به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

نور او در جمله اشیاء ظاهر است

ظاهرش بنگر که بر ما ظاهر است

روشن است آئینهٔ "عالم تمام"

در همه "اسما" مسما ظاهر است

نور روی اوست ما را در نظر

نور آن منظور زیبا ظاهر است

باطن است از چشم نابینا ولی

ظاهراً بر چشم بینا ظاهر است

در خیال دی و فردا مانده‌ ای

از همه فرد آ که فردا ظاهر است

ما ز دریائیم و دریا عین ما

عین ما در عین دریا ظاهر است

نعمت‌الله باطن و ظاهر بود

باطنش پنهان و پیدا ظاهر است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:54 PM

 

در محبت جان اگر بازی خوش است

گر کنی بازی چنین بازی خوش است

یار کرمانی اگر چه خوش بود

دلبر سر‌مست شیرازی خوش است

رند سرمستیم و با ساقی حریف

با حریف خویش دمسازی خوش است

چند گردی تو به خود گرد جهان

یک دمی با خویش‌ پردازی خوش است

ساز ما ار ذوق خوشتر می‌ دهد

ساز ما را گر تو بنوازی خوش است

عشق چون سلطان به تخت دل نشست

خانه را با عشق پردازی خوش است

سیم قلب تو ندارد رونقی

سیم قلب خویش بگدازی خوش است

در طریق عاشقی چون عاشقان

هر چه داری جمله دربازی خوش است

یک دمی با سید رندان بساز

تا بدانی ذوق دمسازی خوش است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:54 PM

 

آئینهٔ ذات عین ذات است

ذات است که مجمع صفات است

بی‌ جود وجود حضرت او

عالم به تمام فانیات است

می نوش مدام دُردی درد

کاین دُردی درد دل دوات است

میخانهٔ ما است در خرابات

و این خانه ورای شش جهات است

سیراب شدند خلق عالم

آری همه چیز ذو‌حیات است

گر کشته شوی به تیغ عشقش

آن حی قدیم خونبهات است

سید به حضور نعمت‌الله

دایم به وضو و در صلات است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:54 PM

 

جامی ز حباب پر ز آب است

آب است که صورتاً حباب است

در ظاهر و باطنش نظر کن

دریاب حجاب آب ، آب است

آن جام جهان نمای اول

یک عین و صفات بی‌حساب است

بی جود وجود چیست عالم

گوئی سر آب نه ، سراب است

ماهی که تو را به شب نماید

خورشید بُود که در نقاب است

نقشی که خیال غیر بندد

بگذار که آن خیال خواب است

گر پرسندت که چیست توحید

خاموشی تو ، تو را جواب است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:54 PM

 

جامی ز حباب پر ز آب است

آب است که صورتاً حباب است

در ظاهر و باطنش نظر کن

دریاب حجاب آب ، آب است

آن جام جهان نمای اول

یک عین و صفات بی‌حساب است

بی جود وجود چیست عالم

گوئی سر آب نه ، سراب است

ماهی که تو را به شب نماید

خورشید بُود که در نقاب است

نقشی که خیال غیر بندد

بگذار که آن خیال خواب است

گر پرسندت که چیست توحید

خاموشی تو ، تو را جواب است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:54 PM

 

موج است و حباب هر دو آب است

آبست که صورتاً حباب است

روشن بنگر که آفتابی

بنموده جمال و مه نقاب است

صورت دیدی و ماه گفتی

معنی بنگر که آفتاب است

مستیم و خراب در خرابات

معمور خوشی چنین خراب است

در جام جهان نما نماید

جامی ز شراب پر شراب است

بحریم و حباب و موج جوئیم

این مائی ما به ما حجاب است

قولی که حدیث سید ما است

می‌گو که خلاصهٔ کتاب است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:54 PM

 

این شیشهٔ ما پر از گلاب است

گفتیم گلاب و در کل آب است

آب است و حباب این می و جام

آبش می و جام ما حباب است

نقشی که خیال غیر بندد

آن نقش خیال عین خواب است

چشمی که ندید نور رویش

بینا نبُود که در حجاب است

هر ماه که رو به تو نماید

نیکو بنگر که آفتاب است

ساقی قدحی به عاشقان ده

این خیر که می ‌کنی ثواب است

سید مست است در خرابات

او از چه غم ار جهان خراب است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:51 PM

 

جامیست پر آب و عین آب است

وین جام شراب ما حباب است

موج است حجاب ما در این بحر

یا آب که آب را حجاب است

مستیم مدام در خرابات

هم صحبت ما چو ما خراب است

هر حرف از این کتاب جامع

مجموعهٔ جملهٔ کتاب است

نقشی که خیال غیر بندد

در دیدهٔ ما خیال خواب است

از غیر مجو تو آبروئی

زیرا که شراب او سراب است

دیدیم به نور نعمت‌الله

آن ماه که نورش آفتاب است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:51 PM

 

ایها العشاق کوی عشق میدان بلا است

تا نپنداری که کار عاشقی باد هوا است

کی تواند هر کسی رفتن طریق عشق را

ز انکه هم در منزل اول فنا اندر فنا است

بی ملامت پای در کوی غمش نتوان نهاد

رهروی کو بی ملامت می رود آیا کجا است

عشق می ‌ورزی نخست از سر برون کن خواجگی

شاه اگر در کوی عشق آید در این صورت گدا است

نعمت الله از سر صدق و صفا در نه قدم

ره روی کاینجا به عشق آید صفا اندر صفا است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:51 PM

 

هفت دریا شبنمی از بحر بی‌ پایان ما است

جان عالم نفخهٔ ارواح آن جانان ما است

در خرابات مغان مستیم و جام می به دست

های و هوی عاشقان از نعرهٔ مستان ما است

موج دریائیم و عین ما و او هر دو یکی است

آبرو گر بایدت از ما بجو کان آن ما است

مدتی شد تا به جان فرمان سلطان می ‌بریم

این زمان سلطان ما فرمانبر فرمان ما ‌است

گنج اگر جوئی بیا کنج دل ویران بجو

ز انکه گنج کنت کنزاً در دل ویران ما است

سید مستان به صد جان دوست می ‌داریم ما

ز انکه رند سر خوش است و یاری از یاران ما است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:51 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4307341
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث