به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

مولانا مولانا اغنانا اغنانا

امسینا عطشانا اصبحنا ریانا

لا تاسی لا تنسی لا تخشی طغیانا

اوطانا اوطانا من اجلک اوطانا

شرفنا آنسنا ان کنت سکرانا

یا بارق یا طارق عانقنا عریانا

من کان ارضیا ما جاء مرضیا

فلیعبد فلیعبد فرقانا فرقانا

من کان علویا قد جاء حلویا

نرویهم معنانا الوانا الوانا

و الباقی و الباقی بینه یا ساقی

یا محسن یا محسن احسانا احسانا

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:35 PM

 

انا لا اقسم الا برجال صدقونا

انا لا اعشق الا بملاح عشقونا

فصبوا ثم صبینا فاتوا ثم اتینا

لهم الفضل علینا لم مما سبقونا

ففتحنا حدقات و غنمنا صدقات

و سرقنا سرقات فاذا هم سرقونا

فظفرنا بقلوب و علمنا بغیوب

فسقی الله و سقیا لعیون رمقونا

لحق الفضل و الا لهتکنا و هلکنا

ففررنا و نفرنا فاذا هم لحقونا

انا لولای احاذر سخط الله لقلت

رمق العین لزاما خلقونا خلقونا

فتعرض لشموس مکنت تحت نفوس

و سقونا بکؤوس رزقونا رزقونا

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:35 PM

 

سبق الجد الینا نزل الحب علینا

سکن العشق لدینا فسکنا و ثوینا

زمن الصحو ندامه زمن السکر کرامه

خطر العشق سلامه ففتنا و فنینا

فسقانا و سبانا و کلانا و رعانا

و من الغیب اتانا فدعانا و اتینا

فوجدناه رفیقا و مناصا و طریقا

و شرابا و رحیقا فسقانا و سقینا

صدق العشق مقالا کرم الغیب توالی

و من الخلف تعالی فوفانا و وفینا

ملاء الطارق کاسا طرد الکاس نعاسا

مهد السکر اساسا و علی ذاک بنینا

فراینا خفرات و مغان حسنات

سرجا فی ظلمات فدهشنا و هوینا

فالهین نظرنا فشکرنا و سکرنا

و من السکر عبرنا کفت العبره زینا

فرحعنا بیسار و ربی ذات قرار

و حکینا لمشاه و شهدنا و الینا

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:35 PM

 

یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی

انت شمس الحق تخفی بین شعشاع الضحی

کاد رب العرش یخفی حسنه من نفسه

غیره منه علی ذاک الکمال المنتهی

لیتنی یوما اخر میتا فی فیه

ان فی موتی هناک دوله لا ترتجی

فی غبار نعله کحل یجلی عن عمی

فی عیون فضله الوافی زلال للظما

غیر ان السیر و النقلان فی ذاک الهوی

مشکل صعب مخوف فیه اهراق الدما

نوره یهدی الی قصر رفیع آمن

لا ابالی من ضلال فیه لی هذا الهدی

ابشری یا عین من اشراق نور شامل

ما علیک من ضریر سرمدی لا یری

اصبحت تبریز عندی قبله او مشرقا

ساعه اضحی لنور ساعه ابغی الصلا

ایها الساقی ادر کاس البقا من حبه

طال ما بتنا مریضا نبتغی هذا الشفا

لا نبالی من لیال شیبتنا برهه

بعد ما صرنا شبابا من رحیق دائما

ایها الصاحون فی ایامه تعسا لکم

اشربوا اخواننا من کاسه طوبی لنا

حصحص الحق الحقیق المستضی من فضله

سوف یهدی الناس من ظلماتهم نحو الفضا

یا لها من سؤ حظ معرض عن فضله

منکر مستکبر حیران فی وادی الردی

معرض عن عین هدل مستدیم للبقا

طالب للماء فی وسواس یوم للکری

عین بحر فجرت من ارض تبریز لها

ارض تبریز فداک روحنا نعم الثری

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:35 PM

 

خیز صبوحی کن و درده صلا

خیز که صبح آمد و وقت دعا

کوزه پر از می کن و در کاسه ریز

خیز مزن خنبک و خم برگشا

دور بگردان و مرا ده نخست

جان مرا تازه کن ای جان فزا

خیز که از هر طرفی بانگ چنگ

در فلک انداخت ندا و صدا

تنتن تنتن شنو و تن مزن

وقت تو خوش ای قمر خوش لقا

در سرم افکن می و پابند کن

تا نروم بیهده از جا به جا

زان کف دریاصفت درنثار

آب درانداز چو کشتی مرا

پاره چوبی بدم و از کفت

گشته‌ام ای موسی جان اژدها

عازر وقتم به دمت ای مسیح

حشر شدم از تک گور فنا

یا چو درختم که به امر رسول

بیخ کشان آمدم اندر فلا

هم تو بده هم تو بگو زین سپس

ای دهن و کف تو گنج بقا

خسرو تبریز تویی شمس دین

سرور شاهان جهان علا

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:30 PM

 

چند نهان داری آن خنده را

آن مه تابنده فرخنده را

بنده کند روی تو صد شاه را

شاه کند خنده تو بنده را

خنده بیاموز گل سرخ را

جلوه کن آن دولت پاینده را

بسته بدانست در آسمان

تا بکشد چون تو گشاینده را

دیده قطار شترهای مست

منتظرانند کشاننده را

زلف برافشان و در آن حلقه کش

حلق دو صد حلقه رباینده را

روز وصالست و صنم حاضرست

هیچ مپا مدت آینده را

عاشق زخمست دف سخت رو

میل لبست آن نی نالنده را

بر رخ دف چند طپانچه بزن

دم ده آن نای سگالنده را

ور به طمع ناله برآرد رباب

خوش بگشا آن کف بخشنده را

عیب مکن گر غزل ابتر بماند

نیست وفا خاطر پرنده را

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:30 PM

 

باده ده آن یار قدح باره را

یار ترش روی شکرپاره را

منگر آن سوی بدین سو گشا

غمزه غمازه خون خواره را

دست تو می‌مالد بیچاره وار

نه به کفش چاره بیچاره را

خیره و سرگشته و بی‌کار کن

این خرد پیر همه کاره را

ای کرمت شاه هزاران کرم

چشمه فرستی جگر خاره را

طفل دوروزه چو ز تو بو برد

می‌کشد او سوی تو گهواره را

ترک کند دایه و صد شیر را

ای بدل روغن کنجاره را

خوب کلیدی در بربسته را

خوب کمندی دل آواره را

کار تو این باشد ای آفتاب

نور فرستی مه و استاره را

منتظرش باش و چو مه نور گیر

ترک کن این گنگل و نظاره را

رحمت تو مهره دهد مار را

خانه دهد عقرب جراره را

یاد دهد کار فراموش را

باد دهد خاطر سیاره را

هر بت سنگین ز دمش زنده شد

تا چه دمست آن بت سحاره را

خامش کن گفت از این عالم است

ترک کن این عالم غداره را

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:30 PM

 

نذر کند یار که امشب تو را

خواب نباشد ز طمع برتر آ

حفظ دماغ آن مدمغ بود

چونک سهر باید یار مرا

هست دماغ تو چو زیت چراغ

هست چراغ تن ما بی‌وفا

گر دبه پر زیت بود سود نیست

صبح شود گشت چراغت فنا

دعوت خورشید به از زیت تو

چند چراغ ارزد آن یک صلا

چشم خوشش را ابدا خواب نیست

مست کند چشم همه خلق را

جمله بخسپند و تبسم کند

چشم خوشش بر خلل چشم‌ها

پس لمن الملک برآید به چرخ

کو ملکان خوش زرین قبا

کو امرا کو وزرا کو مهان

بهر بلادالله حافظ کجا

اهل علم چون شد و اهل قلم

دیو نیابی تو به دیوان سرا

خانه و تنشان شده تاریک و تنگ

چونک ببردیم یکی دم ضیا

گرد که بادش برود چون شود

افتد بر خاک سیه بی‌نوا

چون بجهند از حجب خواب خویش

بازبمالند سبال جفا

اه چه فراموش گرند این گروه

دانششان هیچ ندارد بقا

زود فراموش شود سوز شمع

بر دل پروانه ز جهل و عما

بازبیاید به پر نیم سوز

بازبسوزد چو دل ناسزا

نذر تو کن حکم تو کن حاکمی

بر شب و بر روز و سحر ای خدا

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:30 PM

 

پیشتر آ پیشتر ای بوالوفا

از من و ما بگذر و زوتر بیا

پیشتر آ درگذر از ما و من

پیشتر آ تا نه تو باشی نه ما

کبر و تکبر بگذار و بگیر

در عوض کبر چنین کبریا

گفت الست و تو بگفتی بلی

شکر بلی چیست کشیدن بلا

سر بلی چیست که یعنی منم

حلقه زن درگه فقر و فنا

هم برو از جا و هم از جا مرو

جا ز کجا حضرت بی‌جا کجا

پاک شو از خویش و همه خاک شو

تا که ز خاک تو بروید گیا

ور چو گیا خشک شوی خوش بسوز

تا که ز سوز تو فروزد ضیا

ور شوی از سوز چو خاکستری

باشد خاکستر تو کیمیا

بنگر در غیب چه سان کیمیاست

کو ز کف خاک بسازد تو را

از کف دریا بنگارد زمین

دود سیه را بنگارد سما

لقمه نان را مدد جان کند

باد نفس را دهد این علم‌ها

پیش چنین کار و کیا جان بده

فقر به جان داند جود و سخا

جان پر از علت او را دهی

جان بستانی خوش و بی‌منتها

بس کنم این گفتن و خامش کنم

در خمشی به سخن جان فزا

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:30 PM

 

ایه یا اهل الفرادیس اقرؤا منشورنا

و ادهشوا من خمرنا و استسمعوا ناقورنا

حورکم تصفر عشقا تنحنی من ناره

لو رات فی جنح لیل او نهار حورنا

جاء بدر کامل قد کدر الشمس الضحی

فی قیان خادمات و استقروا دورنا

الف بدر حول بدری سجدا خروا له

طیبوا ما حولنا و استشرقوا دیجورنا

قد سکرنا من حواشی بدرهم اکرم بهم

استجابوا بغینا و استکثروا میسورنا

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1396  - 12:30 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4403467
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث