به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته

وی زاده زبانت قدر گهر شکسته

من طوطیم لب تو شکر بود که بینم

در خدمت تو روزی طوطی شکر شکسته

آنجا که چهره تو گسترده خوان خوبی

گردد ز شرم رویت قرص قمر شکسته

چون بازگرد عالم گشتم بسی و آخر

در دامت اوفتادم چون مرغ پرشکسته

نقد روان جان را جوجو نثار کردم

زین سان درست کاری ناید ز هر شکسته

من خود شکسته بودم ازلشکر غم تو

این حمله بین که هجرت آورد بر شکسته

وز طعنهای مردم در حق خود چگویم

هر کو رسید سنگی انداخت بر شکسته

بارم محبت تست ای جان و وقت باشد

کز بار خویش گردد شاخ شجر شکسته

گرمن شکسته گشتم از عشق تو چه نقصان

هیچ از شکستگی شد بازار زر شکسته؟

امشب زسنگ آهم در کارگاه گردون

شد شیشهای انجم دریکدگر شکسته

دی گفت عزت تو مارابکس چه حاجت

من کس نیم چه دارم دل زین قدر شکسته

از هیبت خطابت شد سیف رادل ای جان

همچون ردیف شعرش سرتا بسر شکسته

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

 

ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته

وین دل بتیغ هجرت شد چند بار کشته

تو بی نیاز و هریک از عاشقان رویت

درکارگاه دنیا خود را زکار کشته

پیش یزید قهرت همچون حسین دیدم

در کربلای شوقت چندین هزار کشته

بر بوی جام وصلت دیدیم جان ودل را

این مست شوق گشته وآن را خمار کشته

آهوی چشم مستت باغمزه چو ناوک

شیران صف شکن را اندر شکار کشته

در روزگار حسنت من عالمی زعشقم

وصل تو عالمی را در انتظار کشته

در دست تو دل من چندین چه کار دارد

کانگشت تو نیارد اندر شمار کشته

هرگز بود که خود را بینم چو سیف روزی

برآستان کویت افتاده زار کشته

ترکان غمزه تو کشتند عاشقانرا

آری بدیع نبود درکار زار کشته

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

 

بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو

حسن آنچنانکه خود را گل بر بهار بسته

خسرو بقصد جانم آهنگ کرده ومن

امید در تو شیرین فرهاد وار بسته

من چون گدا که نانم از تست حاصل و تو

سگ را گشاده وآنگه در استوار بسته

گر در دهانم آید جز ذکر تو حدیثی

گردد زبان نطقم بی اختیار بسته

ای لطف حق زخوبی صد در گشاده بر تو

بر سیف در چه داری در روز بار بسته

اکنون که شد دل من در عشق یار بسته

یارب در وصالش برمن مدار بسته

تا صید او شدستم زنجیر می درانم

همچون سگی که باشد وقت شکار بسته

بگشاد دی بپیشم آن زلف چون رسن را

من تنگدل بماندم زآن دم چو بار بسته

وامروز بهر کشتن بربست هر دودستم

دیدم بروز ماتم دست نگار بسته

زآن ساعتی که عاشق بویی شنوده از تو

ای ازرخ تو رنگی گل برعذار بسته

پیوند نسبت خود از غیر تو بریده

تا بر تو خویشتن را برگل چو خار بسته

بیهوده گوی داند همچون درآیم آنکس

کو اشتری ندارد با این قطار بسته

تا تو بحسن خود را بازار تیز کردی

شد آفتاب ومه رادکان کار بسته

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

 

ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته

از رخ تو ملک چون دنیا بدین آراسته

تو چنان آرایشی دادی زمین را کآسمان

ازمه و خورشید خود نبود چنین آراسته

ای شده کوی تو از دیدار تو جنت صفت

چون تو در فردوس نبود حور عین آراسته

آیینه برگیر و یکدم در رخ خود کن نظر

راست چون بستان بگل خود را ببین آراسته

از در دندان تو در خنده گوهر فشان

لعل تو دایم چو خاتم از نگین آراسته

گر بیاد روی خوبت نحل گل خوردی شدی

برمثال موم رنگین انگبین آرا سته

ور شبی برخاک درگاهت چومن خسبد بصدق

سگ شود همچون پلنگ از پوستین آراسته

پشت لشکرهای عشق ازروی جان بازان تست

چون بمردان دلاور صف کین آراسته

زیب تو از جامه نبود چون علم از نقش خود

کی بود دست کلیم ازآستین آراسته

تین وزیتون گر چه مذکورست در قرآن ولیک

باغ قرآن نبود از زیتون وتین آراسته

آفتاب عالم حسنی وچون رخسار ماه

اختران را چهره زآن رو وجبین آراسته

زآن رخ نیکو که باشد نور او بت خانه سوز

روم گردد همچو بت رویان چین آراسته

زینت رویت شود افزون از آب شعر اگر

خوان سلطان گردد از نان جوین آراسته

مشک بویان چمن را چون رخت ای گلستان

رو کجا باشد بخال عنبرین آراسته

سیف فرغانی ترا بلبل، تویی بستان او

گل کن ای بستان وبا بلبل نشین آراسته

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

 

ای لطف تو بسی مرا کار ساخته

کارم شده زفضل تو صدبار ساخته

گر پای سعی در سر کارم نهند خلق

بی دست لطف تو نشود کار ساخته

کار مرا که غیر تو دیگر کسی نساخت

کی گردد از معونت اغیار ساخته

اندر عدم چو یک نظر از جودتو بیافت

کار دو کون گشت بیکبار ساخته

آن را که از خزانه فیض تو بهره نیست

کارش نشد بدرهم ودینار ساخته

از نعمت تو آنچه من امسال می خورم

آن راوکیل رحمت تو پار ساخته

از خرمن عطای تو هر آفریده یی

چون مور دانه برده وانبار ساخته

حسن قضات بر طبق روی نیکوان

در پسته طوطیان شکر بار ساخته

هر دم چو عافیت دل رنجور عشق را

درد تو نوش داروی بیمار ساخته

ای نخل بند صنع تو در باغ و بوستان

میوه زشاخ خشک وگل از خار ساخته

ذکرت که ظلمت از دل عاقل برون برد

جان راچو چشم مطلع انوار ساخته

در محکم کلام تو هر حرف ونقطه را

علمت کتاب خانه اسرار ساخته

عراده قضای ترا گر کسی بجهد

از بهر دفع قلعه ودیوار ساخته

بیچاره درمقابل ثعبان موسوی

چون ساحر از عصاورسن مار ساخته

سیف از دل صدف صفت خود پرازگهر

صد بحر در سفینه اشعار ساخته

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

 

ای لطف تو بسی مرا کار ساخته

کارم شده زفضل تو صدبار ساخته

گر پای سعی در سر کارم نهند خلق

بی دست لطف تو نشود کار ساخته

کار مرا که غیر تو دیگر کسی نساخت

کی گردد از معونت اغیار ساخته

اندر عدم چو یک نظر از جودتو بیافت

کار دو کون گشت بیکبار ساخته

آن را که از خزانه فیض تو بهره نیست

کارش نشد بدرهم ودینار ساخته

از نعمت تو آنچه من امسال می خورم

آن راوکیل رحمت تو پار ساخته

از خرمن عطای تو هر آفریده یی

چون مور دانه برده وانبار ساخته

حسن قضات بر طبق روی نیکوان

در پسته طوطیان شکر بار ساخته

هر دم چو عافیت دل رنجور عشق را

درد تو نوش داروی بیمار ساخته

ای نخل بند صنع تو در باغ و بوستان

میوه زشاخ خشک وگل از خار ساخته

ذکرت که ظلمت از دل عاقل برون برد

جان راچو چشم مطلع انوار ساخته

در محکم کلام تو هر حرف ونقطه را

علمت کتاب خانه اسرار ساخته

عراده قضای ترا گر کسی بجهد

از بهر دفع قلعه ودیوار ساخته

بیچاره درمقابل ثعبان موسوی

چون ساحر از عصاورسن مار ساخته

سیف از دل صدف صفت خود پرازگهر

صد بحر در سفینه اشعار ساخته

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

 

ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراسته

همچو روی از حسن از رویت جهان آراسته

جان صورت معنی آمد زین قبل عشاق را

جان (ز) مهر تست چون صورت بجان آراسته

صورت زیبای حسن از روی شهرآرای تست

همچو رخسار چمن از ارغوان آراسته

ای زمین در زیر پایت سرفراز از روی خود

تو بخورشید ومهی چون آسمان آراسته

چون همه خوبان عالم را بهم جمع آورند

با رخ چون گل تویی اندر میان آراسته

ور جهان بستان شود بی تو ندارد زینتی

بی جمال گل نگرددبوستان آراسته

مجلس اصحاب حسن ازروی سرخ اسپید تو

چون بگلهای ملون گلستان آراسته

گر چه در اول زمان آرایش از یوسف گرفت

از رخ زیبای تست آخر زمان آراسته

در بهاران باغ اگر از روی گل گیرد جمال

بی گمان از میوه گردد در خزان آراسته

اندرآن موسم که گردد باغهاجنت صفت

گل بود دروی چو حور اندر جنان آراسته

چون درخت اندر خزان برگش فرو ریزد اگر

بگذرد بر وی چو تو سرو روان آراسته

بحر شعرم همچو کان زاو صاف تو پر گوهرست

ای بگوهرهای خود چون بحرو کان آراسته

عشق رااز ما چه رونق دوست را از ما چه سود

خوان سلطان کی شود از استخوان آراسته

ملک از ما نیست همچون لشکر از مردان و هست

شهر از ما چون عروسی از زنان آراسته

سیف فرغانی طلب کن بوی درویشی زخود

تا بکی باشی برنگ دیگران آراسته

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ماه

زلف و رویت در نقاب عنبرین خورشید و ماه

سایه زلف چو ابر از پیش رویت دور کن

تا ببیند آسمان اندر زمین خورشید و ماه

گر مه و خور بر نیاید پرده از رخ برفگن

آینه برگیر و اندر روی بین خورشید و ماه

روز و شب گو ماه و خور را بعد ازین جلوه مکن

کز مه و خور بی نیازم من بدین خورشید و ماه

گر همی خواهد امان این از زوال آن از خسوف

گو برو در سایه زلفش نشین خورشید و ماه

از کلهداران که دارد وز نکورویان کراست

در قبا سرو و صنوبر بر جبین خورشید و ماه

گفته بر قدت بسی مدح و ثنا شمشاد و سرو

گفته بر رویت هزاران آفرین خورشید و ماه

خود کجا دارد کمند عنبرین شمشاد و سرو

خود کجا دارد لبان شکرین خورشید و ماه

روی چون آتش نمودی تا چراغ خویشتن

می برافروزند از آن نور مبین خورشید و ماه

ذره اندر سایه تو همچو ماه و خور شود

ای ترا از چاکران کمترین خورشید و ماه

سیف فرغانی چنین سلطان عالم گیر را

آسمان انگشتری زیبد نگین خورشید و ماه

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:20 PM

 

ای رقعه حسن را رخت شاه

ماییم زحسن رویت آگاه

روی تو مه تمام بر سرو

رخساره گل شکفته بر ماه

در کوی تو کدیه کردن ای دوست

نزد همه همچو مال دلخواه

ما از همه کمتریم در ملک

ما از همه پس تریم در راه

کس نور صفا ندید در ما

کس آب بقا نیافت در چاه

نی مسند فقر را زمن صدر

نی رقعه عشق را زمن شاه

بر بسته گلو چو میخ خیمه

پوشیده نمد چو چوب خرگاه

از صورت من جداست معنی

آمیخته نیست دانه با کاه

زین خرقه بود فضیحت من

کز پوست بود هلاک روباه

بر کسوت حال من چنانست

این خرقه که بر پلاس دیباه

آلوده بصد دراز دستی

این دامن وآستین کوتاه

ای گشته زیاد دوست غافل

ذکرش ز زبان حال آگاه

چندان بشنو که حلقه گردد

در گوش دل توهای الله

تا دوست بدامت اوفتد سیف

ازخویش خلاص خویشتن خواه

ادامه مطلب
جمعه 30 تیر 1396  - 4:16 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4376952
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث