به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر

هین که آمد به تماشای تو دل خون دگر

عاشق روی تو را گنبد گردون نکشد

مگرش جای دهی بر سر گردون دگر

عاشق تو نخورد حیله و افسون کسی

تو بخوان و تو بدم بر دلش افسون دگر

عشق روی تو به شش سوی جهان دام دلست

که ندیدند چنان رخ رخ گلگون دگر

رحمتی کن تو بر آن مرغ که در دام افتاد

که ندارد چو تو شاهنشه بی‌چون دگر

کو در این خانه یکی سوخته مفتونی

که به شب‌ها شنود ناله مفتون دگر

از پس نیشکرت اشک چو اطلس بارم

چاره‌ام نیست جز این اطلس و اکسون دگر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

صنما این چه گمانست فرودست حقیر

تا بدین حد مکن و جان مرا خوار مگیر

کوه را که کند اندر نظر مرد قضا

کاه را کوه کند ذاک علی الله یسیر

خنک آن چشم که گوهر ز خسی بشناسد

خنک آن قافله‌ای که بودش دوست خفیر

حاکمی هر چه تو نامم بنهی خشنودم

جان پاک تو که جان از تو شکورست و شکیر

ماه را گر تو حبش نام نهی سجده کند

سرو را چنبر خوانی نکند هیچ نفیر

زانک دشنام تو بهتر ز ثناهای جهان

ز کجا بانگ سگان و ز کجا شیر زئیر

ای که بطال تو بهتر ز همه مشتغلان

جز تو جمله همه لاست از آنیم فقیر

تاج زرین بده و سیلی آن یار بخر

ور کسی نشنود این را انما انت نذیر

بر قفای تو چو باشد اثر سیلی دوست

بوسه‌ها یابد رویت ز نگاران ضمیر

مرد دنیا عدمی را حشمی پندارد

عمر در کار عدم کی کند ای دوست بصیر

رفت مردی به طبیبی به کله درد شکم

گفت او را تو چه خوردی که برستست زحیر

بیشتر رنج که آید همه از فعل گلوست

گفت من سوخته نان خوردم از پست فطیر

گفت سنقر برو آن کحل عزیزی به من آر

گفت درد شکم و کحل خه ای شیخ کبیر

گفت تا چشم تو مر سوخته را بشناسد

تا ننوشی تو دگر سوخته ای نیم ضریر

نیست را هست گمان برده‌ای از ظلمت چشم

چشمت از خاک در شاه شود خوب و منیر

هله ای شارح دل‌ها تو بگو شرح غزل

من اگر شرح کنم نیز برنجد دل میر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر

طبله کالبد آورده‌ام آخر بنگر

بر سر کوی تو پرطبله من بین و بخر

شانه‌ها و شبه‌ها و سره روغن‌ها تر

شبه من غم تو روغن من مرهم تو

شانه‌ام محرم آن زلف پر از فتنه و شر

از فراقت تلفم گشته خیالت علفم

که دلم را شکمی شد ز تو پرجوع بقر

من ندانم چه کسم کز شکرت پرهوسم

ای مگس‌ها شده از ذوق شکرهات شکر

پرده بردار صبا از بر آن شهره قبا

تا ز سیمین بر او گردد کارم همه زر

چند گویی تو بجو یار وزو دست بشو

در دو عالم نبود یار مرا یار دگر

چون خرد ماند و دل با من ای خواجه بهل

ماه و خورشید که دیدست در اعضای بشر

چون که در جان منی شسته به چشمان منی

شمس تبریز خداوند تو چونی به سفر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر

هله کز جنبش تو کار همه نیکوتر

بدوان از پی مردان بنگر از چپ و راست

جسته از سنگ ستاره ز قمر مه روتر

یک به یک پیش تو آیند چو از جا بروی

همچو من بسته کمرها ز شکر خوش خوتر

در گلشن بگشاید ز درون صورت عشق

صورتش چون گل سرخ از گل تر خوش بوتر

عشق داوود شود آهن از او نرم شود

شیر آهو شود آن جا وزو آهوتر

هر یکی ذره شود عیسی و عیسی نفسی

مرگ جان بخش شود بلک ز جان دلجوتر

اندر آن حال اگر ماه ببوسد لب تو

گوییش خیز برو از بر ما آن سوتر

دل من پرسخنست ار چه دهان بربستم

تا بگوید خردی کوست ز ما خوشگوتر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

بده آن باده به ما باده به ما اولیتر

هر چه خواهی بکنی لیک وفا اولیتر

سر مردان چه کند خوبتر از سجده تو

مسجد عیسی ز جان سقف سما اولیتر

یک فسون خوان صنما در دل مجنون بردم

غنج‌های چو صبی را نه صبا اولیتر

عقل را قبله کند آنک جمال تو ندید

در کف کور ز قندیل عطا اولیتر

تو عطا می ده و از چرخ ندا می‌آید

که ز دریا و ز خورشید عطا اولیتر

لطف‌ها کرده‌ای امروز دو تا کن آن را

چونک در چنگ نیایی تو دوتا اولیتر

چونک خورشید برآید بگریزد سرما

هر کی سردست از او پشت و قفا اولیتر

تا بدیدم چمنت ز آب و گیا ببریدم

آن ستورست که در آب و گیا اولیتر

سادگی را ببرد گر چه سخن نقش خوشست

بر رخ آینه از نقش صفا اولیتر

صورت کون تویی آینه کون تویی

داد آینه به تصویر بقا اولیتر

خمش این طبل مزن تیغ بزن وقت غزاست

طبل اگر پشت سپاهست غزا اولیتر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر

سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر

همه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردی

منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر

همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی

بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر

تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی

نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر

خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

تو به مرگ و زندگانی هله تا جز او ندانی

نه چو روسبی که هر شب کشد او بیار دیگر

نظرش به سوی هر کس به مثال چشم نرگس

بودش زهر حریفی طرب و خمار دیگر

همه عمر خوار باشد چو بر دو یار باشد

هله تا تو رو نیاری سوی پشت دار دیگر

که اگر بتان چنین‌اند ز شه تو خوشه چینند

نبدست مرغ جان را به جز او مطار دیگر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

مه روزه اندرآمد هله ای بت چو شکر

گه بوسه است تنها نه کنار و چیز دیگر

بنشین نظاره می‌کن ز خورش کناره می‌کن

دو هزار خشک لب بین به کنار حوض کوثر

اگر آتش است روزه تو زلال بین نه کوزه

تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر

چو عجوزه گشت گریان شه روزه گشت خندان

دل نور گشت فربه تن موم گشت لاغر

رخ عاشقان مزعفر رخ جان و عقل احمر

منگر برون شیشه بنگر درون ساغر

همه مست و خوش شکفته رمضان ز یاد رفته

به وثاق ساقی خود بزدیم حلقه بر در

چو بدید مست ما را بگزید دست‌ها را

سر خود چنین چنین کرد و بتافت روز معشر

ز میانه گفت مستی خوش و شوخ و می‌پرستی

که کی گوید اینک روزه شکند ز قند و شکر

شکر از لبان عیسی که بود حیات موتی

که ز ذوق باز ماند دهن نکیر و منکر

تو اگر خراب و مستی به من آ که از منستی

و اگر خمار یاری سخنی شنو مخمر

چو خوشی چه خوش نهادی به کدام روز زادی

به کدام دست کردت قلم قضا مصور

تن تو حجاب عزت پس او هزار جنت

شکران و ماه رویان همه همچو مه مطهر

هله مطرب شکرلب برسان صدا به کوکب

که ز صید بازآمد شه ما خوش و مظفر

ز تو هر صباح عیدی ز تو هر شبست قدری

نه چو قدر عامیانه که شبی بود مقدر

تو بگو سخن که جانی قصصات آسمانی

که کلام تست صافی و حدیث من مکدر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر

هله کز جنبش ساقی بدود باده به سر بر

بدود روح پیاده سر گنجینه گشاده

رخ چون زهره نهاده غلطی روی قمر بر

هله منشین و میاسا بهل این صبر و مواسا

بگزین جهد و مقاسا که چو دیکم به شرر بر

اگرم عشوه پرستی سر هر راه نبستی

شب من روز شدستی زده رایت به سحر بر

هله برجه هله برجه که ز خورشید سفر به

قدم از خانه به در نه همگان را به سفر بر

سفر راه نهان کن سفر از جسم به جان کن

ز فرات آب روان کن بزن آن آب خضر بر

دم بلبل چو شنیدی سوی گلزار دویدی

چو بدان باغ رسیدی بدو اکنون به شجر بر

به شجر بر هله برگو مثل فاخته کوکو

که طلبکار بدین خو نزند کف به خبر بر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

عقل بند ره روان و عاشقانست ای پسر

بند بشکن ره عیان اندر عیانست ای پسر

عقل بند و دل فریب و تن غرور و جان حجاب

راه از این جمله گرانی‌ها نهانست ای پسر

چون ز عقل و جان و دل برخاستی بیرون شدی

این یقین و این عیان هم در گمانست ای پسر

مرد کو از خود نرفتست او نه مردست ای پسر

عشق کان از جان نباشد آفسانست ای پسر

سینه خود را هدف کن پیش تیر حکم او

هین که تیر حکم او اندر کمانست ای پسر

سینه‌ای کز زخم تیر جذبه او خسته شد

بر جبین و چهره او صد نشانست ای پسر

گر روی بر آسمان هفتمین ادریس وار

عشق جانان سخت نیکونردبانست ای پسر

هر طرف که کاروانی نازنازان می‌رود

عشق را بنگر که قبله کاروانست ای پسر

سایه افکندست عشقش همچو دامی بر زمین

عشق چون صیاد او بر آسمانست ای پسر

عشق را از من مپرس از کس مپرس از عشق پرس

عشق در گفتن چو ابر درفشانست ای پسر

ترجمانی من و صد چون منش محتاج نیست

در حقایق عشق خود را ترجمانست ای پسر

عشق کار خفتگان و نازکان نرم نیست

عشق کار پردلان و پهلوانست ای پسر

هر کی او مر عاشقان و صادقان را بنده شد

خسرو و شاهنشه و صاحب قرانست ای پسر

این جهان پرفسون از عشق تا نفریبدت

کاین جهان بی‌وفا از تو جهانست ای پسر

بیت‌های این غزل گر شد دراز از وصل‌ها

پرده دیگر شد ولی معنی همانست ای پسر

هین دهان بربند و خامش کن از این پس چون صدف

کاین زیانت در حقیقت خصم جانست ای پسر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور

زان جمال و زان کمال و فر و سیما دور دور

گر چه پیر کهنه‌ای در حکمت و ذوق و صفا

از شراب صاف ما هستی تو پیرا دور دور

چونک بینایان نمی‌بینند رنگ جام را

عقل خود داند که باشد جان اعمی دور دور

چون صریح و رمز قاضی می‌نداند جان او

دور باشد از دل او رمز و ایما دور دور

تا نبرد تیغ شمس الحق زنار تو را

جان تو باشد از آن لطف و چلیپا دور دور

تا ز خوبی بتان خالی نگردد جان تو

باشی از رخسار آن دلدار زیبا دور دور

گر چه اندر بزم شاهان تو بدی سرده ولیک

چون در این بزم اندرآیی باشی این جا دور دور

تو شنیدی قرب موسی طور سینا نور حق

در حضور خضر بود آن طور سینا دور دور

سقف مینا گر چه بس عالیست پیش چشم تو

لیک پیش رفعتش بد سقف مینا دور دور

ای گران جان یا سبک شو یا برو از بزم ما

یا مکن مانند خود از عیش ما را دور دور

مطرب عشاق بهر من زن این نادر نوا

زانک هست از گوش کر این بانگ سرنا دور دور

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4358244
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث