به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

پادشاه و پادشاهی ما و درویشی ما

عاقلان و آشنائی ما و بی خویشی ما

در میان عشقبازان ما کمیم از هر یکی

از کمی ماست در عالم همه بیشی ما

خواجه گر دارد غنا آرد غنائی بر غنا

از غنای خواجه خوشتر فقر درویشی ما

بنده دلریش سلطانیم و مرهم وصل اوست

عاقبت رحمی کند سلطان به دلریشی ما

صورت سید که دیدی آخرش خوانی رواست

معنی او را نگر دریاب این پیشی ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:38 PM

 

پادشاه و پادشاهی ما و درویشی ما

عاقلان و آشنائی ما و بی خویشی ما

در میان عشقبازان ما کمیم از هر یکی

از کمی ماست در عالم همه بیشی ما

خواجه گر دارد غنا آرد غنائی بر غنا

از غنای خواجه خوشتر فقر درویشی ما

بنده دلریش سلطانیم و مرهم وصل اوست

عاقبت رحمی کند سلطان به دلریشی ما

صورت سید که دیدی آخرش خوانی رواست

معنی او را نگر دریاب این پیشی ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:38 PM

 

ما بنده درویشیم شاها نظری فرما

صاحب نظری شاها ما را نظری فرما

آنجا که مقام تست ما را نبود باری

باری ز سر احسان آنجا نظری فرما

تو ناظر و منظوری ما آینهٔ روشن

در آینهٔ روشن جانا نظری فرما

ما از نظر لطفت داریم بسی امید

نومید مکن ما را حالا نظری فرما

در هر چه نظر کردیم نور تو در آن دیدیم

با عقل از آن گفتیم اشیا نظری فرما

ای موسی بن عمران ز آتش نتوانی دید

در عین همه بنگر اسما نظری فرما

با سید سر مستان داری نظری شاها

از بهر دل سید ما را نظری فرما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:38 PM

 

مشک چه بود شمه ای از موی ما

چیست عنبر والهٔ گیسوی ما

آب چشم ما به هر سو می رود

هم ز چشم ماست آب روی ما

صبحدم باد صباخوشبو بود

می برد گردی ز خاک کوی ما

تا قبول حضرت سلطان شدیم

شاه ترکستان بود هندوی ما

غرق دریائیم اگر تو تشنه ای

آب می جوئی قدم نه سوی ما

عود دل در مجمر سینه بسوخت

بزم ما خوشبو شده از بوی ما

عاقلان را گفتگوئی دیگر است

قول عشاقست گفتگوی ما

عید قربانست طوئی میکنیم

جانها قربان شده در طوی ما

سیدیم و عاشقان را بنده ایم

لاجرم عالم بود آن جوی ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:38 PM

 

جامیست چه جم نما دل ما

بنموده خدا به ما دل ما

شمع دل ماست نور عالم

افروخت به خود خدا دل ما

عشقش بحریست بیکرانه

خوش بحری و آشنا دل ما

سلطان عشقست و دل غلامش

او پادشه و گدا دل ما

درد دل ما دوای جان است

به زین چه کند دوا دل ما

عهدی بستیم و جاودان است

پیوند نگار با دل ما

در خلوت خاص سید ما

او خانه خدا ، سرا دل ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

بندهٔ ساقی ما شو تا شوی سلطان ما

جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما

چشم صورت بین ببند و دیدهٔ معنی گشا

تا ببینی بر سریر ملک دل سلطان ما

گر گدای عشق باشی پادشاه عالمی

حکم تو گردد روان گر می بری فرمان ما

از نم چشم و غم دل نُقل و باده می خوریم

الصلا گر عاشقی نزلی بخور از خوان ما

حال ما پیدا شود بر ساکنان صومعه

گر جمال خود نماید شاهد پنهان ما

همدم جامیم ساقی را حریف سرخوشیم

ذوق اگر داری طلب کن خدمت رندان ما

مجلس عشقست و سید عاشق و معشوق او

این چنین بزمی بیابی گر شوی مهمان ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

جام گیتی نماست این دل ما

خلوت کبریاست این دل ما

در دل ما جز او نمی گنجد

روز و شب با خداست این دل ما

کُنج دل گنجخانهٔ شاه است

مخزن پادشاست این دل ما

ما و دل هر دو خواجه تاشانیم

یار همدرد ماست این دل ما

دردمندیم و درد می نوشیم

دُرد دردش دواست این دل ما

در خرابات عشق دل گم شد

تو چه دانی کجاست این دل ما

نعمت الله از دل ما جو

که بدو آشناست این دل ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

مرا گفت یاری که ای یار ما

اگر یار مائی بکش بار ما

برو مایه و سود دکان بمان

گرت هست سودای بازار ما

بیا قول مستانهٔ ما شنو

بخوان از سر ذوق گفتار ما

نداریم ما کار با کار کس

ندارد کسی کار با کار ما

چه بندی تو نقش خیالی به خواب

نظر کن درین چشم بیدار ما

اگر رند مست و حریف خوشی

بیابی مرادی ز خمار ما

سزاوار ما نیست هر بنده ای

بود سید ما سزاوار ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

از کرم بنواخت ما را یار ما

لاجرم بالا گرفته کار ما

جان فروشانیم در بازار عشق

تن چه باشد در سر بازار ما

آب چشم ما به هر سو می رود

باز می گوید روان اسرار ما

منصب عالی اگر خواهی بیا

خاک ره شو بر در خمّار ما

از حباب و موج دریا آب جو

تا بیابی این همه آثار ما

جز یکی در هر دو عالم هست نیست

کس نکرد انکار بر اقرار ما

رند سرمستیم و با ساقی حریف

نعمت الله سید و سردار ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

چیست عالم شبنمی از نهر ما

کیست آدم عارفی در شهر ما

هرکجا بکری است در دار وجود

از سر مهر آمده در مهر ما

دهر جز نقش خیالی بیش نیست

بگذر از دهر و طلب کن دهر ما

عقل زهر است ای پسر با زهر عشق

زهر بگذار و بجو پازهر ما

رحمت ما بر غضب پیشی گرفت

لطف ما مستور کرده قهر ما

غیر ما در نهر ما دیگر مجو

خود کجا غیری بود در نهر ما

نعمت الله نعمتی دارد تمام

جمع کرده این همه از بهر ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4324347
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث