به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دل روان جان می دهد در عشق آن جانان ما

گر قبولش می کند شکرانه ها بر جان ما

غرقهٔ دریای بی پایان کجا یابد کنار

ساحلش پیدا نباشد بحر بی پایان ما

هرچه آید در نظر آئینهٔ گیتی نماست

روشنش بنگر که باشد نور آن جانان ما

جان حیات جاودان از عشق جانان یافته

عشق اگر داری طلب کن ذوق جاویدان ما

مجلس عشقست و رندان مست و ساقی درحضور

ساغر می نوش کن شادی سرمستان ما

سینهٔ بی کینهٔ ما مخزن اسرار اوست

گنج اگر خواهی بجو گنج دل ویران ما

نعمت الله رند و سرمست است و جام می به دست

می برند آن می دهد این سید رندان ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما

دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما

خون دل در جام دیده عاشقانه ریختیم

بر امید آنکه بنشیند دمی بر خوان ما

خانه خالی کرده ایم و خوش نشسته بر درش

غیر او را نیست باری در سرا بستان ما

در حیات جاودانی یافته از عشق او

همدم زنده دلان شو تا بیابی جان ما

در میان ما و او غیری نمی آید به کار

ما از آن دلبریم و دلبر ما ز آن ما

دُرد درد او دوای درد ما باشد مدام

عشق او گنجیست در کنج دل ویران ما

آشنای نعمت اللهیم و غرق بحر او

ذوق اگر داری درآ در بحر بی پایان ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

دُرد درد دل بود درمان ما

خوش بود دردی چنین با جان ما

عشق او بحریست ما غرقه در او

گو درآ در بحر بی پایان ما

ای که گوئی جان به جانان می دهم

جان چه باشد پیش آن جانان ما

مجلس عشقست و ما مست و خراب

سر خوشند از ذوق ما رندان ما

عشق او گنجی و دل ویرانه ای

گنج او جو در دل ویران ما

دل ببر از جان شیرین می برد

صد هزاران منتش بر جان ما

دوستدار نعمت الله خودیم

نعمت الله باشد از یاران ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

هرچه خواهد می کند سلطان ما

دل برد جان بخشد آن جانان ما

دنیی و عقبی از آن و این و آن

ما از آن او و او هم ز آن ما

دردمندانیم و دردی می خوریم

دُرد درد دل بود درمان ما

عقل کل حیران شده در عشق او

خود چه شد این عقل سرگردان ما

هر که آمد سوی ما با ما نشست

غرقه شد در بحر بی پایان ما

رند سر مستی طلب از وی بجوی

لذت رندی سر مستان ما

بندهٔ فرمان و فرمان می دهیم

سید ما می برد فرمان ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

شاه خودرائی است این سلطان ما

جان فدای او و او جانان ما

با دلیل عقل عاشق را چه کار

حال ذوق ما بُود برهان ما

بحر ما را انتهائی هست نیست

خوش درآ در بحر بی پایان ما

عشق اگر داری به میخانه خرام

ذوق ما می جو ز سرمستان ما

قرص ماه و کاسهٔ زرین مهر

روز و شب بنهاده اندر خوان ما

دل کبابست و جگر بریان ولی

نعمت الله آمده مهمان ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

روشنست از نور رویش دیدهٔ بینای ما

درهٔ بیضا بود غواص این دریای ما

جملهٔ عالم وجودی یافته از جود او

خوش بود این خلقت او راست بر بالای ما

گر دوای درد دل خواهی در این دریا نشین

تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما

جملهٔ اسمای او از اسم اعظم خوانده ایم

اسم او گر بایدت اسمای او اسمای ما

عاشقان را نیست پروای دمی با غیر او

عاقلان را هم نباشد یک نفس پروای ما

سر نهاده بر در خلوت سرای حضرتش

خود که دارد در جهان خوشتر از این مأوای ما

در دل سید نگنجد غیر عشق حضرتش

حضرت او کی نشاند دیگری بر جای ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

در آمد ساقی و آورد جام می برای ما

منور کرد نور او سرای که سرای ما

همه می های میخانه به ما انعام فرمودند

کرم بنگر که الطافش چه ها کرده به جای ما

خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست

حیات جاودان یابی از آن آب و هوای ما

در میخانه بگشادند و داد عاشقان دادند

به حمدالله اجابت شد دعای کدخدای ما

حریف دردمندانیم و دُرد درد مینوشیم

به ماده دُردی دردش که آن باشد دوای ما

چه خوش ذوقیست ذوق ما که عالم ذوق از او یابند

نوای عالمی بخشد نوای بی نوای ما

گدای نعمت اللهیم سلطان همه عالم

بیا و پادشاهی کن ز انعام گدای ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما

خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما

آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند

تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما

ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ

تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما

در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد

بس سری در سر رود گر این بود سودای ما

از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده

جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما

بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم

رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما

مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور

روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما

خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما

آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند

تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما

ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ

تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما

در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد

بس سری در سر رود گر این بود سودای ما

از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده

جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما

بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم

رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما

مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور

روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

 

عشق تو بلا و مبتلا ما

پیوسته خوشیم در بلا ما

مستیم و مدام در خرابات

رندانه حریف اولیا ما

در بحر محیط غرق گشتیم

موجیم و حباب عین ما ما

بیگانه نه ایم آشنائیم

با خویش شدیم آشنا ما

بر راه فنا قدم نهادیم

باقی مائیم از این فنا ما

چون مائی ما نماند با ما

مائیم شما و هم شما ما

از دولت بندگی سید

گشتیم قبول کبریا ما

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:34 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4337711
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث