به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

گر تو را عزم عالم قدم است

سر فدا کردن اولین قدم است

درد می نوش و درد دل میکش

زانکه این درد و آن دوا به همست

می خمخانه را گرانی نیست

رند سرمست باده نوش کم است

جرعه ای از می محبت او

خوشتر از صد هزار جام جمست

گر حضوری و خلوتی خواهی

بهترین مقامها عدم است

لطف او گر جفا کند با ما

او وفا می کند همه کرم است

می به شادی نعمت الله نوش

غم مخور خوش بزی چه جای غم است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

ای عاشقان ای عاشقان معشوق با ما همدم است

با ما حریفی می کند یاری که با ما محرم است

مست شراب عشق از ذوق خوشی دارد مدام

یک جرعه ای ازجام او خوشتر ز صد جام جم است

ما در خرابات مغان رندانه خوش می می خوریم

شادی مست عاشقی کز جمله عالم بی غم است

دارم دلی چون آینه دلدار دارد در نظر

در آینه پیدا شده حسنی که اسم اعظم است

نور دو چشم عالم است نقش خیال روی او

نقش خیال روی او نور دو چشم عالمست

در مجلس سلطان ما نقل و شراب بی حد است

دُردی درد او که آن در بزم این سلطان کمست

گر یک دمی همدم شوی با سید سرمست ما

در جام می بنمایدت ساقی که با ما همدمست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

ختم رسل که سید اولاد آدم است

آخر بود به صورت و معنی مقدم است

جام جهان نما به کف آور بنوش می

جامی چنین که دید که هم جام و هم جم است

هر صورتی در آینه اسمی نموده اند

خوش صورتی که معنی آن اسم اعظم است

آب حیات از نفس ما بود روان

با ما مدام ساغر پر باده همدم است

هرگز نکرده ایم گدائی ز هیچ کس

الا ز حضرتی که خداوند عالم است

مائیم آن فقیر که سلطان گدای ماست

آری به فقر سلطنت ما مسلم است

شادم از آن سبب که غم عشق می خورم

هر چند سیدم ز غم بنده بی غم است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

نقش خیال اوست که گویند عالم است

این صورتست و معنی آن اسم اعظم است

اسمی که هست جامع اسما به نزد ما

آن اسم اعظمست و بر اسما مقدمست

جام جهان نماست پر از می بیابگیر

شادی ما بنوش که جام می جم است

سردار عاشقان به سر دار پا نهاد

دعوی که می کند بر یاران مسلم است

خمخانه ایست پر می و ساقی ما کریم

رندان کم اند خواجه نگوئی که می کم است

از زخم عشق گرچه دلم ریش شد ولی

ناله نمی کنم که چنان ریش مرهم است

با جام می دمی چو بر آریم خوش بود

خاصه دمی که سید سرمست همدمست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

قطره‌ای کو به بحر ما پیوست

عین دریا بود به ما پیوست

زندهٔ جاودان بُود به خدا

روح پاکی که با خدا پیوست

نکند میل خویش و بیگانه

آشنا چون به آشنا پیوست

در دو عالم به جز یکی نبود

آن یکی با یکی کجا پیوست

نتواند برید پیوندش

آنکه با اصل خویش واپیوست

در دو عالم ولی والا شد

هرکه با شاه اولیا پیوست

بزم عشق است و عاشقان مستند

ذوق داری به ما بیا پیوست

لطف ساقی نگر که جام شراب

می‌دهد او به دست ما پیوست

نعمت‌الله گنج سلطانی

می‌کند صرف هر گدا پیوست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

از جور و جفای بی وفا دوست

چون شد دل خستهٔ بلا دوست

مائیم غلام و یار مولا

مائیم گدا و پادشا دوست

بیگانه ز هر دو کون گشتیم

دردا که نگشت آشنا دوست

در بند بلا چو بسته پائیم

دیگر چه کند به جای ما دوست

از دوست وفا طلب نمودیم

هر چه نکند وفا به ما دوست

از دردسر طبیب رستیم

هم درد من است و هم دوا دوست

سید نکند ز عشق توبه

گر جور کند و گر جفا دوست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

چشم ما روشن به نور روی اوست

لاجرم من دوست می‌بینم به دوست

رند مست از گفت و گو ایمن بود

هر که مخمور است او در گفتگوست

عشق را با رنگ و بوئی کار نیست

عقل دایم در هوای رنگ و بوست

صد هزار آئینه گر بینم به چشم

در همه آئینه‌ ها چشمم بر اوست

موج در دریا روان گردد مدام

آب جوید همچو ما در جستجوست

هیچ بد خود دیدهٔ سید ندید

آفرین بر دیدهٔ بینای اوست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

جان ما با ما در این دریا نشست

یار دریا دل خوشی با ما نشست

از سر هر دو جهان برخاست دل

بر در یکتای بی‌ همتا نشست

در خرابات مغان ما را چو یافت

مجلسی خوش دید خوش آنجا نشست

چون سر دار فنا دار بقا است

بر سر دار آمد و از پا نشست

ما و ساقی خوش به هم بنشسته ‌ایم

خوش بود با مردم دانا نشست

زاهد مخمور زیر افتاد و شد

عاشق مست آمد و بالا نشست

سید ما نور چشم مردم است

لاجرم بر دیدهٔ بینا نشست

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

با محیط عشق او دنیا بر ما شبنمی است

چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنمی است

موج و دریا و حباب و جو به عین ما نگر

تا روان بینی در آن دریا که آنها شبنمی است

عارف دریا دلی گر دم ز دریا می‌ زند

هست دریای خوشی اما از آنجا شبنمی است

ژاله‌ای بر عارض لاله نشیند در نظر

گر چه سیراب است اما جان ما را شبنمی است

ای که می ‌‌گوئی که آب روی دریا دیده ‌ام

آبرو داری ولی در دیدهٔ ما شبنمی است

چیست عالم شبنمی از بحر بی‌ پایان ما

آبرو از ما بَرد ، گر قطره‌ای یا شبنمی است

چشم ما بحر محیطی در نظر دارد مدام

غیر این دریای ما در چشم بینا شبنمی است

نعمت‌الله خوش در این دریای بی‌ پایان فتاد

در چنین دریا چه باشد قطره‌ای یا شبنمی است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

 

دیده تا نور جمالش دیده است

در نظر ما را چو نور دیده است

چشم مردم روشن است از نور او

خوش بود چشمی که او را دیده است

ساقی ما مست و جا م می به دست

گرد رندان یک به یک گردیده است

بلبل سرمست می‌ نالد به ذوق

تا گلی از گلستانش چیده است

عاشق و معشوق عشق است ای عزیز

هر که سر از غیر او پیچیده است

در نظر مائیم بحر بیکران

ما به ما این دیدهٔ ما دیده است

گفتهٔ مستانهٔ سید شنو

این چنین قولی کسی نشنیده است

ادامه مطلب
شنبه 31 تیر 1396  - 1:55 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 715

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4289947
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث