به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

گرچه خرم شده ست لوهاوور

باشد آن کس که می خورد معذور

منظر شاه خلد را ماند

که بر او ابر گوهر افشاند

در دل افروز مجلس عضدی

از همه نوع نعمت ابدی

شاه بر تخت و جام باده به دست

روزگار از نشاط او سرمست

عضدالدوله آنکه دولت حق

دست او کرده بر جهان مطلق

تیغ ملت که ملت تازی

کند از تیغ او سرافرازی

شیرزاد آنکه شیر در بیشه

باشد از بیم او در اندیشه

تا به هندوستان بماند شیر

او نگردد ز شیر کشتن سیر

من غلط می کنم که کس به جهان

ندهد نیز هیچ شیر نشان

خشت او بس که کرد شیران کم

شیر گردون بماند و شیر علم

منقطع کرد نسل شیران را

اعتباریست این دلیران را

همه فرمانبرانش را مانند

خدمتش را سزا و شایانند

پیشه کردند بندگی کردن

کس نپیچد ز امر او گردن

ور بپیچد زود بیند سر

چون سر شیر نر به کنگره بر

سخن جمله گفت خواهم من

در بزرگی شاه نیست سخن

آسمانیست جاه او به مثل

آفتابیست رای او به محل

خلق را قصه ایست آثارش

هند را عبره ایست پیکارش

بخشش او بلات کان گشتست

سخن او غذای جان گشتست

جود را ملجا است همت او

جاه را مرکزست حشمت او

حله پوش برهنه خنجر اوست

گوهری کاب او ز آذر اوست

جان ستانیست پاک همچون جان

پیکر و حد او یقین و گمان

مار زخمی که همچو مهره مار

ملک را هست بی خلاف به کار

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:05 PM

 

مرکبش فعل برق و صرصر پای

وهم گردد سبک چو خاست ز جای

سنگ در زیر سم او گرداست

رخش خیز است و دلدل آورد است

در نوردد زمین همی بتگی

اینت محکم پیی و سخت رگی

باز چون نعره بر سوار زند

خاک در چشم روزگار کند

شه به تیرش چون برانگیزد

از که و دشت لرزه برخیزد

آن خداوند کونبست کمر

لحظه ای جز به بندگی پدر

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:05 PM

 

برشکال ای بهار هندستان

ای نجات از بلای تابستان

دادی از تیر مه بشارت ها

باز رستیم از آن حرارت ها

هر سو از ابر لشکری داری

در امارت مگر سری داری

بادهای تو تو میغ ها دارند

میغ های تو تیغ ها دارند

رعدهای تو کوس هاکوبند

چرخ گویی همی که بکشوبند

طبع و حال هوا دگر کردی

دشت ها را همه شمر کردی

سبزه ها را طراوتی دادی

عمرها را حلاوتی دادی

راغ را گل زمردین کردی

باغ را شاخ بسدین کردی

ای شگفتی نکونگار گری

رنگ طبعی نکو به کار بری

تو بدین حمله ای که افکندی

بیخ خشکی ز خاک برکندی

تیر بگذشت ناگهان بر ما

منهزم گشت لشکر گرما

تن ما زیر جامه های تنگ

گشت تازه ز بادهای خنک

اینت راحت که رنج گرما نیست

پس ازین جز امید سرما نیست

حبذا ابرهای پر نم تو

حبذا سبزه های خرم تو

عیش و عشرت کنون توان کردن

می شادی کنون توان خوردن

که ز گرمی خبر نگردد جان

نشود همچو چوب خشک دهان

جام باده بجوشد اندر کف

چون سر دیگ بر نیارد کف

گرچه دور اوفتد ز چشم ترم

من به وهم اندرو همی نگرم

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:05 PM

 

ز اقبال تو شاها گفت خواهم

یکی مشروح دستی با دلالت

من آن عدلم درین معنی به گفتار

که در گیتی بخوانندم عدالت

مرا یاقوت خاتم سرخ روی است

از آن شادی نام با جلالت

اگر یاقوت ها هم سرخ رویند

ولیکن سرفرویند از خجالت

مرا فکرت چنین گفت و درین ریاب

به دانش می کند فکرت حوالت

چنین دانم که دانش نه ز خود گفت

که از روح الامین بود این مقالت

هر آنکو این سخن باور ندارد

ندارد جز ره جهل و ضلالت

درستست این سخن نی مستحیل است

که ملکت را نباشد استحالت

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:04 PM

 

بوالفرج شرم نامدت که بجهد

به چنین حبس و بندم افکندی

تا من اکنون ز غم همی گریم

تو به شادی ز دور می خندی

شد فراموش کز برای تو باز

من چه کردم ز نیک پیوندی

مر تو را هیچ باک نامد از آنک

نوزده سال بوده ام بندی

زآن خداوند من که از همه نوع

داشت بر تو بسی خداوندی

گشته او را یقین که تو شده ای

با همه دشمنانش سوگندی

چون نهالیت بر چمن بنشاند

تا تو او را ز بیخ برکندی

وین چنین قوتی تو راست که تو

پارسی را کنی شکاوندی

وآنچه کردی تو اندرین معنی

نکند ساحر دماوندی

تو چه گویی چنین روا باشد

در مسلمانی و خردمندی

که کسی با تو در همه گیتی

گر یکی زین کند تو نپسندی

هر چه در تو کنند گنده کنی

ای شگفتی نکو خداوندی

به قضایی که رفت خرسندم

نیست اندر جهان چو خرسندی

کرده های تو ناپسندیده ست

تا تو زین کرده ها چه بربندی

زود خواهی درود بی شبهت

بر تخمی که خود پراکندی

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:03 PM

 

شها خورشید کیهانی چراغ آل محمودی

چو روی خویش مسعودی و چو رای خویش محمودی

به همت همچو خورشیدی به قدرت همچو گردونی

به سیرت همچو محمود به صورت همچو مسعودی

تو سیف دولت و دینی ابوالقاسم سرجودی

تو محمود بن ابراهیم مسعود بن محمودی

بپا اندر جهان دایم که کیهان را تو در خوردی

بزی شادان به عالم در که عالم را تو مقصودی

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

مهترا از بزرگی آن کردی

که در آفاق داستان کردی

شب من بر فروختی چون روز

روز بر من چو بوستان کردی

رتبت قدر من به دولت خویش

برتر از چرخ فرقدان کردی

هر زیانم که بود کردی سود

سود بدخواه من زیان کردی

خدمتی نیست مر مرا بر تو

آنچه از تو سزد تو آن کردی

کلک بر داشتی و بر دفتر

مشکل کار من بیان کردی

به روان امر خود به یک ساعت

هر دو او را ز من روان کردی

ذکر مستقبلم نبشتی و نیز

ذکر ماضی من نشان کردی

خوب سعی و نکو بضاعت خویش

همه در باب من عیان کردی

بر من ای سر به سر همه احسان

بار احسان خود گران کردی

دایم از عمر شادمان بادی

که مرا زود شادمان کردی

جاودان باد دولت تو که تو

نام نیکوت جاودان کردی

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

گفتم چو فرو شد آفتاب از که

بنمود شفق چو شعر عنابی

زرین طبق است و زبرش لاله

چون روی نگار من به سیرابی

بنمود مه دو هفته در خرمن

در زنگی اوفتاده سقلابی

گفتم ز برای آن طبق مانا

بر کارگه سپهر دولابی

از دیبا کرده اند سرپوشی

پر در لگنی میانه سیمابی

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 5:58 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 1056

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4510177
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث