به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا

تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل

که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست

سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی

به یاد دار محبان بادپیما را

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب

که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

 

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 6:18 PM

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند

اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی

کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد

دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آیینه سکندر جام می است بنگر

تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان (ترکان) پارسی گو بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود

ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

 

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 6:18 PM

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا

ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را

سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد

چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست

کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است

کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال

خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست

قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 6:18 PM

 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت

کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم

جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 6:18 PM

 

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

 

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 6:18 PM

 

نادمت اهل الحمی یوما بذی سلم

فارفتهم و ندیمی بعدهم ندم

عاشرتهم غانما بالطیب و الطرب

هاجرتهم نادما بالهم و السدم

اصبحت من وصلهم فی‌الروح و الفرح

امسیت من هجرهم فی‌الضر و السقم

فی ربعهم عشت ملتذا بصحبتهم

والدهر یعتقب اللذات بالالم

حاشای ما کنت من یختار فرقتهم

لکن قضاء جری فی اللوح بالقلم

فلیس لی منیه منذ افتقدتهم

الا ملاقاتهم فی ذلک الحرم

ما بال عینی تذری من تذکرهم

بمدمع هطل کالغیث منسجم

کالمزن تهمی بوبل معذق و دق

متی تشاهد و مض البرق من اضم

حاولت املی کتابا کی اشیر بما

قلبی یقاسیه فی نبذ من الکلم

من ذکرهم هملت عینی فما نزلت

علی الرقیمه حرف غیر منعجم

مهما و طئت ربی نجد و تربته

مالی تسابق راسی مسرعا قدم

یا حبذا الربع و الاطلال و الدمن

من ارض نجد سقاه الله من دیم

فیالها تربه کالمسک طیبة

جادت علیه الغوادی اجود الرهم

کانها رفرف خضر قد انبسطت

تحت القر تفل و الریحان و العنم

متی تهب صبا نجد بریلها

یستنشق المسک منها کل ذی خشم

طوبی لصاد تروی من مناهلها

فی الحر مغترفا من مائها الشیم

فلو غسلت العظام البالیات به

تعود منه حیوة الاعظم الرمم

قد کان سکانها مستانسین بها

فی ارغد العیش محفوفین با النعم

فالدهر غافصهم فیها و اجلاهم

عنها و فرقهم بالاهل و الحشم

بیوتهم قد حوت صفرا بلا اهل

خیامها قد خلت من ساکن الخیم

اضحت مساکن سادات اولی خطر

ظلت منازل اشراف ذوی همم

مأوی الثعالب و الذئبان الضبع

مثوی الرفاقیف و الغربان و الرخم

فاقفرت دورهم حتی کان بها

مستأنسا بعد لم یسکن و لم یقم

و سد باب لدار ترب سدته

کانت مناص و جوه العرب و العجم

دار لال رسول الله مقفرة

بنائها اسست بالجود و الکرم

داریباهی بها جبریل مفتخرا

لوعد فیها من الحجاب و الخدم

عفت رسوم مغاینهم و لولاهم

رب‌الخلیقة خلق‌الخق لم یرم

قلوبهم من سلاف العلم طافحة

تفض منها و تجری صفوة الحکم

وجوههم عن جمال‌الحق حاکیه

عن درک انوارهم طرف العقول عمی

ما للقدیم شبیه حادث لکن

حدوثهم اشبه الاشیاء بالقدم

یا فجعتی حین ما اصغی مصائبهم

ما لا یطاق لسانی ذکرها و فمی

اوذوا و قد صبروا فی کل ماظلموا

والله من ظالمیهم خیر منتقم

یعجل الله فی اظهار قائمهم

حتی یزیج ظلام الاعصر الدهم

و یملاء الارض عدلا بعد ماملئت

ظلماء ظلم علی الافاق مرتکم

یا سادتی یا موالی الکرام بکم

رجاء عبد کثیرالذنب مجترم

قد اصبحت لممی بیضاء فی سرف

والوجه کالقلب مسود من اللمم

ظهری انحنی و انثنی من حمل اوزار

صغارها کالجبال الشم فی‌العظم

مالی سوی حبکم والاعتصام بکم

مطفی لحدة نار اوقدت جرمی

فحبکم لمضیق اللحد مدخری

و بغض اعدائکم فی‌الحشر معتصمی

لو لم ینلنی شراب من شفاعتکم

یا حر قلب من‌الحرمان مضطرم

اتیتکم بمدیح لایلیق بکم

و هل یلیق بکم ما اسود من قلمی

کلا هل یتاتی نشر مدحتکم

من اعجمی بنظم غیر منتظم

هیهات و البلغاء الماد حون وان

اطروا بکل لسان عد فی بکم

لا من مدبحی و لکن من مواهبکم

ارجو الحمایه یوما للعصاه حمی

و کل ذی و طراعیت مذاهبه

لورام ابواب اهل الجود لم یلم

صلی علیکم باذکاها و اطیبها

رب البرایا صلوة غیر منحسم

ما انضرت ارض نجد من غمایمها

خضر المرابع و الاطلال و الاکم

و استطربت سجعا فیها حمایمها

مغردات علی اغصان بالنغم

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 5:36 PM

 

سلمی علی رحلها و الرحل محمول

والرکب مرتحل و القلب مبتول

تودع الصحب فی لهف و فی اسف

و قلبها بی عن‌الاصحاب مشغول

ترنوا الی بطرف مدنف خفر

وردنها من سحوم الدمع مبلول

بقیت لما سروا جیران اثر هم

کاننی خلف تلک العیس عزمول

لا ضیر لولا منی فی حبها احد

جهلا بحالی و حال الصب مجهول

یا عاذلی فی هواها ما بذالک قل

فالصب یزداد حبا و هو معذول

دخلت منزلها لیلا علی و جل

من اهلها و قناع اللیل مسدول

مالت الی و قالت و هی ضاحکة

یا طارق اللیل جن انت ام غول

مم اجتراء ک و الحراس ایقاظ

و بین عینیک مذبوح و مقتول

نحوه عنی سریعا لا ابالکم

دم‌الاجانب فی الا خدار مطلول

فقلت صبک لابل عبدالعاصی

امری الیک و منک العفو مامول

فداک ما ولدت امی و ما رضعت

اللب عند اهتیاج الشوق معزول

فقبلتنی و قالت مرحبا بفتی

اغواه حبی و عذر الصب مقبول

انعم مساء فنعم الضیف انت لنا

والروح فینا علی الضیفان مبذول

جرت بذمانی الی اعلی اریکتها

و مهدها عبق بالمسک مشمول

دنت و من معصیها قلدت عنقی

و عز جید بذاک الغل مغلول

شدت حبایل قلبی من غدایرها

و ساد عبد بهذالقید مکبول

فارقدتنی و جائت فی غلالتها

تمیس نحوی رویدا و هی عطبول

بیض ترائبها سود ذوائبها

ما بینها من نظیم‌الدر عثکول

قز عقایصها بالبان فائحة

ممسک بید الحوراء مفتول

الدر منتشر فی‌النطق من فمها

و بعد یا عجبا ملای من‌اللل

ازیبق ثدیها فی الدرع منعقد

ام کوکب بحلیب الفجر محلول

لابل عی صدرها بدر بلا کلف

علیه من درة بیضاء ثولول

فالصقتنی علی صدر لها بهج

کانه الشمس او بالشمس مصقول

فصرت لما سقتنی خمر ریقتها

کاننی ثمل نشوان معلول

قنمت فی اطیب العیش الرغیدبها

زعمت ان معها فی لیلنا طول

فینهتنی و قالت و هی باکیة

قم و اهربن فسیف الصبح مسلول

صحبی اراق دمی ظلما بلحظتها

عین علیل غضیض الطرف مکحول

ان استطعتم لعل القول ینفعها

لمن اراق دمی مستحقرا قولوا

قتلت نفسا بلاذنب و لاحرج

تالله انک عن هذ المسئول

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 5:36 PM

 

تجافی طبیبی نائیا عن‌دوائیا

اخلای خلوتی ابیت و دائیا

بنی ام قد ابکی دما و تروننی

فما بالکم لاترحمون بکائیا

الم یان اخوانی لکم ان ترحموا

علیکم کئیبا فی دمی اللیل باکیا

فصرت ولا ادری من‌الیوم لیلتی

ولا عن یمینی لو نظرت شمالیا

اذا غالنی یا قوم دائی خلالکم

و مت فممن یطلبون بثاریا

فقوموا بلامهل و شوقوا مطیکم

الی کعبه الامال دار الامانیا

الی بلدة حفت بکل مسرة

الی بلدة اضحت من الهم خالیا

الی بلدة فیها هوای و منیتی

الی بلدة فیها جیبی ثاویا

قفوا عنده مستانسین و بلغوا

الیه سلامی ثم بثوا غرامیا

و قصوا له همی و کربی و لوعتی

و شدة اسقامی و طول عنائیا

و کثرة آلامی و قلة حیلتی

و طول مقاساة النوی و اصطباریا

و قولواله یا صاح یا غایة المنی

و قاک اله العالمین الدواهیا

امن طول ایام الفراق نسیتنی

و حاشاک ان تنسی محبا موافیا

ام اخترت غیری من محبیک مؤثرا

و حاشاک ان تعتاضنی بسوائیا

نسیت عهودا بیننا و نقضتها

فیاویح نفسی ما حسبتک ناسیا

مضی‌العمر فی ضر من‌العیش و انقضی

و ما الدهر الاباخل عن مرامیا

الی الله اشکو لیلة مد لهمة

علی‌العین ارخت من دجاها غواشیا

الی الله اشکو من هموم صغارها

یحاکی الجبال الشامخات رواسیا

سئمت حبیبی من انیتی ورنتی

و اصغاء آلامی و طول مقالیا

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 5:35 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 1056

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4456679
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث