به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

تا دلبر خویش را نبینیم

جز در تک خون دل نشینیم

ما به نشویم از نصیحت

چون گمره عشق آن بهینیم

اندر دل درد خانه داریم

درمان نبود چو همچنینیم

در حلقه عاشقان قدسی

سرحلقه چو گوهر نگینیم

حاشا که ز عقل و روح لافیم

آتش در ما اگر همینیم

گر از عقبات روح جستی

مستانه مرو که در کمینیم

چون فتنه نشان آسمانیم

چون است که فتنه زمینیم

چون ساده‌تر از روان پاکیم

پرنقش چرا مثال چینیم

پژمرده شود هزار دولت

ما تازه و تر چو یاسمینیم

گر متهمیم پیش هستی

اندر تتق فنا امینیم

ما پشت بدین وجود داریم

کاندر شکم فنا جنینیم

تبریز ببین چه تاجداریم

زان سر که غلام شمس دینیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:50 AM

 

گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم

کاندر این مکتب ندارد کر و فری هر معلم

متهم شو همچو یوسف تا در آن زندان درآیی

زانک در زندان نیاید جز مگر بدنام و ظالم

جای عاقل صدر دیوان جای مجنون قعر زندان

حبس و تهمت قسم عاشق تخت و منبر جای عالم

کم طمع شد آن کسی کو طمع در عشق تو بندد

کم سخن شد آن کسی که عشق با او شد مکالم

پنجه اندر خون شیران دارد آن شیر سمایی

غمزه خون خوار دارد غم ندارد از مظالم

گر بگویم ور خموشم ور بجوشم ور نجوشم

اندر این فتنه خوشم من تو برو می باش سالم

مشک بربند ای سقا تو گر چه اندر وقت خوردن

مستی آرد این معانی حیرت آرد این معالم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:50 AM

 

من جز احد صمد نخواهم

من جز ملک ابد نخواهم

جز رحمت او نبایدم نقل

جز باده که او دهد نخواهم

اندیشه عیش بی‌حضورش

ترسم که بدو رسد نخواهم

بی‌او ز برای عشرت من

خورشید سبو کشد نخواهم

من مایه باده‌ام چو انگور

جز ضربت و جز لگد نخواهم

از لذت زخم‌هاش جانم

یک ساعت اگر رهد نخواهم

وقت است که جان شویم خالص

کاین زحمت کالبد نخواهم

احمد گوید برای روپوش

از احمد جز احد نخواهم

مجموع همه است شمس تبریز

حق است که من عدد نخواهم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:49 AM

 

ما آب دریم ما چه دانیم

چه شور و شریم ما چه دانیم

هر دم ز شراب بی‌نشانی

خود مستتریم ما چه دانیم

تا گوهر حسن تو بدیدیم

رخ همچو زریم ما چه دانیم

تا عشق تو پای ما گرفته‌ست

بی‌پا و سریم ما چه دانیم

خشک و تر ما همه تویی تو

خوش خشک و تریم ما چه دانیم

سرحلقه زلف تو گرفتیم

خوش می شمریم ما چه دانیم

گر زیر و زبر شود دو عالم

زیر و زبریم ما چه دانیم

گر سبزه و باغ خشک گردد

ما از تو چریم ما چه دانیم

گلزار اگر همه بریزد

گل از تو بریم ما چه دانیم

گر چرخ هزار مه نماید

در تو نگریم ما چه دانیم

گر زانک شکر جهان بگیرد

ما باده خوریم ما چه دانیم

شمس تبریز ز آفتابت

همچون قمریم ما چه دانیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:49 AM

 

ما زنده به نور کبریاییم

بیگانه و سخت آشناییم

نفس است چو گرگ لیک در سر

بر یوسف مصر برفزاییم

مه توبه کند ز خویش بینی

گر ما رخ خود به مه نماییم

درسوزد پر و بال خورشید

چون ما پر و بال برگشاییم

این هیکل آدم است روپوش

ما قبله جمله سجده‌هاییم

آن دم بنگر مبین تو آدم

تا جانت به لطف دررباییم

ابلیس نظر جدا جدا داشت

پنداشت که ما ز حق جداییم

شمس تبریز خود بهانه‌ست

ماییم به حسن لطف ماییم

با خلق بگو برای روپوش

کو شاه کریم و ما گداییم

ما را چه ز شاهی و گدایی

شادیم که شاه را سزاییم

محویم به حسن شمس تبریز

در محو نه او بود نه ماییم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:49 AM

 

امروز نیم ملول شادم

غم را همه طاق برنهادم

بر سبلت هر کجا ملولی است

گر میر من است و اوستادم

امروز میان به عیش بستم

روبند ز روی مه گشادم

امروز ظریفم و لطیفم

گویی که مگر ز لطف زادم

یاری که نداد بوسه از ناز

او بوسه بجست و من ندادم

من دوش عجب چه خواب دیدم

کامروز عظیم بامرادم

گفتی تو که رو که پادشاهی

آری که خوش و خجسته بادم

بی‌ساقی و بی‌شراب مستم

بی‌تخت و کلاه کیقبادم

در من ز کجا رسد گمان‌ها

سبحان الله کجا فتادم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:49 AM

 

ما شاخ گلیم نی گیاهیم

ما شیوه تر و تازه خواهیم

اشکوفه باغ آسمانیم

نقل و می مجلس الهیم

ما جوی نه‌ایم بلک آبیم

ما ابر نه‌ایم بلک ماهیم

لوح و قلمیم نی حروفیم

تیغ و علمیم نی سپاهیم

هم خسته غمزه چو تیریم

هم بسته طره سیاهیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:44 AM

 

نی سیم و نه زر نه مال خواهیم

از لطف تو پر و بال خواهیم

نی حاکمی و نه حکم خواهیم

بر حکم تو احتمال خواهیم

ای عمر عزیز عمر ما باش

نی هفته نه مه نه سال خواهیم

ما بدر نی ایم و از پی بدر

خود را چو قد هلال خواهیم

از بهر مطالعه خیالت

خود را به کم از خیال خواهیم

چون دلو مسافران چاهیم

کان یوسف خوش خصال خواهیم

چون آینه نقش خود زدایم

چون عکس چنان جمال خواهیم

چون چشم نظر کند به جز تو

جان را ز تو گوشمال خواهیم

خاموش ز قال چند لافی

چون حال آمد چه قال خواهیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:44 AM

 

ما عاشق و بی‌دل و فقیریم

هم کودک و هم جوان و پیریم

چون کبریتیم و هیزم خشک

ما آتش عشق زو پذیریم

از آتش عشق برفروزیم

اما چون برق زو نمیریم

ما خون جگر خوریم چون شیر

چون یوز نه عاشق پنیریم

گویند شما چه دست گیرید

کو دست تو را که دست گیریم

بر خویش پرست همچو خاریم

بر دوست پرست چون حریریم

عاشق که چو شمع می بسوزد

او را چو فتیله ناگزیریم

از ما مگریز زانک با تو

آمیخته همچو شهد و شیریم

تو میر شکار بی‌نظیری

ما نیز شکار بی‌نظیریم

در حسن تو را تنور گرم است

ما را بربند ما خمیریم

ما را به قدوم خویش درباف

زیر قدم تو چون حصیریم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:44 AM

 

گر گمشدگان روزگاریم

ره یافتگان کوی یاریم

گم گردد روزگار چون ما

گر آتش دل بر او گماریم

نی سر ماند نه عقل او را

گر ما سر فتنه را بخاریم

این مرگ که خلق لقمه اوست

یک لقمه کنیم و غم نداریم

تو غرقه وام این قماری

ما وام گزار این قماریم

جانی مانده‌ست رهن این وام

جان را بدهیم و برگزاریم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 11:44 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4293417
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث