به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

چو حسن روی تو آوازه در جهان انداخت

هوای عشق تو در جان بی دلان انداخت

سمن بران همه چوگان خویش بشکستند

کنون که شاه رخت گوی در میان انداخت

از آن میانه گل و لاله را برآمد نام

چو بحر حسن تو خاشاک بر کران انداخت

کمان ابروی خود بین که ترک غمزه تو

خطا نکرد خدنگی کزآن کمان انداخت

ترا بدیدم و صبر و قرار رفت از من

مگس چو دید عسل خویشتن در آن انداخت

عقاب عشق توام صید کرد و در اول

چو گوشت خورد و بآخر چو استخوان انداخت

چو تو ز نور سپر پیش روی داشته ای

کجا بسوی تو تیر نظر توان انداخت

مرا یقین شده بود آنکه من بتو برسم

کرشمهای توام باز در گمان انداخت

بجهد بنده بوصلت رسد اگر بتوان

ببیل خاک زمین را بر آسمان انداخت

بشعر وصف جمال تو خواستم کردن

ولی جلال توام عقده بر زبان انداخت

چو خواستم که کنم نسبتش بلعل و عقیق

لب تو ناطقه را سنگ در دهان انداخت

کسی که در ره عشق آمد او دو عالم را

چو میخ کفش برفتن یکان یکان انداخت

بآب شعر رهی غسل دل کند درویش

که آتش طلبش در میان جان انداخت

ترا چو دید بسی گفت سیف فرغانی

«چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت »

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت

مستی امشبم از باده دوشین لبت

نیست شیرین که زفرهاد برای بوسی

ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت

وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست

تا بامسال خوش از بوسه پارین لبت

محتسب سال دگر بر سر کویت آرد

همچنین بی خودم از باده نوشین لبت

طبع شوریده من این همه شیرین کاری

می کند در سخن امروز بتلقین لبت

سیف فرغانی چون وصف تو می کرد گرفت

طبعم اندر شکر افشاندن آیین لبت

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

ای گلستان حسن ترا بنده عندلیب

درد مراست نرگس بیمار تو طبیب

بازم بخوان بلطف و بنازم ز در مران

هرچند گل نیاز ندارد بعندلیب

در حال من نظر کن و از آه من بترس

کز عشق بهره مندم و از وصل بی نصیب

زنهار با غریب و گدا لطف کن که من

در کوی تو گدایم و در شهر تو غریب

در شهر با توام خبر عشق فاش شد

از اشکم این تواتر و از شعرم این نسیب

عقلم چنان برفت که امروز عاجزست

ز اصلاح من معلم وز ارشاد من ادیب

حسنت رضا نداد بسامان (کار) من

لیلی روا نداشت که مجنون بود لبیب

با روی چون نگار تو خاک رهست گل

با زلف مشکبار تو درد سرست طیب

با جز تو دوستی نبود شغل اهل دل

حاشا که دستکار مسیحا بود صلیب

این بنده از وصال تو محروم بهر چیست

او در طلب مجد و تویی در دعا مجیب

تیر دعای من بنشانه نمی رسد

الرمی قد تواتر والسهم لایصیب

من داعی توام باجابت امیدوار

داعیک لایرد و راجیک لایخیب

نبود شکیب از گل روی تو سیف را

تا عندلیب منبر گل را بود خطیب

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

ایا چوحسن بمعنی نکو بصورت خوب

وصال تست مرا همچو عافیت مطلوب

شهید عشق تو بعد از اجل چو جان زنده

گدای کوی تو نزد همه چو زر محبوب

چو جان حدیث تو شیرین ولیک شورانگیز

غم تو در دل عاشق چو وجد در مجذوب

لبت که مست کند همچو خمر عاشق را

میی زدرد مصفا ولی بشهد مشوب

تو رو نمودی ومشغول شد بغم عاشق

بلا بیامد و منسوب شد بصبر ایوب

بنور روی تو پیش از بروز بتوان دید

جمال صورت کامن پس حجاب غیوب

ایا بملک سلیمان بحسن چون یوسف

منم بعشق زلیخا بحزن چون یعقوب

نه بهر جنت و حورست کوشش عاشق

نه بهر ملک بود مشتغل علی بحروب

امید وصل تو اندر دل و منم محزون

کلید باب فرح با من ومنم مکروب

کرا که نام برآمد بدفتر عشقت

بخواند سر معمازخط نامکتوب

بنزد عاشق جز ذکر تو سخن باطل

بنزد بنده به جز عشق تو هنر معیوب

گرم بدست فتد اندهت بصد شادیش

غذای روح کنم ای غم تو قوت قلوب

که بی عیار محبت دل رهی قلبست

وگر بسکه شاهان شود چو زر مضروب

اگر نه سایه تو بر من اوفتد هستم

چو ذره یی که بود آفتاب ازو محجوب

رجای وصل تو در جان سیف فرغانیست

چنانکه در دل عاصی امید عفو ذنوب

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

ای پسته دهانت شیرین و انگبین لب

من تلخ کام مانده در حسرت چنین لب

بودیم بر کناری عطشان آب وصلت

زد بوسه تو ما را چون نان در انگبین لب

هرگز برون نیاید شیرینی از زبانش

هرکو نهاده باشد باری دهان برین لب

عاشق از آستینت شکر کشد بدامن

چون تو بگاه خنده گیری در آستین لب

تا در مقام خدمت پیش تو خاک بوسد

روزی دو ره نهاده خورشید بر زمین لب

از بهر آب خوردن باری دهان برو نه

تا لعل تر بریزد از کوزه گلین لب

با داغ مهر مهرت ای بس گدا که چون من

از آرزوی لعلت مالند بر نگین لب

از معجزات حسنت بر روی تو بدیدم

هم شکرآب دندان هم پسته آتشین لب

دل تلخ کام هجرست او را بجای باده

زین بوسهای شیرین درده بشکرین لب

تا چند باشد ای جان پیش در تو ما را

چون مرغ بهر دانه از خاک بوسه چین لب

تو سرخ روی حسنی تا کرد شیر شیرین

خط نبات رنگت همچون ترانگبین لب

چون فاخته بنالم اکنون که مر ترا شد

همچون گلوی قمری زآن خط عنبرین لب

هنگام شعر گفتن شوقت مرا قرین دان

زآن سان که در خموشی (با) لب بود قرین لب

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

ای خجل از روی خوبت آفتاب

روز من بی تو شبی بی ماهتاب

آفتاب از دیدن رخسار تو

آنچنان خیره که چشم از آفتاب

چون مرا در هجر تو شب خواب نیست

روز وصلت چون توان دیدن بخواب

بر سر کوی تو سودا می پزم

با دل پرآتش و چشم پرآب

عقل را با عشق تو در سر جنون

صبر را از دست تو پا در رکاب

خون چکان بر آتش سودای تو

آن دل بریان من همچون کباب

در سخن زآن لب همی بارد شکر

در عرق زآن رو همی ریزد گلاب

چشم مخمورت که ما را مست کرد

توبه خلقی شکسته چون شراب

از هوایی کآید از خاک درت

آنچنان جوشد دلم کز آتش آب

جز تو از خوبان عالم کس نداشت

سرو در پیراهن و مه در نقاب

بی خطا گر خون من ریزی رواست

ای خطای تو بنزد ما صواب

تو طبیب عاشقان باشی، چرا

من دهم پیوسته سعدی را جواب

سیف فرغانی چو دیدی روی دوست

گر بشمشیرت زند رو بر متاب

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

ای خطت سلسله یی بر قمر از عنبر ناب

وی دل و دیده ز سودای تو پرآتش و آب

دوش در وصف جمال تو چو در بستم دل

خوب رویان معانی بگشادند نقاب

خانه حسن ز بالای تو دارد استون

قبله روح ز ابروی تو دارد محراب

ای دل از یورتگه سینه برون زن خرگاه

کین ستون کرد مرا خیمه تن سست طناب

پیش روی تو ز رخساره خورشید چکد

عرق شرم چو اشک مطر از چشم سحاب

سایه بر کار چو من ذره کجا اندازی

که چو خورشید تو از پرتو خویشی در تاب

خانه سوزست (غمت) در دل من چون آتش

بی قرارست دل اندر بر من چون سیماب

آفتابا ز تو روزم بشب آمد، تا چند

بر سر کوی تو شب روز کنم چون مهتاب

زلف جعد تومرا کرد مسلسل چون خط

کرده خط تو مرا زیر و زبر چون اعراب

چون شرابت بود اندر سرو آیینه بدست

گیرد آیینه ز عکس رخ تو رنگ شراب

نام شیرین لب خویش ار بزبان آری تو

در دهان شکرین تو شود شهد لعاب

همت عالی عشاق رخت تا حدیست

که ز دنیاشان در چشم نمی آید خواب

گر عنان تو بدست من درویش افتد

از سر شوق بپای تو درافتم چو رکاب

چشم داریم ز دادار بعقبی رحمت

ما که دیدیم بدنیا ز فراق تو عذاب

دی یکی سوخته چون من بتضرع میگفت

دست برداشته در حضرت رب الارباب

کای خداوند تو برگیرش اگر خود بمثل

« در میان من و معشوق همام است حجاب »

گفتن مدح تو از غایت مهر است مرا

عاشق آنست که طاعت نکند بهر ثواب

بحر شعر من اگر موج زند در عالم

غرقه چون حوت شود چشمه خورشید در آب

با غزلهای تر بنده که در مدح تو گفت

هست اشعار دگر خشکتر از رود رباب

آنچه از لطف و کرم در حق من فرمودی

یابی از بنده دعا و ز خداوند ثواب

بعد ازین کشتی اندیشه بساحل بردم

زآنک دریای مدیح تو ندارد پایاب

سیف فرغانی از ضبط برون شد سخنت

بی دلانرا نبود ضبط سخن رای صواب

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

روزی آن روی چو خورشید وبر و خال چوشب

دیدم و عشق مراباتو همین بود سبب

زین پس از پیش تو کوته نکنم دست نیاز

زین پس از کوی تو بیرون ننهم پای طلب

گوشه یی از سر کوی تو قصور فردوس

نیمه یی از مه روی تو هلال غبغب

دیدن تو ببرد قاعده غم ازدل

بوسه تو بنهد خاصیت جان در لب

در دهان گیر لب خویش دمی تا بینی

ذوق صد تنگ شکر جمع شده در دور طب

روی تو با خط مشکین تو می دانی چیست

آفتابیست (و) بر (هر) طرفش نیمه شب

بر سرم عشق تو مالید شبی دست قبول

در دلم مطرب اندوه تو زد چنگ طرب

در جهان دلم ای ترک سیه چشم گذشت

غارت هندوی زلف تو زیغمای عرب

سیف فرغانی در حضرت جانان دایم

خامشی غیر ادب دان وسخن ترک ادب

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

 

ای کرده بعشق تو دل پرورش جانها

گردون چو رخت ماهی نادیده بدورانها

آنرا که چو تو سروی در خانه بود دایم

از بی خبری باشد رفتن سوی بستانها

آنرا که گل رویش زردی ز غمت گیرد

خاک قدمش باشد سرسبزی ریحانها

زانگشت خیال تو چون نقش پذیرفتم

از دست دلم یک یک چون رنگ برفت آنها

از رنگ تو و بویت در گل اثری دیدست

بلبل که نمی آید بیرون ز گلستانها

بهر من دل خسته ای ترک کمان ابرو

تیر مژه را کردی سر تیز چو پیکانها

ای زلف تو چون چوگان بیم است که از دستت

چون کوی بسر گردم گرد همه میدانها

گفتم بوفا با تو عهدی بکنم لیکن

از سخت دلی سستی اندر همه پیمانها

از آرزوی رویت بود آنکه ز بهر گل

وقتی طرف خاطر می رفت ببستانها

تو در حرم دلها ساکن شده ای وآنگه

سیف از هوس کعبه پیموده بیابانها

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 2:09 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4421243
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث