به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

ز مطلب در حجابی تا نظر بر مدعا داری

نگردی آشنای خویش تا یک آشنا داری

گهی از آسمان داری شکایت، گاه از انجم

به دریا برنمی آیی، جدل با ناخدا داری

گل بی خار می گردد اگر دورافکنی از خود

همان خاری که در پیراهن از نشو و نما داری

تامل راه ناهموار را هموار می سازد

خطر داری ز راه راست تا سر در هوا داری

ازان چون طایر یک بال کوتاه است پروازت

که دستی بر کمر از ناز و دستی در دعا داری

گهی از بحر گوهر، گاه از کان لعل می جویی

نمی دانی درین یک مشت گل پنهان چها داری

ز گل نعل سفر دارد در آتش خاک این گلشن

تو از شبنم درین بستانسرا چمن وفا داری

در اول گام خواهی پشت پا زد سایه خود را

اگر دانی که چون راه درازی پیش پا داری

به مقدار تعلق بر تو آفت دست می یابد

خطر از آتش سوزان به قدر بوریا داری

عبث خون می خورم، بیهوده بر سر خاک می ریزم

تو با آن حسن بی پروا کجا پروای ما داری؟

نبینی روی ظلمت در شبستان فنا صائب

اگر گم کرده راهان را چراغی پیش پا داری

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

نمی آید ز دل با جلوه مستانه خودداری

کند با ترکتاز سیل چون ویرانه خودداری؟

ز خط سبز افزون می شود بی تابی عاشق

کجا در نوبهاران آید از دیوانه خودداری؟

به ساقی احتیاجی نیست در میخانه وحدت

که نتواند ز زور می کند پیمانه خودداری

تجلی کوه را کبک سبک پرواز می سازد

نیاید در حضور شمع از پروانه خودداری

تراوش می کند بی خواست ناز از چشم مخمورش

کند چون در سخاوت همت مستانه خودداری؟

ز مرکز گردش پرگار طاقت می برد اینجا

مجو در حلقه اطفال از دیوانه خودداری

شود گر آب دل در سینه گرمم عجب نبود

کند این نخل مومین چون در آتشخانه خودداری؟

تکلف می کند بیگانه از هم آشنایان را

مکن با آشنا چون مردم بیگانه خودداری

ز خاموشی شود سودای عشق ای همنفس افزون

مکن با دیده بیخواب در افسانه خودداری

به شکر این که چون عیسی دم جان پروری داری

مکن در پرسش بیمار، بیدردانه خودداری

دل صدپاره را گفتار حق در وجد می آرد

نیاید وقت ذکر از سبحه صددانه خودداری

در آغاز محبت لازم عشق است بی تابی

نیاید از می ناپخته در خمخانه خودداری

کند خورشید تابان سینه ات را مخزن گوهر

کنی چون کوه زیر تیغ اگر مردانه خودداری

ز غلطانی سرشک از چشم من بی خواست می ریزد

نیاید در صدف از گوهر یکدانه خودداری

نگیرد یک نفس آرام دل در سینه گرمم

کند در تابه تفسیده ای چون دانه خودداری؟

بود در راههای دلنشین آسایش منزل

نمی آید در آن زلف دراز از شانه خودداری

ز شمع استادگی زیباست، از پروانه جانبازی

ز عاشق بیخودی خوش باشد، از جانانه خودداری

مپوش از روی آتشناک خوبان چشم وقت خط

مکن پیش چراغ صبح ای پروانه خودداری

مرا نظاره آن لعل میگون بس بود صائب

کند ساقی اگر در دادن پیمانه خودداری

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

چراغ گل اگر در زیر بال بلبلان بودی

کجا اوراق گل در دست تاراج خزان بودی؟

کجا گل بر سر بازار رسوایی دکان چیدی؟

کلید باغ اگر در آشیان بلبلان بودی

دماغ بال افشانی ندارد عندلیب ما

چه بودی گر قفس همسایه این آشیان بودی

گره در کار من افتاد از تنگ دهان او

نمی شد کار بر من تنگ اگر او را دهان بودی!

من آن روزی که چون شبنم عزیز این چمن بودم

تو ای باد سحرگاهی کجا در بوستان بودی؟

نهشتی گرد راه از خود بشوید یوسف ما را

تو ای گرد کسادی در پی این کاروان بودی

کنون خار سر دیوار دامن می کشد از تو

خوشا روزی که صائب شبنم این بوستان بودی

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

نمی آییم چون یوسف به چشم هر خریداری

بحمدالله متاع ما ندارد روی بازاری

متاع آشنایی روی گردان گشته از دلها

همین از آشنارویان بجا مانده است دیواری

به زلف حرف ما آشفتگان بسیار می پیچی

سروکارت نیفتاده است با زلف سیه کاری

چو مجنون خانه ای در دامن صحرا هوس دارم

که غیر از گردباد آنجا نیاید هیچ دیاری

برافتاده است رسم مردمی از گلشن عالم

ندارد نرگس بیمار بر بالین پرستاری

اگر سیاره گردون سراسر مشتری گردد

نیفتد بر سر من سایه دست خریداری

اگر دشمن سرت خواهد چو گل در دامنش افکن

چو شاخ گل برون بر از چمن دوش سبکباری

ازین دشت بلاخیز حوادث چون روم صائب؟

دهن واکرده است از هر طرف آتش زبان ماری

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

 

تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟

همان بهتر که خرج این جهان مختصر گردی

به محض گفت نتوانی ز ارباب بصیرت شد

ز دنیا تا نپوشی چشم کی صاحب بصر گردی؟

قدم بیرون منه از پیروی گر عافیت خواهی

که در دنبال داری صد بلا گر راهبر داری

شود از چرب نرمی اژدها مار رگ گردن

همان بهتر که با این سخت رویان نیشتر گردی

ترا از آتش دوزخ کند فردا سپرداری

گر از دست حمایت ناتوانان را سپر گردی

چو هست از سفره قسمت ترانان جوین صائب

چرا چون مهر تابان گرد عالم دربدر گردی؟

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

به ظاهر نیست عشق را اگر بر دست و پا بندی

به هر مو دارد از پاس وفاداری جدا بندی

چنان دلبستگی دارم به اسباب گرفتاری

که من آزاد گردم هر که بگشاید ز پابندی

در جنت به رویش بی تکلف واکند رضوان

گشاید هر که آن گل پیرهن را از قبا بندی

مدان آزادگان را غافل از حال گرفتاران

که از هر طوق قمری سرو را باشد جدابندی

به دورانداز از رطل گرانسنگی مرا ساقی

که بی آبی بود بر دست و پای آسیابندی

ز شیرینی شدم قانع به شکرخواب درویشی

به ظاهر گر نبستم بر شکر چون بوریا بندی

مده از کف عنان جور بی باکانه ای ظالم

که مظلومان نمی دارند بر دست دعا بندی

چه سازد مهر خاموشی به سوز سینه عاشق؟

نگیرد پیش این سیلاب بی زنهار را بندی

ز کار عشق هیهات است آرد عقل سر بیرون

که هر موجی ازین دریا بود بر ناخدا بندی

همان از ناله صائب می کنم آزاد دلها را

به هر بندم گذارد عشق اگر چون نی جدا بندی

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

مرا باغ و بهاری از می گلفام بایستی

به دستی گردن مینا، به دستی جام بایستی

دماغ سیر و دورم نیست چون پیمانه و مینا

مرا در پای خم چون خشت خم آرام بایستی

پریشان می کند آزادی اوراق حواسم را

پر و بال مرا شیرازه ای از دام بایستی

اگر می بود مجنون مرا ذوق نظربازی

مرا هم شوخ چشمی از غزالان رام بایستی

چه ناخوش می گذشت اوقات عمر ما چو بیدردان

اگر وقت خوشی ما را هم از ایام بایستی

برآرد دود روی آتشین از خرمن هستی

مرا راهی به مجمر همچو عود خام بایستی

ز کوه صبر و طاقت ساده می شد وادی امکان

من بی تاب را گر لنگر آرام بایستی

ز دستم رفت چون سررشته آغاز از غفلت

ز آگاهی به کف اندیشه انجام بایستی

ز بدبختی نیم چون لایق بوس و کنار او

مرا دلخوش کنی از نامه و پیغام بایستی

ندیدم از زبان چرب خود، کامی به جز تلخی

مرا هم طالعی از قند چون بادام بایستی

به تنهایی کشم تا چند صائب جام خون بر سر؟

درین وحشت سرا یک رند خون آشام بایستی

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

مکن طول امل را پیروی تا پیشوا گردی

عنان خود به هر موجی مده تا ناخدا گردی

خس و خاشاک ساحل این سخن با موج می گوید

که در دریا برون آیی اگر بی دست و پا گردی

درین وادی که هر سو چون خضر آواره ای دارد

نمی گردی بیابان مرگ اگر از خود جدا گردی

به قدر آشنایان از سخن بیگانگی داری

در بیگانگی زن تا به معنی آشنا گردی

به ترک آرزو بر آرزو دل دست می یابد

برآید مدعاهایت اگر بی مدعا گردی

به دنبال هوای دل ز غفلت می روی، اما

به جان خواهی رسیدن زین سفر روزی که واگردی

درین درگاه سعی هیچ کس ضایع نمی ماند

به قدر آنچه فرمان می بری فرمانروا گردی

تجلی تیغ بازی می کند در هر سر سنگی

به گرد طور تا کی در تمنای لقا گردی؟

مسمای کسی خوب است با اسمش یکی باشد

تو با این نام، صائب تا به کی گرد خطا گردی؟

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

نباشد دولت بیدار را چون انقلاب از پی؟

که دارد شبنم این باغ چشم آفتاب از پی

لب سیراب ایمن از گزند چشم چون باشد؟

که از تبخال دارد تشنگی چشم پر آب از پی

میاور بر زبان حرفی که نتوانی شنید آن را

که در کهسار باشد هر سوئالی را جواب از پی

حدیث راست در یک دم کند آفاق را روشن

که می دارد لوای صبح صادق آفتاب از پی

ز چشم زخم، غواص گهر سالم کجا ماند؟

که آب تلخ دریا را بود چشم حباب از پی

مشو زنهار ایمن از خمار باده عشرت

که دارد خنده گل گریه تلخ گلاب از پی

ز خط گفتم شود کم خواب ناز او، ندانستم

که دارد بوی ریحان لشکر سنگین خواب از پی

عجب دارم ز خواب مرگ گردد گرم مژگانش

هر آن آتش که دارد اشک جانسوز کباب از پی

نفس نشمرده کردم صرف در کار سخن صائب

ندانستم که این عقد گهر دارد حساب از پی

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی

چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی

نمی شد فرصت خاریدن سر باددستان را

به مقدار خرابی گر مرا معمار بایستی

غلط کردم نیفتادم به فکر ظاهرآرایی

به جای عقل در سر طره دستار بایستی

نباشد تکیه گاهی غنچه را بهتر ز شاخ گل

سر منصور را بالین ز چوب دار بایستی

جنون را می نماید چون فلاخن سنگ دست افشان

دل دیوانه ما بر سر بازار بایستی

به آبم راند غفلت، ورنه این عمر گرامی را

که در گفتار کردم صرف، در کردار بایستی

دهان مور را پر خاک دارد بی زبانی ها

مرا تیغ زبان چون مار بی زنهار بایستی

نشد از چشم شوخ او نگاهی قسمتم هرگز

مرا هم بهره ای زین دولت بیدار بایستی

یکی صد شد ز تسبیح ریایی عقده کارم

مرا از خط ساغر بر کمر زنار بایستی

به تار اشک صائب می کشیدم ریگ هامون را

به قدر جرم اگر تسبیح استغفار بایستی

ادامه مطلب
شنبه 5 تیر 1395  - 2:49 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 772

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4640240
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث