به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور

زان جمال و زان کمال و فر و سیما دور دور

گر چه پیر کهنه‌ای در حکمت و ذوق و صفا

از شراب صاف ما هستی تو پیرا دور دور

چونک بینایان نمی‌بینند رنگ جام را

عقل خود داند که باشد جان اعمی دور دور

چون صریح و رمز قاضی می‌نداند جان او

دور باشد از دل او رمز و ایما دور دور

تا نبرد تیغ شمس الحق زنار تو را

جان تو باشد از آن لطف و چلیپا دور دور

تا ز خوبی بتان خالی نگردد جان تو

باشی از رخسار آن دلدار زیبا دور دور

گر چه اندر بزم شاهان تو بدی سرده ولیک

چون در این بزم اندرآیی باشی این جا دور دور

تو شنیدی قرب موسی طور سینا نور حق

در حضور خضر بود آن طور سینا دور دور

سقف مینا گر چه بس عالیست پیش چشم تو

لیک پیش رفعتش بد سقف مینا دور دور

ای گران جان یا سبک شو یا برو از بزم ما

یا مکن مانند خود از عیش ما را دور دور

مطرب عشاق بهر من زن این نادر نوا

زانک هست از گوش کر این بانگ سرنا دور دور

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار

عنبر و مشک ختن از چین به قسطنطین بیار

گر سلامی از لب شیرین او داری بگو

ور پیامی از دل سنگین او داری بیار

سر چه باشد تا فدای پای شمس الدین کنم

نام شمس الدین بگو تا جان کنم بر او نثار

خلعت خیر و لباس از عشق او دارد دلم

حسن شمس الدین دثار و عشق شمس الدین شعار

ما به بوی شمس دین سرخوش شدیم و می‌رویم

ما ز جام شمس دین مستیم ساقی می میار

ما دماغ از بوی شمس الدین معطر کرده‌ایم

فارغیم از بوی عود و عنبر و مشک تتار

شمس دین بر دل مقیم و شمس دین بر جان کریم

شمس دین در یتیم و شمس دین نقد عیار

من نه تنها می‌سرایم شمس دین و شمس دین

می‌سراید عندلیب از باغ و کبک از کوهسار

حسن حوران شمس دین و باغ رضوان شمس دین

عین انسان شمس دین و شمس دین فخر کبار

روز روشن شمس دین و چرخ گردان شمس دین

گوهر کان شمس دین و شمس دین لیل و نهار

شمس دین جام جمست و شمس دین بحر عظیم

شمس دین عیسی دم است و شمس دین یوسف عذار

از خدا خواهم ز جان خوش دولتی با او نهان

جان ما اندر میان و شمس دین اندر کنار

شمس دین خوشتر ز جان و شمس دین شکرستان

شمس دین سرو روان و شمس دین باغ و بهار

شمس دین نقل و شراب و شمس دین چنگ و رباب

شمس دین خمر و خمار و شمس دین هم نور و نار

نی خماری کز وی آید انده و حزن و ندم

آن خمار شمس دین کز وی فزاید افتخار

ای دلیل بی‌دلان و ای رسول عاشقان

شمس تبریزی بیا زنهار دست از ما مدار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور

وز برای جان خود که می‌دهی وانگه به زور

می‌ستانی از خسان تا وادهی ده چارده

در هوای شاهدی و لقمه‌ای ای بی‌حضور

آن سبدکش می‌کشد آن لقمه‌ها را تون به تون

می‌دواند مرده کش مر شاهدت را گور گور

لقمه‌ات مردار آمد شاهدت هم مرده‌ای

در میان این دو مرده چون نمی‌باشی نفور

چشم آخر را ببند و چشم آخر برگشا

آخر هر چیز بنگر تا بگیرد چشم نور

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

از کنار خویش یابم هر دمی من بوی یار

چون نگیرم خویش را من هر شبی اندر کنار

دوش باغ عشق بودم آن هوس بر سر دوید

مهر او از دیده برزد تا روان شد جویبار

هر گل خندان که رویید از لب آن جوی مهر

رسته بود از خار هستی جسته بود از ذوالفقار

هر درخت و هر گیاهی در چمن رقصان شده

لیک اندر چشم عامه بسته بود و برقرار

ناگهان اندررسید از یک طرف آن سرو ما

تا که بیخود گشت باغ و دست بر هم زد چنار

رو چو آتش می‌چو آتش عشق آتش هر سه خوش

جان ز آتش‌های درهم پرفغان این الفرار

در جهان وحدت حق این عدد را گنج نیست

وین عدد هست از ضرورت در جهان پنج و چار

صد هزاران سیب شیرین بشمری در دست خویش

گر یکی خواهی که گردد جمله را در هم فشار

صد هزاران دانه انگور از حجاب پوست شد

چون نماند پوست ماند باده‌های شهریار

بی‌شمار حرف‌ها این نطق در دل بین که چیست

ساده رنگی نیست شکلی آمده از اصل کار

شمس تبریزی نشسته شاهوار و پیش او

شعر من صف‌ها زده چون بندگان اختیار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر

شادیی کان از دلت آید زهی کان شکر

بازخر جان مرا زین هر دو فراش ای خدا

پهلوی اصحاب کهفم خوش بخسبان بی‌خبر

سایه شادیست غم غم در پی شادی دود

ترک شادی کن که این دو نسکلد از همدگر

در پی روزست شب و اندر پی شادیست غم

چون بدیدی روز دان کز شب نتان کردن حذر

تا پی غم می‌دوی شادی پی تو می‌دود

چون پی شادی روی تو غم بود بر ره گذر

یاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشد

تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر

همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد

کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار

باز اندر پرده می‌شد همچنین تا هشت بار

ساعتی بیرونیان را می‌ربود از عقل و دل

ساعتی اهل حرم را می‌ببرد از هوش و کار

دفتری از سحر مطلق پیش چشمش باز بود

گردشی از گردش او در دل هر بی‌قرار

گاه از نوک قلم سوداش نقشی می‌کشید

گاه از سرنای عشقش عقل مسکین سنگسار

چونک شب شد ز آتش رخسار شمعی برفروخت

تا دو صد پروانه جان را پدید آمد مدار

چون ز شب نیمی بشد مستان همه بیخود شدند

ما بماندیم و شب و شمع و شراب و آن نگار

مای ما هم خفته بود و برده زحمت از میان

مای ما با مای او گشته کنار اندر کنار

چون سحر این مای ما مشتاق آن ما گشته بود

ما درآمد سایه وار و شد برون آن مای یار

شمس تبریزی برفت اما شعاع روی او

هر طرف نوری دهد آن را که هستش اختیار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:47 AM

 

آینه چینی تو را با زنگی اعشی چه کار

کر مادرزاد را با ناله سرنا چه کار

هر مخنث از کجا و ناز معشوق از کجا

طفلک نوزاد را با باده حمرا چه کار

دست زهره در حنی او کی سلحشوری کند

مرغ خاکی را به موج و غره دریا چه کار

بر سر چرخی که عیسی از بلندی بو نبرد

مر خرش را ای مسلمانان بر آن بالا چه کار

قوم رندانیم در کنج خرابات فنا

خواجه ما را با جهاز و مخزن و کالا چه کار

صد هزاران ساله از دیوانگی بگذشته‌ایم

چون تو افلاطون عقلی رو تو را با ما چه کار

با چنین عقل و دل آیی سوی قطاعان راه

تاجر ترسنده را اندر چنین غوغا چه کار

زخم شمشیرست این جا زخم زوبین هر طرف

جمع خاتونان نازک ساق رعنا را چه کار

رستمان امروز اندر خون خود غلطان شدند

زالکان پیر را با قامت دوتا چه کار

عاشقان را منبلان دان زخم خوار و زخم دوست

عاشقان عافیت را با چنین سودا چه کار

عاشقان بوالعجب تا کشته‌تر خود زنده تر

در جهان عشق باقی مرگ را حاشا چه کار

وانگهی این مست عشق اندر هوای شمس دین

رفته تبریز و شنیده رو تو را آن جا چه کار

از ورای هر دو عالم بانگ آید روح را

پس تو را با شمس دین باقی اعلا چه کار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:41 AM

 

خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار

خوی من کی خوش شود بی‌روی خوبت ای نگار

بی‌تو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب

با تو هستم چون گلستان خوی من خوی بهار

بی‌تو بی‌عقلم ملولم هر چه گویم کژ بود

من خجل از عقل و عقل از نور رویت شرمسار

آب بد را چیست درمان باز در جیحون شدن

خوی بد را چیست درمان بازدیدن روی یار

آب جان محبوس می‌بینم در این گرداب تن

خاک را بر می‌کنم تا ره کنم سوی بحار

شربتی داری که پنهانی به نومیدان دهی

تا فغان در ناورد از حسرتش اومیدوار

چشم خود ای دل ز دلبر تا توانی برمگیر

گر ز تو گیرد کناره ور تو را گیرد کنار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:41 AM

 

گرم در گفتار آمد آن صنم این الفرار

بانگ خیزاخیز آمد در عدم این الفرار

صد هزاران شعله بر در صد هزاران مشعله

کیست بر در کیست بر در هم منم این الفرار

از درون نی آن منم گویان که بر در کیست آن

هم منم بر در که حلقه می‌زنم این الفرار

هر که پندارد دو نیمم پس دو نیمش کرد قهر

ور یکی ام پس هم آب و روغنم این الفرار

چون یکی باشم که زلفم صد هزاران ظلمتست

چون دو باشم چونک ماه روشنم این الفرار

گرد خانه چند جویی تو مرا چون کاله دزد

بنگر این دزدی که شد بر روزنم این الفرار

زین قفس سر را ز هر سوراخ بیرون می‌کنم

سوی وصلت پر خود را می‌کنم این الفرار

در درون این قفس تن در سر سودا گداخت

وز قفس بیرون به هر دم گردنم این الفرار

بی‌می از شمس الحق تبریز مست گفتنم

طوطیم یا بلبلم یا سوسنم این الفرار

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:41 AM

 

گر خورد آن شیر عشقت خون ما را خورده گیر

ور سپارم هر دمی جان دگر بسپرده گیر

سردهم این دم توی می بی‌محابا می‌خورم

گر کسی آید برد دستار و کفشم برده گیر

گر بگوید هوشیاری زرق را پرورده‌ای

با چنین برقی پیاپی زرق را پرورده گیر

جان من طغرای باقی دارد اندر دست خویش

صورتم امروز و فرداییست او را مرده گیر

از خدا دریا همی‌خواهی و مار خشکیی

چون تو ماهی نیستی دریا به دست آورده گیر

غوره افشاری و گویی من ریاضت می‌کنم

چونک میخواره نه‌ای رو شیره افشرده گیر

صوفیان صاف را گویی که دردی خورده‌اند

صوفیان را صاف می‌دارد تو بستان درده گیر

هر شکوفه کز می ما نیست خندان بر درخت

گر چه او تازه‌ست و خندان هم کنون پژمرده گیر

شمس تبریزی تو خورشیدی و از تو چاره نیست

چونک بی‌تو شب بود استاره‌ها بشمرده گیر

ادامه مطلب
جمعه 26 خرداد 1396  - 11:41 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 284

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4360823
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث