به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای خفته به یاد یار برخیز

می‌آید یار غار برخیز

زنهارده خلایق آمد

برخیز تو زینهار برخیز

جان بخش هزار عیسی آمد

ای مرده به مرگ یار برخیز

ای ساقی خوب بنده پرور

از بهر دو سه خمار برخیز

وی داروی صد هزار خسته

نک خسته بی‌قرار برخیز

ای لطف تو دستگیر رنجور

پایم بخلید خار برخیز

ای حسن تو دام جان پاکان

درماند یکی شکار برخیز

خون شد دل و خون به جوش آمد

این جمله روا مدار برخیز

معذورم دار اگر بگفتم

در حالت اضطرار برخیز

ای نرگس مست مست خفته

وی دلبر خوش عذار برخیز

زان چیز که بنده داند و تو

پر کن قدح و بیار برخیز

زان پیش که دل شکسته گردد

ای دوست شکسته وار برخیز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

در این سرما سر ما داری امروز

سر عیش و تماشا داری امروز

تویی خورشید و ما پیشت چو ذره

که ما را بی‌سر و پا داری امروز

به چارم آسمان پهلوی خورشید

تو ما را چون مسیحا داری امروز

دلا از سنگ صد چشمه روان کن

که احسان موفا داری امروز

تراشیدی ز رحمت نردبانی

که عزم کوچ بالا داری امروز

زهی دعوت زهی مهمانی زفت

که بر چرخ معلا داری امروز

به پیش هر کسی ماهی بریان

در آن ماهی تو دریا داری امروز

درون ماهی دریا کی دیدست

عجایب‌های زیبا داری امروز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

الا ای شمع گریان گرم می‌سوز

خلاص شمع نزدیکست شد روز

خلاص شمع‌ها شمعی برآمد

که بر زنگی ظلمت‌هاست پیروز

نهان شد ظلم و ظلمت‌ها ز خورشید

نهان گردد الف چون گشت مهموز

شنو از شمس تأویلات و تعبیر

چو اندر خواب بشنیدی تو مرموز

چنین باشد بیان نور ناطق

نه لب باشد نه آواز و نه پدفوز

چو مه از ابر تن بیرون رو ای دوست

هزار اکسیر از خورشید آموز

پی خورشید بهر این دوانست

هلال و بدر صبح و شام چون یوز

چو دیدی پرده سوزی‌های خورشید

دهان از پرده دریدن فرودوز

خمش آن شیر شیران نور معنیست

پنیری شد به حرف از حاجت یوز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

در این سرما سر ما داری امروز

دل عیش و تماشا داری امروز

میفکن نوبت عشرت به فردا

چو آسایش مهیا داری امروز

بگستر بر سر ما سایه خود

که خورشیدانه سیما داری امروز

در این خمخانه ما را میهمان کن

بدان همسایه کان جا داری امروز

نقاب از روی سرخ او فروکش

که در پرده حمیرا داری امروز

دراشکن کشتی اندیشه‌ها را

که کفی همچو دریا داری امروز

سری از عین و شین و قاف برزن

که صد اسم و مسما داری امروز

خمش باش و مدم در نای منطق

که مصر و نیشکرها داری امروز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

چنان مستم چنان مستم من امروز

که پیروزه نمی‌دانم ز پیروز

به هر ره راهبر هشیار باید

در این ره نیست جز مجنون قلاوز

اگر زنده‌ست آن مجنون بیا گو

ز من مجنونی نادر بیاموز

اگر خواهی که تو دیوانه گردی

مثال نقش من بر جامه بردوز

خلیل آن روز با آتش همی‌گفت

اگر مویی ز من باقیست درسوز

بدو می‌گفت آن آتش که ای شه

به پیشت من بمیرم تو برافروز

بهشت و دوزخ آمد دو غلامت

تو از غیر خدا محفوظ و محروز

پیاپی می‌ستان از حق شرابی

ندارد غیر عاشق اندر آن پوز

بده صحت به بیماران عالم

که در صحت نه معلومی نه مهموز

چو ناگفته به پیش روح پیداست

چو پوشیده شود بر روح مرموز

خمش کن از خصال شمس تبریز

همان بهتر که باشد گنج مکنوز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

بیا با تو مرا کارست امروز

مرا سودای گلزارست امروز

بیا دلدار من دلداریی کن

که روز لطف و ایثارست امروز

دل من جامه‌ها را می‌دراند

که روز وصل دلدارست امروز

بخندان جان ما را از جمالی

که بر گلبرگ و گلنارست امروز

چرا جان‌ها بر آن لب مست گشتند

که آن جا نقل بسیارست امروز

نوای طوطیان آفاق پر شد

که شکرها به خروارست امروز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

چنان مستم چنان مستم من امروز

که از چنبر برون جستم من امروز

چنان چیزی که در خاطر نیابد

چنانستم چنانستم من امروز

به جان با آسمان عشق رفتم

به صورت گر در این پستم من امروز

گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل

برون رو کز تو وارستم من امروز

بشوی ای عقل دست خویش از من

که در مجنون بپیوستم من امروز

به دستم داد آن یوسف ترنجی

که هر دو دست خود خستم من امروز

چنانم کرد آن ابریق پرمی

که چندین خنب بشکستم من امروز

نمی‌دانم کجایم لیک فرخ

مقامی کاندر و هستم من امروز

بیامد بر درم اقبال نازان

ز مستی در بر او بستم من امروز

چو واگشت او پی او می‌دویدم

دمی از پای ننشستم من امروز

چو نحن اقربم معلوم آمد

دگر خود را بنپرستم من امروز

مبند آن زلف شمس الدین تبریز

که چون ماهی در این شستم من امروز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

تو چشم شیخ را دیدن میاموز

فلک را راست گردیدن میاموز

تو کل را جمع این اجزا مپندار

تو گل را لطف و خندیدن میاموز

تو بگشا چشم تا مهتاب بینی

تو مه را نور بخشیدن میاموز

تو عقل خویش را از می نگهدار

تو می را عقل دزدیدن میاموز

تو باز عقل را صیادی آموز

چنین بیهوده پریدن میاموز

یتیمان فراقش را بخندان

یتیمان را تو نالیدن میاموز

دل مظلوم را ایمن کن از ترس

دل او را تو لرزیدن میاموز

تو ظالم را مده رخصت به تأویل

ستیزا را ستیزیدن میاموز

زبان را پردگی می‌دار چون دل

زبان را پرده بدریدن میاموز

تو در معنی گشا این چشم سر را

چو گوشش حرف برچیدن میاموز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز

اوزن یلداسنا بو در قلاوز

چپانی برک دت قر تن اکشدر

اشیت بندن قراقوزیم قراقوز

اگر ططسن اگر رومین وگر ترک

زبان بی‌زبانان را بیاموز

سر چوب تری آن گاه گرید

که یابد آن سوی دیگر تف و سوز

چو اسماعیل قربان شو در این عشق

که شب قربان شود پیوسته در روز

خمش آن شیر شیران نور معنیست

پنیری شد به حرف از حاجت یوز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

به سوی ما نگر چشمی برانداز

وگر فرصت بود بوسی درانداز

چو کردی نیت نیکو مگردان

از آن گلشن گلی بر چاکر انداز

اگر خواهی که روزافزون بود کار

نظر بر کار ما افزونتر انداز

وگر تو فتنه انگیزی و خودکام

رها کن داد و رسمی دیگر انداز

نگون کن سرو را همچون بنفشه

گناه غنچه بر نیلوفر انداز

ز باد و بوی توست امروز در باغ

درختان جمله رقاص و سرانداز

چو شاخ لاغری افزون کند رقص

تو میوه سوی شاخ لاغر انداز

چو آمد خار گل را اسپری بخش

چو خصم آمد به سوسن خنجر انداز

بر عاشق بری چون سیم بگشا

سوی مفلس یکی مشتی زر انداز

برآ ای شاه شمس الدین تبریز

یکی نوری عجب بر اختر انداز

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4346493
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث