به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

اندرآ با ما نشان ده راستک

ماجرا را در میان نه راستک

چون کمانی با من آخر پیش آ

همچو تیری کید از زه راستک

ای فضولی سو به سو چندین مجه

ور جهی باری برون جه راستک

ده خدایی نیست جز تو هیچ کس

کو بگوید حال این ده راستک

چون تو آدینه نخواهی آمدن

وعده مان ده روز شنبه راستک

در دروغ و مکر ذوقی هست لیک

آن نمی‌ارزد همان به راستک

گر بدیدی شمس تبریزی بگو

یک نشان با کهترین که راستک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:34 PM

 

ایا هوای تو در جان‌ها سلام علیک

غلام می‌خری ارزان بها سلام علیک

ایا کسی که هزاران هزار جان و روان

همی‌کشند ز هر سو تو را سلام علیک

به وقت خواندن آن نامه‌های خون آلود

بخوان ز جانب این آشنا سلام علیک

تو می‌خرامی و خورشید و ماه در پی تو

همی‌دوند که‌ای خوش لقا سلام علیک

به خاک پای تو هر دم همی‌کنند پیغام

هزار چشم که ای توتیا سلام علیک

تو تیزگوش تری از همه که هر نفست

ز غیب می‌رسد از انبیا سلام علیک

سلام خشک نباشد خصوص از شاهان

هزار خلعت و هدیه‌ست با سلام علیک

چنانک کرد خداوند در شب معراج

به نور مطلق بر مصطفی سلام علیک

زهی سلام که دارد ز نور دنب دراز

چنین بود چو کند کبریا سلام علیک

گذشت این همه ای دوست ماجرا بشنو

ولیک پیشتر از ماجرا سلام علیک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:34 PM

 

بباید عشق را ای دوست دردک

دل پردرد و رخساران زردک

ای بی‌درد دل و بی‌سوز سینه

بود دعوی مشتاقیت سردک

جهان عشق بس بی‌حد جهانست

تو داری دیدگان نیک خردک

چه داند روستایی مخزن شاه

کماج و دوغ داند جان کردک

بجز بانگ دفت نبود نصیبی

چو هستی چون خصی در روز گردک

اگر خواهی که مرد کار گردی

ز کار و بار خود شو زود فردک

چو چیزی یافتی خود را تو مفروش

به پیش هر دکان مانند قردک

که دعوی مردیت بی‌جان مردان

بدان آرد که گویندت که مردک

اگر ناگاه مردی پیش افتد

به خون خود دری کاری نبردک

تو دیده بسته‌ای در زهد می‌باش

به تسبیح و به ذکر چند وردک

مکن شیخی دروغی بر مریدان

ار آن ناز و کرشمه ای فسردک

شه شطرنجی ار تو کژ ببازی

به شمس الدین تبریزی تو نردک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:34 PM

 

آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک

شنگینک و منگینک سربسته به زرینک

چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو

مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک

گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر

وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک

کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی

خشتست تو را بالین خاکست نهالینک

ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو

تا میر ابد باشی بی‌رسمک و آیینک

بی‌جان مکن این جان را سرگین مکن این نان را

ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک

ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان

بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک

چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن

چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک

این هجو منست ای تن وان میر منم هم من

تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک

شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو

وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:34 PM

 

هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک

در گفتن و خاموشی ای یار سلام علیک

از جان همه قدوسی وز تن همه سالوسی

وز گل همه جباری وز خار سلام علیک

من ترکم و سرمستم ترکانه سلح بستم

در ده شدم و گفتم سالار سلام علیک

بنهاد یکی صهبا بر کف من و گفتا

این شهره امانت را هشدار سلام علیک

گفتم من دیوانه پیوسته خلیلانه

بر مالک خود گویم در نار سلام علیک

آن لحظه که بیرونم عالم ز سلامم پر

وان لحظه که در غارم با یار سلام علیک

چون صنع و نشان او دارد همه صورت‌ها

ای مور شبت خوش باد ای مار سلام علیک

داوود تو را گوید بر تخت فدیناکم

منصور تو را گوید بر دار سلام علیک

مشتاق تو را گوید بی‌طمع سلام از جان

محتاج همت گوید ناچار سلام علیک

شاهان چو سلام تو با طبل و علم گویند

در زیر زبان گوید بیمار سلام علیک

چون باده جان خوردم ایزار گرو کردم

تا مست مرا گوید ای زار سلام علیک

امسال ز ماه تو چندان خوش و خرم شد

کز کبر نمی‌گوید بر پار سلام علیک

از لذت زخمه تو این چنگ فلک بیخود

سر زیر کند هر دم کای تار سلام علیک

مرغان خلیلی هم سررفته و پرکنده

آورده از آن عالم هر چار سلام علیک

بس سیل سخن راندم بس قارعه برخواندم

از کار فروماندم ای کار سلام علیک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:34 PM

 

به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک

شب آمد چون مه تابان شه خون خوار پنهانک

دهان بر می‌نهاد او دست یعنی دم مزن خامش

و می‌فرمود چشم او درآ در کار پنهانک

چو کرد آن لطف او مستم در گلزار بشکستم

همی‌دزدیدم آن گل‌ها از آن گلزار پنهانک

بدو گفتم که ای دلبر چه مکرانگیز و عیاری

برانگیزان یکی مکری خوش ای عیار پنهانک

بنه بر گوش من آن لب اگر چه خلوتست و شب

مهل تا برزند بادی بر آن اسرار پنهانک

از آن اسرار عاشق کش مشو امشب مها خامش

نوای چنگ عشرت را بجنبان تار پنهانک

بده ای دلبر خندان به رسم صدقه پنهان

از آن دو لعل جان افزای شکربار پنهانک

که غمازان همه مستند اندر خواب گفت آری

ولیکن هست از این مستان یکی هشیار پنهانک

مکن ای شمس تبریزی چنین تندی چنین تیزی

کجا یابم تو را ای شاه دیگربار پنهانک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:33 PM

 

روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک

ز عشق بی‌نشان آمد نشان بی‌نشان اینک

ببین در رنگ معشوقان نگر در رنگ مشتاقان

که آمد این دو رنگ خوش از آن بی‌رنگ جان اینک

فلک مر خاک را هر دم هزاران رنگ می‌بخشد

که نی رنگ زمین دارد نه رنگ آسمان اینک

چو اصل رنگ بی‌رنگست و اصل نقش بی‌نقشست

چو اصل حرف بی‌حرفست چو اصل نقد کان اینک

تویی عاشق تویی معشوق تویی جویان این هر دو

ولی تو توی بر تویی ز رشک این و آن اینک

تو مشک آب حیوانی ولی رشکت دهان بندد

دهان خاموش و جان نالان ز عشق بی‌امان اینک

سحرگه ناله مرغان رسولی از خموشانست

جهان خامش نالان نشانش در دهان اینک

ز ذوقش گر ببالیدی چرا از هجر نالیدی

تو منکر می‌شوی لیکن هزاران ترجمان اینک

اگر نه صید یاری تو بگو چون بی‌قراری تو

چو دیدی آسیا گردان بدان آب روان اینک

اشارت می‌کند جانم که خامش که مرنجانم

خموشم بنده فرمانم رها کردم بیان اینک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:33 PM

 

رو رو که نه‌ای عاشق ای زلفک و ای خالک

ای نازک و ای خشمک پابسته به خلخالک

با مرگ کجا پیچد آن زلفک و آن پیچک

بر چرخ کجا پرد آن پرک و آن بالک

ای نازک نازک‌دل دل جو که دلت ماند

روزی که جدا مانی از زرک و از مالک

اشکسته چرا باشی دلتنگ چرا گردی

دل همچو دل میمک قد همچو قد دالک

تو رستم دستانی از زال چه می‌ترسی

یا رب برهان او را از ننگ چنین زالک

من دوش تو را دیدم در خواب و چنان باشد

بر چرخ همی‌گشتی سرمستک و خوش حالک

می‌گشتی و می‌گفتی ای زهره به من بنگر

سرمستم و آزادم ز ادبارک و اقبالک

درویشی وانگه غم از مست نبیذی کم

رو خدمت آن مه کن مردانه یکی سالک

بر هفت فلک بگذر افسون زحل مشنو

بگذار منجم را در اختر و در فالک

من خرقه ز خور دارم چون لعل و گهر دارم

من خرقه کجا پوشم از صوفک و از شالک

با یار عرب گفتم در چشم ترم بنگر

می‌گفت به زیر لب لا تخدعنی والک

می‌گفتم و می‌پختم در سینه دو صد حیلت

می‌گفت مرا خندان کم تکتم احوالک

خامش کن و شه را بین چون باز سپیدی تو

نی بلبل قوالی درمانده در این قالک

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:33 PM

 

فریفت یار شکربار من مرا به طریق

که شعر تازه بگو و بگیر جام عتیق

چه چاره آنچ بگوید ببایدم کردن

چگونه عاق شوم با حیات کان و عقیق

غلام ساقی خویشم شکار عشوه او

که سکر لذت عیش است و باده نعم رفیق

به شب مثال چراغند و روز چون خورشید

ز عاشقی و ز مستی زهی گزیده فریق

شما و هر چه مراد شماست از بد و نیک

من و منازل ساقی و جام‌های رحیق

بیار باده لعلی که در معادن روح

درافکند شررش صد هزار جوش و حریق

روا بود چو تو خورشید و در زمین سایه

روا بود چو تو ساقی و در زمانه مفیق

گشای زانوی اشتر بدر عقال عقول

بجه ز رق جهانی به جرعه‌های رقیق

چو زانوی شتر تو گشاده شد ز عقال

اگر چه خفته بود طایرست در تحقیق

همی‌دود به که و دشت و بر و بحر روان

به قدر عقل تو گفتم نمی‌کنم تعمیق

کمال عشق در آمیزش‌ست پیش آیید

به اختلاط مخلد چو روغن و چو سویق

چو اختلاط کند خاک با حقایق پاک

کند سجود مخلد به شکر آن توقیق

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:33 PM

 

جان و سر تو که بگو بی‌نفاق

در کرم و حسن چرایی تو طاق

روی چو خورشید تو بخشش کند

روز وصالی که ندارد فراق

دل ز همه برکنم از بهر تو

بهر وفای تو ببندم نطاق

گر تو مرا گویی رو صبر کن

باشد تکلیف بما لایطاق

سخت بود هجر و فراق ای حبیب

خاصه فراقی ز پی اعتناق

چون پدر و مادر عقلست و روح

هر دو تویی چون شوم ای دوست عاق

روم چو در مهر تو آهی کنند

دود رسد جانب شام و عراق

در تتق سینه عشاق تو

ماه رخان قندلبان سیم ساق

رقص کنان در خضر لطف تو

نوش کنان ساغر صدق و وفاق

دست زنان جمله و گویان بلاغ

طاق و طرنبین و طرنبین و طاق

مژده کسی را که زرش دزد برد

مژده کسی را که دهد زن طلاق

خاصه کسی را که جهان را همه

ترک کند فرد شود بی‌شقاق

لاجرمش عشق کشد پیشکش

همچو محمد به سحرگه براق

بربردش زود براق دلش

فوق سماوات رفاع طباق

جان و سر تو که بگو باقیش

که دهنم بسته شد از اشتیاق

هر چه بگفتم کژ و مژ راست کن

چونک مهندس تویی و من مشاق

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1396  - 12:33 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4336784
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث