به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

موج بحریم و عین ما دریاست

بحر می داند آنکه او از ماست

جام و می ساقیم به هم آمیخت

مجلس عاشقانه ای آراست

صورت و معنئی به هم پیوست

عالمی از میانه خوش برخاست

سخن ما زر است و مروارید

هر که در گوش می کند زیباست

چشم ما نور او به او بیند

دیدهٔ ما به نور او بیناست

در جهان آن اوست این عجبست

که خداوند از این و آن یکتاست

جام گیتی نما به دست آور

که درو نعمت اللهم پیداست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

موج بحریم و عین ما دریاست

بحر می داند آنکه او از ماست

جام و می ساقیم به هم آمیخت

مجلس عاشقانه ای آراست

صورت و معنئی به هم پیوست

عالمی از میانه خوش برخاست

سخن ما زر است و مروارید

هر که در گوش می کند زیباست

چشم ما نور او به او بیند

دیدهٔ ما به نور او بیناست

در جهان آن اوست این عجبست

که خداوند از این و آن یکتاست

جام گیتی نما به دست آور

که درو نعمت اللهم پیداست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

نور او روشنی دیدهٔ ماست

نظری کن به چشم ما پیداست

روی او را به نور او بینند

چشم بیننده ای که او بیناست

وحده لاشریک له گفتم

آنکه عالم به نور خود آراست

بحر دل را کرانه نیست پدید

جان ما غرقهٔ چنین دریاست

عشق آمد به جای ما بنشست

مائی ما چه از میان برخاست

هرچه گفتند و هرچه می گویند

حضرت وحدتش از آن یکتاست

نعمت الله که میر مستانست

عاشق روی جملهٔ اشیاست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

آن چنان مجلسی که جانم خواست

عشق جانان بهای ما آراست

آفتاب جمال رو بنمود

ما به او ، او به خود چنین پیداست

بحر و موج و حباب و جو آبند

ما ز ما جو که عین ما با ماست

ما و زاهد به هم کجا سازیم

عقل با عشق می نیاید راست

مبتلای بلای بالائیم

هر بلائی که هست زان بالاست

عقل بنشست و فتنه را بنشاند

عشق برخاست فتنه ها برخاست

نعمت الله نگر که لطف اله

صورت و معنیش به هم آراست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

خواجه آمد سرای خود آراست

رفت و منزل به دیگری پیراست

بنده بی خواجه ماند سر گردان

در به در می دود که خواجه کجاست

خواجه همچون خیال آمد و شد

نیک و بد از نشان او برخواست

معتبر بود اعتبار نماند

عبرتی گیرد آنکه او بیناست

بود خواجه حباب بحر محیط

گرچه جامش شکست آب به جاست

هر که با ما نشست در دریا

نزد ما آبروی ما از ماست

این و آن جفت یکدیگر باشند

نعمت الله از همه یکتاست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

نعمت الله امام رندان است

نور چشم تمام رندان است

باز از دولت چنان شاهی

همه عالم به کام رندان است

دور رندی و وقت میخواریست

روزگار نظام رندان است

قول مستانه ای که میشنوی

دو سه حرف از کلام رندان است

آن سلامی که سنت است به ما

در حقیقت کلام رندان است

آن شرابی که روحت افزاید

جرعه ای می ز جام رندان است

شاه ما حکم انّما دارد

آن نشانش به نام رندان است

به خرابات رو خوشی بنشین

این نصیحت به نام رندان است

بزم عشقست و عاشقان سرمست

سید ما غلام رندان است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

راه عشاق رو که آن ره ماست

بشنو این قول از حسینی راست

با مخالف روا نشدی به حجاز

به خطا می روی مرو که خطاست

تا خیالش به چشم ما بنشست

از نظر نقش غیر او برخاست

مطربا نغمه ای که ساقی ما

آمد و مجلس خوشی آراست

ما چنین مست و تو چنین مخمور

خود بگو جرم تست یا از ماست

نفسی کز تو فوت شد آن دم

به همه عمر عذر نتوان خواست

نعمت الله به صورتش منگر

معنیش بین که عین نور خداست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

درد با همدرد اگر گوئی رواست

درد با بی درد خود گفتن خطاست

دردمندانیم و دُردی می خوریم

دردمندی همچو ما دیگر کجاست

دُرد دردش نوش کن گر عاشقی

زانکه دُرد درد او ما را دواست

در نظر داریم بحر بیکران

آبروی ما همه از عین ماست

عشق در دور است و ما همراه او

سیر ما بی ابتدا و انتهاست

جمله موجودیم از جود وجود

هرچه بود و هست نور کبریاست

هیچ شیئی بی نعمت الله هست نیست

هرچه هست و بود و باشد از خداست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

آبروی ما ز اشک چشم ماست

همچو ما با آبروی خود کجاست

بحر عشق ما کرانش هست نیست

غرقه ای داند که با ما آشناست

حال ما گر عاشقی پرسد بگو

رند مستی فارغ از هر دو سراست

بینوائی گر گدای کوی اوست

نزد درویشان گدای پادشاست

غیر عشق او حکایاتست و بس

جز هوای او دگر باد صبا است

درد باید درد باید درد درد

درد دل می کش که درد دل دواست

نعمت الله دُرد دردش نوش کرد

آفرین بر وی که او همدرد ماست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

 

چشم ما روشن به نور الله ماست

همچو نور روی نور الله ماست

هست نور الله را خیری دگر

پادشاهست او و این و آن گداست

جز وصال او نمی خواهم دگر

غیر عشق او دگر باد صبا است

از برای عمر جاویدان او

دایما ورد زبان ما دعاست

هر که بد گوید ورا نیکش مباد

بر صوابست او و بر دیگر خطاست

آفتاب ار نور رویش روشنست

مه ز عکس روی خوبش با صفاست

باشد او سر ، خلیل الله من

لاجرم سر حلقهٔ هر دو سراست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 2:08 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4289933
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث