به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

غبارم می‌کشد محمل به دوش نالهٔ دردی

که از وحشت نگیرد دامن اندیشه‌اش گردی

به توفان تماشای ‌که از خود رفته‌ام یارب‌؟

که‌گردم می‌دهد یاد از نگاه جلوه پروردی

خرد را در مقام هوش تسلیم جنون‌ کردم

به حال خوبش هم باز آمدن دارد ره مردی

تماشای سواد عافیت برده‌ست از خویشم

مگر مژگان بهم آردکسی تا من کنم‌ گردی

درین غفلت‌سرا از یاس بردم فیض آگاهی

گلاب افشاند همچون صبح بر رویم دم سردی

جرس آتش زنم دود سپندی پرفشان سازم

به دوشم تا به‌کی محمل‌کشد فریاد بیدردی

چسان با صفحهٔ افلاک سازد نقش آزادم

غبارم دامن مژگان نگیرد چون نگه فردی

شبستان جسد پاس از دل بیدار می‌خواهد

جهانی خفته‌ است اینجا و پیدا نیست شبگردی

بجستیم آخر از قید طلسم نارساییها

شکست بال قدرت‌گشت بر ما چنح ‌مردی

ز بس چون شمع بیدل با شکست ‌رنگ درجوشم

ز هر عضوم توان‌کرد انتخاب چهرهٔ زردی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:39 PM

 

نیاز جلوه دارم حیرت آیینه پروردی

ز دیوان نگاه امشب برون آورده‌ام فردی

به روی چهرهٔ امکان‌، من آن رنگ سبکبالم

که هر کس می‌رود از خویش می‌خیزد ز من گردی

به بال هر نفس پرواز از خود رفتنی دارم

به رنگ اضطراب ناله‌ام توفانی دردی

بیا زاهد طریق صلح‌کل هم عالمی‌ دارد

تو و تسبیح‌، ما و می کشی‌، هر کاری و مردی

ز نیرنگ تغافل برده است آن چشم فتانم

به بازی نیز نتوان یافتن در طاسم آوردی

ز خود رفتن به یادت ریشه در موج ‌گهر دارد

به این تمکین نمی‌باشد خرام نازپروردی

به جیب بیخودی دارم سراغ شعله جولانی

چو اخگر در شکست رنگ ییدا کرده‌ام گردی

خمار عافیت نتوان شکست از نشئهٔ صهبا

گرفتم چون خزان در خون ‌گرفتم چهرهٔ زردی

ز بس جوش مخنث می‌زند این عرصهٔ عبرت

زنان ریشی برون آرند تا پیدا شود مردی

تپیدم آنقدر کز دل فسردن محو شد بیدل

به سعی کوفتنها گرم کردم آهن سردی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:39 PM

 

خوش آن ساعت‌ که چون تمثال از آیینهٔ فردی

تو آری سر برون از جیب ناز و من ‌کنم ‌گردی

ز رنگ ناتوانی عذر خواهد سیر این باغم

به دستنبویی خجلت ندارم جز گل زردی

اگر گردی ‌کند خاک ته پا پشت پا بوسد

بر احباب ازین بیشم نمی‌باشد ره آوردی

عقوبت از کمین معصیت غافل نمی‌باشد

شب من تیره‌تر شد آخر از تشویش شبگردی

جهان یکسر قمار آرزوی پوچ می‌بازد

بجز دست پشیمانی ‌که دارد برد و آوردی

مروت سخت دور است از مزاج بیحس ظالم

ز زخم کس نمی‌گردد دچار نیشتر دردی

به این سامان که‌ گردون نشئهٔ وارستگی دارد

بلند افتا‌ده باشد دامن برچیدهٔ مردی

اسیر فقرم اما راحت بی‌درد سر دارم

به ملک تیره‌ روزی نیست چون من سایه پرورد‌ی

به ذوق‌ کوثر و الوان نعمت خون مخور بیدل

بهشت آن بس ‌که یابی نان‌ گرم و آبک سردی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:39 PM

 

گر درین قحط سرایت نکند نان مددی

نه جسد رنگ نموگیرد و نی جان مددی

سرسری نگذری ای بیخبر از عقدهٔ دل

گر ز ناخن نشود کار به دندان مددی

ای غنی تا اثر انجم و افلاک بجاست

کس نمی‌خواهد از اقبال تو چندان مددی

در قناعت همه اسباب به زیر قدم است

مور این دشت نخواهد ز سلپمان مددی

اینقدر باز نگردد در تشویش سوال

ازکریمان نرسد گر به گدایان مددی

صحبت بیخردان آفت روحانی بود

آه اگر نوح نمی‌دید ز توفان مددی

حیف از آن بیخبری چندکه با قدرت جاه

خاک گشتند و نکردند به یاران مددی

فصل بیحاصلی اشک تریها دارد

سنگ شد ابر اگر کرد به نیسان مددی

اشک بی‌رونقی بخت سیه نپسندید

داشت این شام هم از فیض چراغان مددی

گل این باغ جنون حوصله‌ای می‌خواهد

بیدل از چاک ضرور است به دامان مددی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:39 PM

 

نه نفس تربیتم ‌کرد و نه دامان مددی

آتشم خاک شد ای سوخته جانان مددی

شوق دیدارم و یک جلوه ندارم طاقت

مگر آیینه‌ کند بر من حیران مددی

آرزو می‌کشدم بر در ابرام طلب

کو حیا تاکند از وضع پشیمان مددی

یاد چشم تو ز آوارگیم غافل نیست

گرد این دشتم و دارم ز غزالان مددی

بسملم‌ گرم طواف چمن عافیتی است

ای تپیدن به تغافل نزنی هان مددی

راحت از قافلهٔ هوش برون تاخته است

ای جنون تا شودم بار دل آسان مددی

کیست بار تپش از دوش هوس بردارد

بی‌عصایی نکند گر به ضعیفان مددی

با همه ظلم رها نیست‌کس ازمنت چرخ

آه از آن روز که می‌کرد به احسان مددی

حیله جوی نم اشکیم درین وادی خشک

کاش از آبله بخشند به مژگان مددی

بیدل از غنچه‌گرفتم سبق زانوی فکر

بود کوتاهی دامن به گریبان مددی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:39 PM

که‌ام من شخص نومیدی سرشتی‌ عبرت ایجادی

به صحرا گرد مجنونی به ‌کوه آواز فرهادی

به سر دارم هوای ترک شوخی فتنه بنیادی

که تیغش شاخ‌ گلریزست و تیرش سرو آزادی

زمینگیر سجود حیرتم ای چرح نپسندی

که گیرد بعد مردن هم غبارم دامن بادی

دل صید آب شد در حسرت شوق ‌گرفتاری

رسد یارب به‌ گوش حلقهٔ دام تو فریادی

حریفان‌، جام افسون تغافل چند پیمودن

بهار است از فراموشان رنگ رفته هم یادی

گرفتاری بقدر رنگ بر ما دام می‌چیند

ندارد غیر نقش بال و پر طاووس صیادی

به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم

ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی

دماغ شعله از خار و خس افسرده می‌بالد

غرور سرکشان را بی‌ضعیفان نیست امدادی

به یک طرز تغافل هر دو عالم را محرف زن

ندارد قطع الفت احتیاج تیغ جلادی

بنای اعتبار ما به حرفی می‌خورد بر هم

به‌ چندین رنگ می‌گردد بهار از سیلی بادی

ز سعی جان‌کنیهایم مباش ای همنشین غافل

که از هر نالهٔ من تیشه دزدیده‌ست فرهادی

جدا زان بزم نتوان کرد منع ناله‌ام بیدل

چو موج افتد به ساحل می‌کند ناچار فریادی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:38 PM

 

کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی

دل خون‌ گشته و گل‌ کرده غبار جسدی

نقش تصویر خیالی ز اثر نومیدم

دعوی‌ام شوخی و مستی و ندارم سندی

وصل جستم دو جهان جلوه دچارم‌ کردند

چه صنمها که ندیدم به ‌سراغ صمدی

هر چه موقوف بیان‌ست شماری دارد

از احد هم نتوان یافت بغیر از عددی

جز خموشی‌ که‌ کس انگشت به‌ حرفش ننهد

سخنی ‌کو که ندارد ز زبان دست ردی

غنچهٔ سر گره وهم تعلق تا چند

ای نسیم دم شمشیر شهادت مددی

عرض هستی‌ست‌ گزندی که علاجش عدم‌ست

نیست امروز به خود بینی ما چشم بدی

موج را عقد گهر کرد به خود پیچیدن

می‌شود ضبط نفس رشتهٔ عمر ابدی

مژدهٔ عافیتی یافتم از کلفت دهر

موی چشم آینه را گشت حضور نمدی

هر کجا بیدل از این باغ نهال‌ست بلند

در هوای قد او ناله کشیده‌ست قدی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:38 PM

 

چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی

غباری را فراهم کرده‌ام در دامن بادی

به خاک افتاده‌ام اما غرور شعله خویان را

کفی خاکسترم از آرمیدن می‌دهد یادی

مباش ای مژدهٔ وصل از علاج ‌گریه‌ام غافل

هنوز این شعله خو دیوانه می ارزد به ارشادی

زکوه و دشت عشق آگه نی‌ام لیک اینقدر دانم

که خاکی خورد مجنونی و کوهی‌ کند فرهادی

طرب رخت شکفتن بسته است از گلشن امکان

مگر زخمی ببالد تا به عرض آید دل شادی

هوس دام خیالی چند در گرد نفس دارد

درین صحرا همه صیدیم و پیدا نیست صیادی

تو هر رنگی‌ که خواهی حیرت دل نقش می‌بندد

ندارد کارگاه وضع چون آیینه بهزادی

نباشد گر حضور جلوهٔ بالا بلندانت

به رنگ سایه واکش ساعتی در پای شمشادی

به یاد جلوهٔ او حیرت ما را غنیمت دان

صفای شیشه هم نقشیست از بال پریزادی

خطا از هرکه سر زد چون جبین‌، من در عرق رفتم

ندارد عالم ناموس چون من خجلت آبادی

توهم چون شمع محمل‌کش به سامان جگر خوردن

درین ره هر کسی از پهلوی خود می‌کشد زادی

نمی‌دانم چه ‌گم‌ کردم درین صحرا من بیدل

دلی می‌گویم و دارم به چندین نوحه فریادی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:38 PM

 

گر ازگوهر کمر سازی وگر دستار زرپیچی

دمی بی‌کشمکش‌گردی‌که زیر خاک سرپیچی

نفس خون‌گشت و تسکین حبابی هم نشد حاصل

چو گرداب اینقدر تا چند در فکر گهر پیچی

ز حیرت پای درگل مانده‌ای‌، تحریک مژگانی

نگاه بی‌نیازی تا به‌کی در چشم تر پیچی

به خط عنبرین در هاله‌گیری ماه تابان را

ز گیسو سنبل شاداب برگلبرگ تر پیچی

ز تدبیر دگر آرایش نازت نمی‌آید

به‌گردد نازکی‌گرد میانت تا کمر پیچی

کمند اینجا رسایی درخور سامان چین دارد

جهان صید خیال توست برخود هر قدر پیچی

برو زاهد نداری مغز بر اسرار پیچیدن

تو محو ظاهری عمامه می‌باید به سر پیچی

به پرواز هوس تا کی نفس می‌سوزی ای غافل

کمند ناله‌ای جهدی‌ که بر صید اثر پیچی

تماشا زین دو نیرنگ هوس بیرون نمی‌باشد

نگه‌گر نیست باید چون شنیدن بر خبر پیچی

بجز رزق مقدر نیست ممکن حاصل‌ کامت‌

اگرچون عنکبوتان رشته برصد بام ودرپیچی

غرورعجز دنیا حکم شاخ آهوان دارد

تو هم چندانکه برخود بیش بالی بیشترپیچی

بسی پیچید بیدل ناله‌ات بر دامن شبها

کنون وقت است اگر این رشته درپای سحر پیچی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:38 PM

 

جهدکن تا نروی بر اثر نیک و بدی

که خضر نیز درین بادیه دام است وددی

تاگلستان تو در سبزهٔ خط ‌گشت نهان

دیده‌ای نیست‌ که چون لاله ندارد رمدی

داغها در دل خون گشته مهیا دارم

کرده‌ام نذروفای تو پر ازگل سبدی

جان چه باشدکه توان نذر توام اندیشید

اینقدر تحفه نیرزد به قبولی و ردی

عافیت دوستی و پرورش هوش خطاست

نیست درمحفل تحقیق چو می با خردی

ناصحا از دمت افسرد چراغ دل ما

کاش از توبه کند مرگ کنار لحدی

جوهری لازم تیغست چه پیدا چه نهان

ابروی ظلم تهی نیست ز چین جسدی

رونق جاه‌گر از اطلس و دیبا باشد

صیقل آینهٔ ماست غبار نمدی

همره قافلهٔ اشک تو هم راهی باش

که به از لغزش پا نیست به مقصد بلدی

همه جا داغ‌گدایی نتوان شد بیدل

خجلم بیشتر از هرکه ندارم مددی

ادامه مطلب
دوشنبه 1 خرداد 1396  - 2:38 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4461206
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث