به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

رفتند دوستان و کم از بیش و کم نماند

روزم سیاه گشت و برم سایه هم نماند

چون صبح از آن سبب نفس سرد می کشم

کان صبح چهره چون نفس صبحدم نماند

با من ستم نمی‌کند ار یار من رواست

چندان ستم نمودکه دیگر ستم نماند

گویی دلت چرا نشد از هجر من غمین

آن قدر تنگ شدکه درو جای غم نماند

چون ابر در فراق تو از بس گریستم

در چشم من چو چشمهٔ خورشید نم نماند

می ده که وقت آمدن و رفتن از جهان

کس محتشم نیامد وکس محتشم نماند

ای خواجه عمر جام سفالین دراز باد

کاو بهر باده هست اگر جام جم نماند

قاآنیا دل تو حرم خانهٔ خداست

منت خدای راکه بتی در حرم نماند

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:45 PM

 

نگار سرو قد من چو عزم باغ کند

چو برگ لاله دل باغ پر ز داغ کند

به باغ می‌رود امروز نی غلط گفتم

که هرکجا بخرامد ز چهره باغ کند

پر از بنفشه شود راغ از دو گیسویش

اگر به فصل زمستان گذر به راغ کند

ز دلربایی چشمش شراب مست شود

در آن زمان که می از شیشه در ایاغ کند

چو زلف خود به مشامم نهد بدان ماند

که طبله طبله مرا مشک در دماغ کند

جز او که زلف به رخ حلقه کرده نشنیدم

کلاه باز کس از شهپرکلاغ کند

فراغ نیست مرا از فراق او آری

اسیر عشق بتان ترک هر فراغ کند

مگرکه مسکن دلهاست زلف مشکینش

که هرکسی دل خود را در آن سراغ کند

ز جان ثناگر زلفین اوست قاآنی

تو عندلیب نگه کن که مدح زاغ کند

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:45 PM

دل تو خاره و جسمت حریر را ماند

رخت ستاره و زلفت عبیر را ماند

رخم چو زلف تو پرچین شدست و شادم ازین

که موی یار جوان روی پیر را ماند

چنین که روی تو در شام زلف جلوه کند

مسلمست که ماه منیر را ماند

بدین صفت که سر افکنده زلف پیش رخت

ستاده پیش توانگر فقیر را ماند

تو شاه لشکر حسنی و سینه و دل من

به بارگاه تو طبل و نفیر را ماند

چسان ز دست غمت صید دل خلاص شود

که مژه‌های تو یک جعبه تیر را ماند

سریر عاج که گویند داشت خسرو هند

سرین سیمبران آن سریر را ماند

ز خندهٔ گل و از رقص سرو معلومست

که باد صبح به بستان بشیر را ماند

ز بس در آن تن نازک فرو رود انگشت

گمان بری که سراپا خمیر را ماند

لطیفه‌های وی از بس که چرب و شیرینست

اگر غلط نکنم شهد و شیر را ماند

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:45 PM

غم عشق تو آ‌زادم ز غم‌های جهان دارد

بدان غم کرده‌ای شادم خدایت شادمان دارد

شبی گفتم ز شرینی دهانت طعم جان دارد

بگفت ار بوسیش بینی حلاوت بیش از آن دارد

مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمن

به فضل خویش ایزد آن بلا را در امان دارد

مرا کز عشق می‌سوزم ز دوزخ چند ترسانی

کسی از مرگ می‌ترسد که در دل خوف جان دارد

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:45 PM

مرا شوخیست شیرین‌لب که ‌رنگ نیشکر دارد

جمال مهر و حس حور و خوبی قمر دارد

مُحلّق مشک تبّت را به برگ یاسمن سازد

معلق ماه نخشب را به سرو کاشمر دارد

به ‌رنگ نیشکر ماند رخش‌ لیکن عجب دارم

که لعل دلفریبش از چه طعم نیشکر دارد

مگمر اکسیر طنازیست حس عالم افمروزش

که از تاثیر آن اکسیر رویش رنگ زر دارد

همی‌گویند صندل دردسر را می کند زایل

چه‌شد کان چهرصندل گو‌ن مرابا دردسر دارد

نه آخر جوهری گو‌ید که مروارید رخشان را

به زردی چون گراید رنگ قیمت بیشتر دارد

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:45 PM

صدشکر گو‌یم هر زمان هم‌ چنگ را هم‌ جام را

کاین هر دو بردند از میان هم ننگ را هم نام را

دلتنگم از فرزانگی دارم سر دیوانگی

کز خود دهم بیگانگی هم خاص را هم عام را

خواهم جنونی صف شکن آشوب جان مرد و زن

آرد به شورش تن به تن هم پخته را هم خام را

چون مرغ پرد از قفس دیگر نیندیشد ز کس

بیند مدام از پیش و پس هم دانه را هم دام را

قاآنی ار همت کنی دل از دو عالم برکنی

یکباره درهم بشکنی هم شیشه را هم جام را

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:41 PM

دوش‌ رندی خلوتی‌ خوش خالی از اغیار داشت

حورش از فردوس و غلمانش ز جنت عار داشت

شاهدش خوشتر ز غلمان زانکه‌ غلمان دربهشت

ذکر استغفار و آن الحان موسیقار داشت

حورالقدوس والقدوس و آن زیبا سرشت

الصبوح والصبوح اوراد در اسحار داشت

اندر افتادند حالی آندو سیمین تن بهم

‌کاین شغب بسیار و آن دیگر شبق بسیار داشت

لب همی سودند برهم آری آن را این‌ سزد

کاین به‌لب‌شنگرف وآن برپشت‌لب‌زنگار داشت

نغمهای آوخ آوخ خاست زان حورا سرشت

کانچنان دلکش‌ نوایی زخمهٔ مزمار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت

الغرض با آب غلمان چشمه‌سار حور را

شیوهٔ جنات تجری تحتهاالانهار داشت

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:41 PM

سخن از بوسهٔ آن لعل لب نوش افتاد

به میان بار دگر خون سیاوش افتاد

گشت یک‌سان شب و روزم که ترا از رخ و زلف

صبح با شام سیه باز هم‌آغوش‌ افتاد

آنچنان در رخ نیکوی تو حیران ماندم

که مرا‌ کعبه و بتخانه فراموش افتاد

مر مرا هیچ به شیرینی دشنام تو نیست

نوش‌ جانست هر آن نیش که با نوش‌ افتاد

شاه حسنت به جفا شیوهٔ ضحاک گرفت

افعی زلف کجت تا به سر دوش افتاد

پیرهن چاک زنم دمبدم از غم چکنم

که مرا کار بدان سرو قباپوش‌ افتاد

با همه زهد که قاآنی ما می‌ورزد

عاقبت در سر خم می‌ زد و مدهوش‌ افتاد

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:41 PM

زندهٔ جاوید کیست کشتهٔ شمشیر دوست

دل که مرا در برست به که به زنجیر دوست

دیده عزیزم ولی یار چو گیرد کمان

دیده سپر بایدم کرد بر تیر دوست

پای به میدان عشق گر بنهی بنگری

مردم آزاده را رشک به نخجیر دوست

در همه عالم دلی رسته نبینی ز بند

صید گر اینسان کند زلف گرهگیر دوست

گردن تسلیم پیش آور قاآنیا

ور سر و جان می‌رود در سر تقدیر دوست

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:41 PM

 

به چشم من همه آفاق پر کاهی نیست

سرم خوشست بحمدالله ار کلاهی نیست

فضای ملک خداوند جایگاه منست

مرا از آن چه که در شهر جایگاهی نیست

به‌ غیر رزق مقدر که می‌خورم شب و روز

مرا ز ملک جهان بهره جز نگاهی نیست

هرآنچه می‌رسد از غیب می‌نهم به حضور

خدای غیب بود حاضر ار گواهی نیست

ورای عالم جانم حواله گاهی هست

گرم ز عامل دیوان حواله‌گاهی نیست

حصار عقل مسخر کنم به همت عشق

که زلف و خال نکویان کم از سپاهی نیست

نصیحتی کنمت هرگز از بلا مگریز

که از بلا به جهان امن‌تر پناهی نیست

به گرد صحبت ‌هر دل بگرد و نکته مگیر

محققست که بی‌خاصیت گیاهی نیست

قبول باطنی دوست تا چه فرماید

که در مخالفت ظاهر اشتباهی نیست

به اختیار نخواهد کسی که زشت شود

چو نیک درنگری زشت را گناهی نیست

نه‌ ز آرزوست هر آنچ آدمی که می‌بیند

ازوست این‌ همه بیداد دادخواهی نیست

میان ما و تو ره ای رفیق بسیارست

میان عاشق و معشوق هیچ راهی نیست

یگانه بار خدایا منم دوگانه‌پرست

تو آگهی که به‌غیر از توام گواهی نیست

دری که بسته نگردد رهی که گم نشود

به‌غیر ملک تو در ملک پادشاهی نیست

نماند جز دل و چشمی اثر ز قاآنی

چو نیک درنگری غیر اشک و آهی نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 13 تیر 1395  - 2:41 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 62

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4317644
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث