به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

اگر آن ماه مهربان گردد

غم دل غمگسار جان گردد

آنکه چون نامش آورم بزبان

همه اجزای من زبان گردد

ور کنم یاد ناوک چشمش

مو بر اعضای من سنان گردد

چون کنم نقش ابرویش بردل

قد چون تیر من کمان گردد

مه ز شرم جمال او هرماه

در حجاب عدم نهان گردد

یا رب این آسیاب دولابی

چند برخون عاشقان گردد

چون دلم با غم تو گوید راز

در میان خامه ترجمان گردد

از لبت هر که او نشان پرسد

چون دهان تو بی نشان گردد

چون ز لعلت سخن کند خواجو

شکر از منطقش روان گردد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:34 PM

 

مه چنین دلستان نمی‌افتد

سرو از اینسان روان نمی‌افتد

زان دهان نکته‌ئی نمی‌شنوم

که یقین درگمان نمی‌افتد

هیچ از او در میان نمی‌آید

که کمر در میان نمی‌افتد

عجب از پادشه که سایهٔ او

بر سر پاسبان نمی‌افتد

نام دل در نشان نمی‌آید

تیر از او برنشان نمی‌افتد

عشق سریست کافرینش را

چشم فکرت برآن نمی‌افتد

کشتی ما چنان شکست کز او

تخته‌ئی بر کران نمی‌افتد

نرود یک نفس که از دل من

دود در آسمان نمی‌افتد

چشم من تا نمی‌فتد پر اشک

دیده پر ناردان نمی‌افتد

مرغ دل تا هوا گرفت و رمید

باز با آشیان نمی‌افتد

خامه چون شرح می‌دهد غم دل

کاتشش در زبان نمی‌افتد

گشت خواجو مریض و چشم طبیب

هیچ برناتوان نمی‌افتد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:34 PM

 

مه چنین دلستان نمی‌افتد

سرو از اینسان روان نمی‌افتد

زان دهان نکته‌ئی نمی‌شنوم

که یقین درگمان نمی‌افتد

هیچ از او در میان نمی‌آید

که کمر در میان نمی‌افتد

عجب از پادشه که سایهٔ او

بر سر پاسبان نمی‌افتد

نام دل در نشان نمی‌آید

تیر از او برنشان نمی‌افتد

عشق سریست کافرینش را

چشم فکرت برآن نمی‌افتد

کشتی ما چنان شکست کز او

تخته‌ئی بر کران نمی‌افتد

نرود یک نفس که از دل من

دود در آسمان نمی‌افتد

چشم من تا نمی‌فتد پر اشک

دیده پر ناردان نمی‌افتد

مرغ دل تا هوا گرفت و رمید

باز با آشیان نمی‌افتد

خامه چون شرح می‌دهد غم دل

کاتشش در زبان نمی‌افتد

گشت خواجو مریض و چشم طبیب

هیچ برناتوان نمی‌افتد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:34 PM

 

لطافت دهنش در بیان نمی‌گنجد

حلاوت سخنش در زبان نمی‌گنجد

معانئی که مصور شود ز صورت دوست

ز من مپرس که آن در بیان نمی‌گنجد

از آن چو کلک ز شستم بجست و گوشه گرفت

که تیرقامت اودر کمان نمی گنجد

جهان پرست ز دردیکشان مجلس او

اگر چه مجلس او در جهان نمی‌گنجد

درین چمن که منم بلبل خوش الحانش

شکوفه‌ئیست که در بوستان نمی‌گنجد

چو در کنار منی گو کمر برو ز میان

که هیج با تو مرا در میان نمی‌گنجد

چگونه نام من خسته بگذرد بزبان

ترا که هیچ سخن در دهان نمی‌گنجد

چو آسمان دل از مهر تست سرگردان

اگر چه مهر تو در آسمان نمی‌گنجد

ندانم آنکه ز چشمت نمی‌رود خواجو

چه گوهریست که در بحر و کان نمی‌گنجد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:34 PM

 

هر کرا یار یار می‌افتد

مقبل و بختیار می‌افتد

ای بسا در که از محیط سرشک

هر دمم در کنار می‌افتد

عقرب او چو حلقه می‌گردد

تاب در جان مار می‌افتد

شام زلفش چو می‌رود در چین

شور در زنگبار می‌افتد

گر نه مستست جادوش ز چه روی

بریمین و یسار می‌افتد

گل صد برگ را دگر در دام

همچو بلبل هزار می‌افتد

در چمن ز آب چشمهٔ چشمم

سیل در جویبار می‌افتد

چون خیال تو می‌کنم تحریر

بخیه بر روی کار می‌افتد

دلم از شوق چشم سرمستت

دم بدم در خمار می‌افتد

رحم بر آن پیاده کو هر دم

در کمند سوار می‌افتد

هر که او خوار می‌فتد خواجو

همچو ما باده خوار می‌افتد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:34 PM

 

چون طره عنبر شکنش در شکن افتد

از سنبل تر سلسله برنسترن افتد

دانی که عرق بر رخ خوبش بچه ماند

چون ژاله که بر برگ گل یاسمن افتد

کام دل شوریده ز لعل تو برآرم

گر چین سر زلف تو در دست من افتد

چون وقت سحر گل بشکر خنده درآید

از بلبل شوریده فغان در چمن افتد

طوطی که شکر می‌شکند در شکرستان

نادر فتد ار همچو تو شیرین سخن افتد

لعل لب در پوش تو چون در سخن آید

خون در جگر ریش عقیق یمن افتد

هر کو چو من از عشق تو بی خویشتن افتاد

در دام غم از درد دل خویشتن افتد

خواجو چو برد سوز غم هجر تو در خاک

آتش ز دل سوخته‌اش در کفن افتد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:34 PM

 

از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد

صد عاشق دلسوخته در بحر غم افتد

مشتاق حرم گر بزند آه جگر سوز

آتش بمغیلان و دخان در حرم افتد

در هر طرفت هست بسی خسته و مجروح

لیکن چو منت عاشق دلخسته کم افتد

چون قصهٔ اندوه فراق تو نویسم

گر دم بزنم آتش دل در قلم افتد

پیش لب ضحاک تو بس فتنه وآشوب

کز مار سر زلف تو در ملک جم افتد

هنگام سحر گر بخرامی سوی بستان

چون زلف کژت سرو سهی در قدم افتد

خم در قد چون چنبر خواجو فتد آن دم

کز باد صبا در سر زلف تو خم افتد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:28 PM

 

هندوئی را باغبان سوی گلستان می‌فرستد

یا به یاقوت تو سنبل خط ریحان می‌فرستد

یا شب شامی ز روز خاوری رخ می‌نماید

یا خضر خطی بسوی آب حیوان می‌فرستد

جان بجانان می‌فرستادم دلم می‌رفت و می‌گفت

مفلسی نزلی بخلوتگاه سلطان می‌فرستد

می‌رساند رنج و پندارم که راحت می‌رساند

می‌فرستد درد و می‌گویم که درمان می‌فرستد

هر که جانی دارد و در دل ندارد ترک جانان

دل بدلبر می‌سپارد جان بجانان می‌فرستد

با وجودم هر که روی چشم پرخون می‌نماید

زربکان می‌آورد لل بعمان می‌فرستد

همچو خواجو هر که جان در پای جانان می‌فشاند

روح پاکش را ز جنت حور رضوان می‌فرستد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:28 PM

 

چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد

آتشم بردل پرخون جگر خوار افتد

مکن انکار من ایخواجه گرم کار افتاد

زانکه معذور بود هر که در این کار افتد

برمن خسته مزن تیر ملامت بسیار

که درین منزل ازین واقعه بسیار افتد

گر چو فرهاد ز مژگان گهرافشان گردم

ای بسا لعل که در دامن کهسار افتد

ور چو منصور ز من بانگ انا الحق خیزد

آتشم از جگر سوخته در دار افتد

چون بیاد خط سبز تو برآرم نفسی

دودم از سینه برین پردهٔ زنگار افتد

هر دم از آرزوی گوشه چشمت سرمست

زاهدی گوشه نشین بر در خمار افتد

گر برد باد صبا نکهت زلف تو بچین

خون دل در جگر نافهٔ تاتار افتد

پیش آن نرگس بیمار بمیرد خواجو

اگرش دیده برآن نرگس بیمار افتد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:28 PM

 

یاد باد آنکه نیاورد ز من روزی یاد

شادی آنکه نبودم نفسی از وی شاد

شرح سنگین دلی و قصه شیرین باید

که بکوه آید و برسنگ نویسد فرهاد

گر بمرغان چمن بگذری ای باد صبا

گو هم آوای شما باز گرفتار افتاد

سرو هر چند ببالای تو می‌ماند راست

بنده تا قد ترا دید شد از سروآزاد

تا چه کردم که بدین روز نشستم هیهات

کس بروز من سرگشتهٔ بد روز مباد

گوئیا دایه‌ام از بهر غمت می‌پرورد

یا مگر مادرم از بهر فراقت می‌زاد

نه تو آنی که بفریاد من خسته رسی

نه من آنم که بکیوان نرسانم فریاد

تا چه حالست که هر چند کزو می‌پرسم

حال گیسوی کژت راست نمی‌گوید باد

ایکه خواجو نتواند که نیارد یادت

یاد می‌دار که از مات نمی‌آید یاد

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1396  - 3:28 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4509840
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث