است

این سعادت ندهد دست همیشه اما

دیدن آن مه جان ناگه و دزدیده خوش است

عشق اگر رخت تو را برد به غارت خوش باش

پیش آن یوسف زیبا کف ببریده خوش است

بس کن ار چه که اراجیف بشیر وصل است

وصل همچون شکر ناگه بشنیده خوش است

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

من پری زاده‌ام و خواب ندانم که کجاست

چونک شب گشت نخسپند که شب نوبت ماست

چون دماغ است و سر استت مکن استیزه بخسب

دخل و خرج است چنین شیوه و تدبیر سزاست

خرج بی‌دخل خدایی است ز دنیا مطلب

هر که را هست زهی بخت ندانم که که راست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست

در شکرخانه تو مرغ شکرخا چه خوشست

بر سر غنچه بسته که نهان می‌خندد

سایه سرو خوش نادره بالا چه خوشست

زاغ اگر عاشق سرگین خر آمد گو باش

بلبلان را به چمن با گل رعنا چه خوشست

بانک سرنای چه گر مونس غمگینان‌ست

از دم روح نفخنا دل سرنا چه خوشست

گر چه شب بازرهد خلق ز اندیشه به خواب

در رخ شمس ضحی دیده بینا چه خوشست

بت پرستانه تو را پای فرورفت به گل

تو چه دانی که بر این گنبد مینا چه خوشست

چون تجلی بود از رحمت حق موسی را

زان شکرریز لقا سینه سینا چه خوشست

که صدا دارد و در کان زر صامت هم هست

گه خمش بودن و گه گفت مواسا چه خوشست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست

بر سر گنج گدا بین که چه پرتاب شدست

ای بسا خشک لبا کز گره سحر کسی

در ارس بی‌خبر از آب چو دولاب شدست

چشم بند ار نبدی که گرو شمع شدی

کآفتاب سحری ناسخ مهتاب شدست

ترسد ار شمع نباشد بنبیند مه را

دل آن گول از این ترس چو سیماب شدست

چون سلیمان نهان است که دیوانش دل است

جان محجوب از او مفخر حجاب شدست

ای بسا سنگ دلا که حجرش لعل شدست

ای بسا غوره در این معصره دوشاب شدست

این چه مشاطه و گلگونه غیب است کز او

زعفرانی رخ عشاق چو عناب شدست

چند عثمان پر از شرم که از مستی او

چون عمر شرم شکن گشته و خطاب شدست

طرفه قفال کز انفاس کند قفل و کلید

من دکان بستم کو فاتح ابواب شدست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست

و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم

و آنک سوگند من و توبه‌ام اشکست کجاست

و آنک جان‌ها به سحر نعره زنانند از او

و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست

جان جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب

این که جا می‌طلبد در تن ما هست کجاست

غمزه چشم بهانه‌ست و زان سو هوسی‌ست

و آنک او در پس غمزه‌ست دل خست کجاست

پرده روشن دل بست و خیالات نمود

و آنک در پرده چنین پرده دل بست کجاست

عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد

و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست

همه رفتند و نشستند و دمی جان ننشست

هر کی استاد به کاری بنشست آخر کار

کار آن دارد آن کز طلب آن ننشست

هر کی او نعره تسبیح جماد تو شنید

تا نبردش به سراپرده سبحان ننشست

تا سلیمان به جهان مهر هوایت ننمود

بر سر اوج هوا تخت سلیمان ننشست

هر کی تشویش سر زلف پریشان تو دید

تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست

هر کی در خواب خیال لب خندان تو دید

خواب از او رفت و خیال لب خندان ننشست

ترشی‌های تو صفرای رهی را ننشاند

وز علاج سر سودای فراوان ننشست

هر که را بوی گلستان وصال تو رسید

همچنین رقص کنان تا به گلستان ننشست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

دوش آمد بر من آنک شب افروز منست

آمدن باری اگر در دو جهان آمدنست

آنک سرسبزی خاک‌ست و گهربخش فلک

چاشنی بخش وطن‌هاست اگر بی‌وطنست

در کف عقل نهد شمع که بستان و بیا

تا در من که شفاخانه هر ممتحن است

شمع را تو گرو این لگن تن چه کنی

این لگن گر نبود شمع تو را صد لگنست

تا در این آب و گلی کار کلوخ اندازیست

گفت و گو جمله کلوخ‌ست و یقین دل شکنست

گوهر آینه جان همه در ساده دلی‌ست

میل تو بهر تصدر همه در فضل و فن است

زین گذر کن صفت یار شکربخش بگو

که ز عشوه شکرش ذره به ذره دهن است

خیره گشته است صفت‌ها همه کان چه صفت است

کان صفت‌ها چو بتان و صفت او شمن است

چشم نرگس نشناسد ز غمش کاندر باغ

پیش او یاسمن است آن گل تر یا سمنست

روش عشق روش بخش بود بی‌پا را

خوش روانش کند ار خود زمن صد زمنست

در جهان فتنه بسی بود و بسی خواهد بود

فتنه‌ها جمله بر آن فتنه ما مفتتنست

همه دل‌ها چو کبوتر گرو آن برجند

زانک جانی است که او زنده کن هر بدنست

بس کن آخر چه بر این گفت زبان چفسیدی

عشق را چند بیان‌ها است که فوق سخنست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

 

عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست

هله چون می‌نزند ره ره او را کی زدست

او ز هر نیک و بد خلق چرا می‌لنگد

بد و نیک همه را نعره مطرب مدد است

دف دریدست طرب را به خدا بی‌دف او

مجلس یارکده بی‌دم او بارکدست

شهر غلبیرگهی دان که شود زیر و زبر

دست غلبیرزنش سخره صاحب بلدست

خیره کم گوی خمش مطرب مسکین چه کند

این همه فتنه آن فتنه گر خوب خدست

ادامه مطلب
دوشنبه 22 خرداد 1396  - 1:38 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4378362
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث