به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

غره وجه سلبت قلب جمیع البشر

ضاء بها اذ ظهرت باطن لیل کدر

انی وجدت امراه اوصفه تملکهم

او قمراء محتجباء تحت حجاب الفکر

داخله خارجه شارقه بارقه

صورتها کالبشر خلقتها من شرر

حین نأت تنقصنی حین دنت ترقصنی

کادسنا برقتها یذهب نور البصر

قامتها عالیه قیمتها غالیه

غمزتها ساحره ریقتها من سکر

هدهدها من سباء اتحفنا من نبً

مندیها اخبرنی غیبنی کالخبر

قلت لروح القدس ما هی قل لی عجباً

قال اما تعرفها تلک لا حدی الکبر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

سیدی انی کلیل انت فی زی النهار

اشتکی من طول لیلی الفرار این الفرار

لیلتی مدت یداها امسکت ذیل الصباح

لیلتی دار قرار دونها دار القرار

ربنا اتمم لنا یوم التلاقی نورنا

ربنا و اغفر لنا ثم اکسنا ذاک الغفار

انما اجسامنا حالت کسور بیننا

حبذا یا ربنا من جنه خلف الجدار

ربنا فارفع جداراء قام فیما بیننا

ربنا و ارحم فانا فی حیاء و اعتذار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر

من فضل رب عنده کل الخطایا تغتفر

اوحی الیکم ربکم انا غفرنا ذنبکم

فارضوا بما یقضی لکم ان الرضا خیر السیر

کم قایلین فی الخفا انا علمنا بره

فاجرک لدینا سره لا تشتغل فیما اشتهر

السر فیک یا فتی لا تلتمس ممن اتی

من لیس سر عنده لم ینتفع مما ظهر

انظر الی اهل الردی کم عاینوا نور الهدی

لم ترتفع استارهم من بعد ما انشق القمر

یا ربنا رب المنن ان انت لم ترحم فمن

منک الهدی منک الردی ما غیر ذا الا غرر

یا شوق این العافیه کی اضطفر بالقافیه

عندی صفات صافیه فی جنبها نطقی کدر

ان کان نطقی مدرسی قد ظل عشقی مخرسی

و العشق قرن غالب فینا و سلطان الظفر

سر کتیم لفظه سیف جسیم لحظه

شمس الضحی لا تختفی الا بسحار سحر

یا ساحراء ابصارنا بالغت فی اسحارنا

فارفق بنا اودارنا انا حضرنا فی السفر

یا قوم موسی اننا فی التیه تهنا مثلکم

کیف اهتدیتم فاخبرو الا تکتموا عنا الخبر

ان عوقوا ترحالنا فالمن و السلوی لنا

اصلحت ربی بالنا طاب السفر طاب الحضر

ان الهوی قد غرنا من بعد ما قد سرنا

فاکشف به لطف ضرنا قال النبی لا ضرر

قالوا ندبر شأنکم نفتح لکم آذانکم

نرفع لکم ارکانکم انتم مصابیح البشر

هاکم معاریج اللقا فیها تداریج البقا

انعم به من مستقی اکرم به من مستقر

العیش حقاء عیشکم و الموت حقاء موتکم

و الدین و الدنیا لکم هذا جزاء من شکر

اسکت فلا تکثر اخی ان طلت تکثر ترتخی

الحیل فی ریح الهوی فاحفظه کلا لا وزر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر

نظر القلب فیکم بکم ینجلی النظر

قلتم الصبر اجمل صبر العبد ما انصبر

نحن ابناء وقتنا رحم الله من غبر

قدموا ساده الهوی قلت یا قوم ما الخبر

خوفونی بفتنه و اشاروا الی الحذر

قلت القتل فی الهوی برکات بلا ضرر

جرد العشق سیفه بادروا امه الفکر

ان من عاش بعد ذا ضیع الوقت و احتکر

نفخوا فی شبابه حمل الریح بالشرر

مزج النار بالهوی لیس یبقی و لا یذر

شببوا لی بنفخه یسکر نفخه السحر

بر آن یار خوش نظر تو مگو هیچ از خبر

چو خبر نیست محرمش بر او باش بی‌خبر

دل من شد حجاب دل نظرم پرده نظر

گفتم ای دوست غیر تو اگرم هست جان و سر

بزن از عشق گردنم بجوی مر مرا مخر

گفت من چیز دیگرم به جز این صورت بشر

گفتمش روح خود تویی عجبا چیست آن دگر

هله ای نای خوش نوا هله ای باد پرده در

برو از گوش سوی دل بنگر کیست مستتر

بدر این کیسه‌های ما تو به کوری کیسه گر

چه غمست ار زرم بشد که میی هست همچو زر

عربی گر چه خوش بود عجمی گو تو ای پسر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

آفتابی برآمد از اسرار

جامه شویی کنیم صوفی وار

تن ما خرقه ایست پرتضریب

جان ما صوفییست معنی دار

خرقه پر ز بند روزی چند

جان و عشق است تا ابد بر کار

به سر توست شاه را سوگند

با چنین سر چه می‌کنی دستار

چون رخ توست ماه را قبله

با چنین رخ چه می‌کنی گلزار

تو بها کرده بودی ای نادان

گشته بودی ز عاشقی بیزار

عشق ناگه جمال خود بنمود

توبه سودت نکرد و استغفار

این جهان همچو موم رنگارنگ

عشق چون آتشی عظیم شرار

موم و آتش چو گشت همسایه

نقش و رنگش فنا شود ناچار

گر بگویم دگر فنا گردی

ور نگویم نمی‌گذارد یار

جنه الروح عشق خالقها

منه تجری جمیعه الانهار

منه تصفر خضره الاوراق

منه تخضر اغصن الاشجار

منه تحمر و جنه المعشوق

منه تصفر و جنه الاحرار

منه تهتز صوره المسرور

منه یبکی الکئیب بالاسحار

ان فی العشق فسحه الارواح

ان فی ذاک عبره الابصار

ذبت فی العشق کی اعاینه

ما کفی ان اراه باثار

ان اثار تعجب اثار

ان الاسرار تستر الاسرار

کثره الحجب لا تحجبنی

ان ذکراک تخرق الاستار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:28 PM

 

مرا می‌گفت دوش آن یار عیار

سگ عاشق به از شیران هشیار

جهان پر شد مگر گوشت گرفتست

سگ اصحاب کهف و صاحب غار

قرین شاه باشد آن سگی کو

برای شاه جوید کبک و کفتار

خصوصا آن سگی کو را به همت

نباشد صید او جز شاه مختار

ببوسد خاک پایش شیر گردون

بدان لب که نیالاید به مردار

دمی می‌خور دمی می‌گو به نوبت

مده خود را به گفت و گو به یک بار

نه آن مطرب که در مجلس نشیند

گهی نوشد گهی کوشد به مزمار

ملولان باز جنبیدن گرفتند

همی‌جنگند و می‌لنگند ناچار

بجنبان گوشه زنجیر خود را

رگ دیوانگیشان را بیفشار

ملول جمله عالم تازه گردد

چو خندان اندرآید یار بی‌یار

الفت السکر ادرکنی باسکار

ایا جاری ایا جاری ایا جار

و لا تسق بکاسات صغار

فهذا یوم احسان و ایثار

و قاتل فی سبیل الجود بخلا

لیبقی منک منهاج و آثار

فقل انا صببنا الماء صبا

و نحن الماء لا ماء و لا نار

و سیمائی شهید لی بانی

قضیت عندهم فی العشق اوطار

و طیبوا و اسکروا قومی فانی

کریم فی کروم العصر عصار

جنون فی جنون فی جنون

تخفف عنک اثقالا و اوزار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:21 PM

 

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروشی ای برادر

یا ساقی عشقنا تذکر

فالعیش بلا نداک ابتر

ما را سر صنعت و دکان نیست

ای ساقی جان کجاست ساغر

لا تترکنا سدی صحایا

الخیر ینال لا یوخر

کم جوی وفا عتاب کم کن

ای زنده کن هزار مضطر

الحنطه حیث کان حنطه

اذ کان کذاک یوم بیدر

چون پیشه مرد زرگری شد

هر شهر که رفت کیست زرگر

ابرارک یشربون خمراً

فی ظل سخایک المخیر

خود دل دهدت که برنهی بار

بر مرکب پشت ریش لاغر

من کاسک للثری نصیب

و الارض بذاک صار اخضر

بگذار که می‌چرد ضعیفی

در روضه رحمتت محرر

یا ساقی‌هات لا تقصر

یا طول حیاتنا المقصر

در سایه دوست چون بود جان

همچون ماهی میان کوثر

طهر خطراتنا و طیب

من کأس مدامک المطهر

ما را بمران وگر برانی

هم بر تو تنیم چون کبوتر

و الفجر لذی لیال عشر

من نهر رحیقک المفرج

آمد عثمان شهاب دین هین

واگو غزل مرا مکرر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:21 PM

 

در بگشا کآمد خامی دگر

پیشکشی کن دو سه جامی دگر

هین که رسیدیم به نزدیک ده

همره ما شو دو سه گامی دگر

هین هله چونی تو ز راه دراز

هر قدمی غصه و دامی دگر

غصه کجا دارد کان عسل

ای که تو را سیصد نامی دگر

بسته بدی تو در و بام سرا

آمدت آن حکم ز بامی دگر

گر به سنام سر گردون روی

بر تو قضا راست سنامی دگر

ای ز تو صد کام دلم یافته

می‌طلبد دل ز تو کامی دگر

ای رخ و رخسار تو رومی دگر

ای سر زلفین تو شامی دگر

سوی چنان روم و چنان شام رو

تا ببری دولت را می دگر

لطف تو عام آمد چون آفتاب

گیر مرا نیز تو عامی دگر

هر سحری سر نهدت آفتاب

گوید بپذیر غلامی دگر

بر تو و برگرد تو هر کس که هست

دم به دم از عرش سلامی دگر

بی‌سخنی ره رو راه تو را

در غم و شادیست پیامی دگر

این غم و شادی چو زمام دلند

ناقه حق راست زمانی دگر

شاد زمانی که ببندم دهن

بشنوم از روح کلامی دگر

رخت از این سوی بدان سو کشم

بنگرم آن سوی نظامی دگر

عیش جهان گردد بر من حرام

بینم من بیت حرامی دگر

طرفه که چون خنب تنم بشکند

یابد این باده قوامی دگر

توبه مکن زین که شدم ناتمام

بعد شدن هست تمامی دگر

بس کنم ای دوست تو خود گفته گیر

یک دو سه میم و دو سه لامی دگر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:21 PM

 

جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر

من فضل رب عنده کل الخطایا تغتفر

آمد ترش رویی دگر یا زمهریرست او مگر

برریز جامی بر سرش ای ساقی همچون شکر

اوحی الیکم ربکم انا غفرنا ذنبکم

و ارضوا بما یقضی لکم ان الرضا خیر السیر

یا می دهش از بلبله یا خود به راهش کن هله

زیرا میان گلرخان خوش نیست عفریت ای پسر

و قایل یقول لی انا علمنا بره

فاحک لدینا سره لا تشتغل فیما اشتهر

درده می بیغامبری تا خر نماند در خری

خر را بروید در زمان از باده عیسی دو پر

السر فیک یا فتی لا تلتمس فیما اتی

من لیس سر عنده لم ینتفع مما ظهر

در مجلس مستان دل هشیار اگر آید مهل

دانی که مستان را بود در حال مستی خیر و شر

انظر الی اهل الردی کم عاینوا نور الهدی

لم ترتفع استارهم من بعد ما انشق القمر

ای پاسبان بر در نشین در مجلس ما ره مده

جز عاشقی آتش دلی کید از او بوی جگر

یا ربنا رب المنن ان انت لم ترحم فمن

منک الهدی منک الردی ما غیر ذا الا غرر

جز عاشقی عاشق کنی مستی لطیفی روشنی

نشناسد از مستی خود او سرکله را از کمر

یا شوق این العافیه کی اضطفر بالقافیه

عندی صفات صافیه فی جنبها نطقی کدر

گر دست خواهی پا نهد ور پای خواهی سر نهد

ور بیل خواهی عاریت بر جای بیل آرد تبر

ان کان نطقی مدرسی قد ظل عشقی مخرسی

و العشق قرن غالب فینا و سلطان الظفر

ای خواجه من آغشته‌ام بی‌شرم و بی‌دل گشته‌ام

اسپر سلامت نیستم در پیش تیغم چون سپر

سر کتیم لفظه سیف حسیم لحظه

شمس الضحی لا تختفی الا بسحار سحر

خواهم یکی گوینده‌ای مستی خرابی زنده‌ای

کآتش به خواب اندرزند وین پرده گوید تا سحر

یا ساحراء ابصارنا بالغت فی اسحارنا

فارفق بنا اودارنا انا حبسنا فی السفر

اندر تن من گر رگی هشیار یابی بردرش

چون شیرگیر او نشد او را در این ره سگ شمر

یا قوم موسی اننا فی التیه تهنا مثلکم

کیف اهتدیتم فاخبروا لا تکتموا عنا الخبر

آن‌ها خراب و مست و خوش وین‌ها غلام پنج و شش

آن‌ها جدا وین‌ها جدا آن‌ها دگر وین‌ها دگر

ان عوقوا ترحالنا فالمن و السلوی لنا

اصلحت ربی بالنا طاب السفر طاب الحضر

گفتن همه جنگ آورد در بوی و در رنگ آورد

چون رافضی جنگ افکند هر دم علی را با عمر

اسکت و لا تکثر اخی ان طلت تکثر ترتخی

الحیل فی ریح الهوی فاحفظه کلا لا وزر

خامش کن و کوتاه کن نظاره آن ماه کن

آن مه که چون بر ماه زد از نورش انشق القمر

ان الهوی قد غرنا من بعد ما قد سرنا

فاکشف به لطف ضرنا قال النبی لا ضرر

ای میر مه روپوش کن ای جان عاشق جوش کن

ما را چو خود بی‌هوش کن بی‌هوش خوش در ما نگر

قالوا ندبر شأنکم نفتح لکم آذانکم

نرفع لکم ارکانکم انتم مصابیح البشر

ز اندازه بیرون خورده‌ام کاندازه را گم کرده‌ام

شدوا یدی شدوا فمی هذا دواء من سکر

هاکم معاریج اللقا فیها تداریج البقا

انعم به من مستقی اکرم به من مستقر

هین نیش ما را نوش کن افغان ما را گوش کن

ما را چو خود بی‌هوش کن بی‌هوش سوی ما نگر

العیش حقا عیشکم و الموت حقا موتکم

و الدین و الدنیا لکم هذا جزاء من شکر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:21 PM

 

بشنو خبر صادق از گفته پیغامبر

اندر صفت مؤمن المؤمن کالمزهر

جاء الملک الاکبر ما احسن ذا المنظر

حتی ملاء الدنیا بالعبهر و العنبر

چون بربط شد مؤمن در ناله و در زاری

بربط ز کجا نالد بی‌زخمه زخم آور

جاء الفرج الاعظم جاء الفرج الاکبر

جاء الکرم الادوم جاء القمر الاقمر

خو کرد دل بربط نشکیبد از آن زخمه

اندر قدم مطرب می‌مالد رو و سر

الدوله عیشیه و القهوه عرشیه

و المجلس منثور باللوز مع السکر

اینک غزلی دیگر الخمس مع الخمسین

زان پیش که برخوانم که شانیک الابتر

الرب هو الساقی و العیش به باقی

و السعد هو الراقی یا خایف لا تحذر

الروح غداً سکری من قهوتنا الکبری

و ازینت الدنیا بالاخضر و الاحمر

خاموش شو و محرم می‌خور می جان هر دم

در مجلس ربانی بی‌حلق و لب و ساغر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 12:21 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4339669
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث