به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم

بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم

خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم

تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم

کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم

سخن راست تو از مردم دیوانه شنو

تا نمیریم مپندار که مردانه شویم

در سر زلف سعادت که شکن در شکن است

واجب آید که نگونتر ز سر شانه شویم

بال و پر باز گشاییم به بستان چو درخت

گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم

گر چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم

گر چه شمعیم پی نور تو پروانه شویم

گر چه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم

تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم

در رخ آینه عشق ز خود دم نزنیم

محرم گنج تو گردیم چو پروانه شویم

ما چو افسانه دل بی‌سر و بی‌پایانیم

تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم

گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم

ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم

مصطفی در دل ما گر ره و مسند نکند

شاید ار ناله کنیم استن حنانه شویم

نی خمش کن که خموشانه بباید دادن

پاسبان را چو به شب ما سوی کاشانه شویم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:04 PM

 

خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم

پخته و خام تو را گر نپذیرم خامم

عاشق هدیه نیم عاشق آن دست توام

سنقر دانه نیم ایبک بند دامم

از تغار تو اگر خون رسدم همچو سگان

گر من آن را قدح خاص ندانم عامم

غنچه و خار تو را دایه شوم همچو زمین

تا سمعنا و اطعنا کنی ای جان نامم

ملخ حکم تو تا مزرعه‌ام را بچرید

گر نگردم تلف تو علف ایامم

ساقی صبر بیا رطل گرانم درده

تا چو ریگش به یکی بار فروآشامم

گوییم شپشپی و چون پشه بی‌آرامی

چون دلارام نیابم به چه چیز آرامم

همچو دزدان ز عسس من همه شب در بیمم

همچو خورشیدپرستان به سحر بر بامم

مهر غیر تو بود در دل من مهر ضلال

شکر غیر تو بود در سر من سرسامم

به زبان گر نکنم یاد شکرخانه تو

کام و ناکام بود لذت آن در کامم

خبر رشک تو می آرد اشک تر من

نه به تقلید بل از دیده دهد پیغامم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:04 PM

 

ساقیا عربده کردیم که در جنگ شویم

می گلرنگ بده تا همه یک رنگ شویم

صورت لطف سقی الله تویی در دو جهان

رخ می رنگ نما تا همگان دنگ شویم

باده منسوخ شود چون به صفت باده شویم

بنگ منسوخ شود چون همگی بنگ شویم

هین که اندیشه و غم پهلوی ما خانه گرفت

باده ده تا که از او ما به دو فرسنگ شویم

مطربا بهر خدا زخمه مستانه بزن

تا ز زخمه خوش تو ساخته چون چنگ شویم

مجلس قیصر روم است بده صیقل دل

تا که چون آینه جان همه بی‌رنگ شویم

یک جهان تنگ دل و ما ز فراخی نشاط

یک نفس عاشق آنیم که دلتنگ شویم

دشمن عقل کی دیده‌ست کز آمیزش او

همه عقل و همه علم و همه فرهنگ شویم

شمس تبریز چو در باغ صفا رو بنمود

زود در گردن عشقش همه آونگ شویم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:04 PM

 

روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم

نظری سیر بر آن روی چو گلنار زنیم

مشتری وار سر زلف مه خود گیریم

فتنه و غلغله اندر همه بازار زنیم

اندرافتیم در آن گلشن چون باد صبا

همه بر جیب گل و جعد سمن زار زنیم

نفسی کوزه زنیم و نفسی کاسه خوریم

تا سبووار همه بر خم خمار زنیم

تا به کی نامه بخوانیم گه جام رسید

نامه را یک نفسی در سر دستار زنیم

چنگ اقبال ز فر رخ تو ساخته شد

واجب آید که دو سه زخمه بر آن تار زنیم

وقت شور آمد و هنگام نگه داشت نماند

ما که مستیم چه دانیم چه مقدار زنیم

خاک زر می شود اندر کف اخوان صفا

خاک در دیده این عالم غدار زنیم

می کشانند سوی میمنه ما را به طناب

خیمه عشرت از این بار در اسرار زنیم

شد جهان روشن و خوش از رخ آتشرویی

خیز تا آتش در مکسبه و کار زنیم

پاره پاره شود و زنده شود چون که طور

گر ز برق دل خود بر که و کهسار زنیم

هله باقیش تو گو که به وجود چو توی

سرد و حیف است که ما حلقه گفتار زنیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:03 PM

 

روز شادی است بیا تا همگان یار شویم

دست با هم بدهیم و بر دلدار شویم

چون در او دنگ شویم و همه یک رنگ شویم

همچنین رقص کنان جانب بازار شویم

روز آن است که خوبان همه در رقص آیند

ما ببندیم دکان‌ها همه بی‌کار شویم

روز آن است که تشریف بپوشد جان‌ها

ما به مهمان خدا بر سر اسرار شویم

روز آن است که در باغ بتان خیمه زنند

ما به نظاره ایشان سوی گلزار شویم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:03 PM

 

گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم

ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم

یوسفانند که درمان دل پردردند

که ز مستی بندانند که ما درمانیم

ور بدانند حق و قیمت خود درشکنند

چونک درمان سر خود گیرد ما درمانیم

ما خرابیم و خرابات ز ما شوریده‌ست

گنج عیشیم اگر چند در این ویرانیم

کدخدامان به خرابات همان ساقی و بس

کدخدا اوست و خدا اوست همو را دانیم

مست را با غم و اندیشه و تدبیر چه کار

که سزای سر صدریم و یا دربانیم

هر کی از صدر خبر دارد او دربان است

ما ز جان بی‌خبریم و بر آن جانانیم

من نخواهم که سخن گویم الا ساقی

می دمد در دل ما زانک چو نای انبانیم

خوش بود سیمتنی کو بنداند که کییم

بار ما می کشد و ماش همی‌رنجانیم

یار ما داند کو کیست ولی برشکند

خویش کاسد کند و گوید ما ارزانیم

سر فرود آرد چون شاخ تر از لطف و کرم

ما چو برگ از حذر فرقت او لرزانیم

یک زمانم بهل ای جان که خموشانه خوش است

ما سخن گوی خموشیم که چون میزانیم

بس کن ار چند بیان طرق از ارکان است

ما به ارکان به چه مشغول شویم ار کانیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:03 PM

 

جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم

جز ز زنجیر دو زلفت ز کی مجنون باشیم

جز از آن روی چو ماهت که مهش جویان است

دگر از بهر که سرگشته چو گردون باشیم

نار خندان تو ما را صنما گریان کرد

تا چو نار از غم تو با دل پرخون باشیم

چشم مست تو قدح بر سر ما می ریزد

ما چه موقوف شراب و می و افیون باشیم

گلفشان رخ تو خرمن گل می بخشد

ما چه موقوف بهار و گل گلگون باشیم

همچو موسی ز درخت تو حریف نوریم

ما چرا عاشق برگ و زر قارون باشیم

هر زمان عشق درآید که حریفان چونید

ما ز چون گفتن او واله و بی‌چون باشیم

ما چو زاییده و پرورده آن دریاییم

صاف و تابنده و خوش چون در مکنون باشیم

ما ز نور رخ خورشید چو اجرا داریم

همچو مه تیزرو و چابک و موزون باشیم

به دعا نوح خیالت یم و جیحون خواهد

بهر این سابح و با چشم چو جیحون باشیم

همچو عشقیم درون دل هر سودایی

لیک چون عشق ز وهم همه بیرون باشیم

چونک در مطبخ دل لوت طبق بر طبق است

ما چرا کاسه کش مطبخ هر دون باشیم

وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر

تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم

شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم

تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:03 PM

 

چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم

آب رحمت بستانیم و بر آتش ریزیم

آن کمیت عربی را که فلک پیمای است

وقت زین است و لگام است چرا ننگیزیم

خوش برانیم سوی بیشه شیران سیاه

شیرگیرانه ز شیران سیه نگریزیم

در زندان جهان را به شجاعت بکنیم

شحنه عشق چو با ماست ز کی پرهیزیم

زنگیان شب غم را همه سر برداریم

زنگ و رومی چه بود چون به وغا یستیزیم

قدح باده نسازیم جز از کاسه سر

گرد هر دیگ نگردیم نه ما کفلیزیم

ز آخور ثور برانیم سوی برج اسد

چو اسد هست چه با گله گاو آمیزیم

اندر این منزل هر دم حشری گاو آرد

چاره نبود ز سر خر چو در این پالیزیم

موج دریای حقایق که زند بر که قاف

زان ز ما جوش برآورد که ما کاریزیم

بدر ما راست اگر چه چو هلالیم نزار

صدر ما راست اگر چه که در این دهلیزیم

گلرخان روی نمایند چو رو بنماییم

که بهاریم در آن باغ نه ما پاییزیم

وز سر ناز بگوییم چه چیزید شما

سجده آرند که ما پیش شما ناچیزیم

گلعذاریم ولی پیش رخ خوب شما

روی ناشسته و آلوده و بی‌تمییزیم

آهوان تبتی بهر چرا آمده‌اند

زانک امروز همه مشک و عبر می بیزیم

چون دهد جام صفا بر همه ایثار کنیم

ور زند سیخ بلا همچو خران نسکیزیم

تاب خورشید ازل بر سر ما می تابد

می زند بر سر ما تیز از آن سرتیزیم

طالع شمس چو ما راست چه باشد اختر

روز و شب در نظر شمس حق تبریزیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:03 PM

 

ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم

گوش خود بر دم شش تای طرب بنهادیم

دل رنجور به طنبور نوایی دارد

دل صدپاره خود را به نوایش دادیم

به خرابات بدستیم از آن رو مستیم

کوی دیگر نشناسیم در این کو زادیم

ساقیا زین همه بگذر بده آن جام شراب

همه را جمله یکی کن که در این افرادیم

همه را غرق کن و بازرهان زین اعداد

مزه‌ای بخش که ما بی‌مزه اعدادیم

دل ما یافت از این باده عجایب بویی

لاجرم از دم این باده لطیف اورادیم

از برون خسته یاریم و درون رسته یار

لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم

همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست

در خرابات فنا عاقله ایجادیم

هله خاموش بیارام عروسی داریم

هله گردک بنشینیم که ما دامادیم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:03 PM

 

من چو در گور درون خفته همی‌فرسایم

چو بیایی به زیارت سره بیرون آیم

نفخ صور منی و محشر من پس چه کنم

مرده و زنده بدان جا که تویی آن جایم

مثل نای جمادیم و خمش بی‌لب تو

چه نواها زنم آن دم که دمی در نایم

نی مسکین تو با شکرلب خو کرده‌ست

یاد کن از من مسکین که تو را می پایم

چون نیابم مه رویت سر خود می بندم

چون نیابم لب نوشت کف خود می خایم

ادامه مطلب
چهارشنبه 31 خرداد 1396  - 12:03 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4293840
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث