به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

زینت مرد به عقل است و هنر

نی به پوشاک وجلال و فرّهی

دیده‌ام دانشورانی با خرد

در لباس ژنده چون عبد رهی

نیز دیدم سفلگانی بی کمال

کرده بر تن جامهٔ شاهنشهی

پوشش عالی نشان عقل نیست

فرق باشد از ورم تا فربهی

بی‌بها باشد لباسی کاندر او

نیست غیر از احمقی و ابلهی

کیسهٔ کرباس باشد پر بها

چون در او ریزند زرّ دهدهی

جاهل اندر جامهٔ فاخر بود

کیسهٔ ابریشمین‌، اما تهی

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 5:02 PM

 

نگرجزخوب صد درصد نبینی

که گر بدبین شوی جز بد نبینی

چو نیکو بنگری در ملک هستی

بغیر از جلوه ایزد نبینی

ز نابخرد جهان را روز تیره است

نگرتا روی نابخرد نبینی

حقایق را ز چشم دیگران بین

که گر خودبین‌شوی جز خود نبینی

مسلم شد مرا کز حسن نیت

بغیر از حسن پیشامد نبینی

دد و دیوند خودبینان مغرور

همان بهتر که دیو و دد نبینی

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 5:02 PM

به شهر شروان بُد شاعری بهار بنام

که شهره بود به مطبوعی و سخن‌دانی

از آن سخنور جز اندکی ندانم شعر

هم آنچه دانم دانند عالی و دانی

به شعر خویش هم‌اکنون مفاخرت نکنم

که فخر بر هنر خود بود ز نادانی

به دیو مردم نادان همی نبندم دل

کزین گروه نبینم به جز گران جانی

ولی از اینان یک‌تن شدست خصمی من

به رای ابلیسی و به خوی شیطانی

همی چه گوید گوید کزان بهار توراست

ز شعر دفتری انباشته به پنهانی

چه بازگویم با ابلهی چنین که ز جهل

نکو نداند شروانی از خراسانی

چه رنجه دارم تن در ستیز آن که بود

به ... خوردنش آسایش و تن‌آسانی

در‌بغ باشد پرداختن به چونین دیو

مراکه هست به ملک سخن سلیمانی

ایا فسانه به جهل و دریده کـ.. و کفل

چنان که سلمان در پاکی و مسلمانی

به ک.. خویش فرو بر سطبر ک‌.. بهار

سپس بسنج که‌طوسی‌است‌یاکه شروانی

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 5:02 PM

بهار قطعهٔ فرخ شنید وخرم گشت

چوکشت خشک ز ترشیح ابر نیسانی

و یا چو عاشق نومیدگشته از دیدار

که یار سر زده ییش آیدش به مهمانی

فسرده بودم و از عمر خوبشتن بیزار

که کرد شعر توام روح تازه ارزانی

سخن‌ز حبس چه گویم که زندگی حبس است

به کشوری که ذلیلند عالی و دانی

درون حبس بسی خوب‌ترگذشت به من

ز اختلاط فرومایگان تهرانی

همه دوروی و سخن‌چین و دزد و بی‌ایمان

عبید اجنبی و خصم جان ایرانی

نه هوش فطری ونی رسم وراه مکتبسی

نه حس ملی ونی شیوهٔ مسلمانی

چوکبک کرده سر خود به زبر برف نهان

مگر نبیندشان کس ز فرط نادانی

به‌راستی که وزبر و وکیل جمله خرند

خران بارکش پشت ریش پالانی

به حیرتم که چرا در بسیط ری دانا

پیاده می‌رود و خر بدین فراوانی

همه ز قدرت شه سوء استفاده کنند

به فاش ساختن کینه‌های پنهانی

به زور بازوی شه مغز عاجزان کوبند

زهی فقیرکشی و ضعیف‌رنجانی

همیشه در پی آزار اهل مملکت‌اند

گمان برندکه این است مملکت‌رانی

زکارهای سیاسی جدا شدم امسال

که بود یکسره طنازی وتن‌آسانی

به کار علم و معارف به‌جد شدم مشغول

که هست معرفت وعلم قوت انسانی

مرا زمشغلهٔ درس وبحث هیچ نبود

خبر ز قصهٔ شیرازی و صفاهانی

پی خوش‌آمد شه ناگهم درافکندند

به محبسی که بود جای سارق و جانی

«‌به حسب حال خود این بیت کرده‌ام تضمین

ز قول رودکی آن شاعر خراسانی

«‌به حسن صوت چو بلبل مقید قفسم

به جرم حسن چو یوسف اسیر و زندانی‌»

هر آن بدی که رسد از زمانه خرسندم

به شکر آن که ندارم عذاب وجدانی

ز حال بنده غرض فرخا مشو نگران

که راستکار بود رستگار خود دانی

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 5:01 PM

غرٌنده و سهمناک و توفنده

بر دشت گذشت تند طوفانی

تخمی زبنفشه برگرفت از دشت

وافکند ورا به طرف بستانی

بر بستر وی بتافت خورشیدی

بر مدفن وی چکید بارانی

شد زنده و ریشه داد و ساق آورد

وز ساق دمید سبز پیکانی

بشکفت کبودچشم و نیلی‌چهر

لاغر تنی و ضعیف ستخوانی

این‌سو نگرست‌، دید بنشسته

بر تخت بنفشه‌ای چو سلطانی

فربه بری و گشاده رخساری

خندان لبی و سپید دندانی

بنهاده به فرق بر مهین تاجی

گسترده به مرز بر تنک‌خوانی

خم گشت و خجل‌، بنفشه بری

چون در بر پادشاه دهقانی

حیرت‌زده گشت‌ و گفت کز یک جنس

چون خاسته صعوه‌ای و ترلانی

شهری بچه دید خجلت او را

کافتاده به‌دست بوستان‌بانی

بوده‌ است‌ نیای‌ من‌ یکی چون تو

زاینگونه به ما سری و سامانی

اقلیم و غذا و تربیت‌، داده است

زاین گونه به ما سری و سامانی

تأثیر مربی طبیعی را

بهتر ز من وتو نیست برهانی

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 5:01 PM

گفت صوفی تن بود زندان جان

چون قفس کانجا نشانی بلبلی

گفتمش در اشتباهی ای رفیق

کی شود تن در بر جان حایلی‌؟

جسم‌، اضدادیست درهم بیخته

کی کنند اضداد کار قابلی‌؟

هریک از اجزا شتابان سوی اصل

چون به سوی بحرغیث هاطلی‌ا

جان نگهدارست این اضداد را

همچو اندرگارگاهی عاقلی

جان همی گردآورد زین چار جنس

پیکری‌، تا سازد آنجا منزلی

ساخته جان آشیانی بهر خویش

از هوایی و آتش و آب و گلی

خود فرو آسوده در آن آشیان

چون بر اورنگی امیر مقبلی

تن همی خواهدکه هر ساعت ز هم

بگسلد چون دولت مستعجلی

هردم از بیرون مدد خواهد همی

تا فرو ریزد چو کاخ هایلی

وز طبایع می‌رسد او را مدد

گه صداعی گه زکامی گه سلی

لیک‌ جان با ورزش و با خواب و خورد

روز و شب بنهاده بر پایش غلی

نیز هر ساعت به تدبیری صواب

دفع سازد آجلی یا عاجلی

امتلایی را برد با احتما

رفع اسهالی کند با مسهلی

مفسدان را دور سازد از بدن

چون به ملکی پادشاه عادلی

هست قصد جان که در این آشیان

دیر پاید تا که گردد کاملی

تن چو هست از عالم کون و فساد

فرصت اندوزد که یابد مدخلی

لیک جان با قوت عقل و تمیز

زود گردد چیره بر هر مشکلی

کهنه اجزا را به نو سازد به دل

در همه تن خارجی یا داخلی

هم به آخر بهر جان آید پدید

روزگاری باز شغل شاغلی

اندر آن هنگامه و آن گیر و دار

تن فتد از پای همچون مثقلی

شغل جان هرچند باشد بیشتر

رنج بیماری فزون باشد، بلی

آخشیجان از برون نیرو کند

تا ببندد عقدهٔ لاینحلی

جان چو شد نومید از اصلاح تن

دورش اندازد چو جسم باطلی

جانب جان‌ها رود تا ز امر حق

بازگردد در دگرگون هیکلی

نوبت دیگر پدید آید به خاک

در زمان عاجلی یا آجلی

مقصد تن مرگ و فصل و تجزیه است

بسته هرجزیی سوی کل محملی

قصد جان سیر است و ادراک کمال

تا دهندش ره به والا محفلی

محفلی کانجا نیابد هیچ راه

جز وجود کاملی یا اکملی

زود ره یابد درین محفل‌، مگر

عاجزی یا جاهلی یا کاهلی

عاجز و جاهل هم آیند و روند

تا بر افروزند در جان مشعلی

جسم‌ها را نیز ازین آمد شدن

ارتقایی هست و سیر اطولی

هر جمادی عاقبت نامی شود

وین کمال او راست گام اولی

جمله هستی می‌رود سوی کمال

عاقبت ماضی است هر مستقبلی

باشد آنجا حربگاهی کاندرو

هست مقتولی رهین قاتلی

بهتر است از پهلوانی تیغ زن

کشتهٔ افتاده اندر مقتلی

جزء دریا گشت باید لاجرم

غرقه والاتر که پا بر ساحلی

از یکی زادیم و باز آن یک شویم

تیره جانی باش یا روشندلی

ادامه مطلب
جمعه 18 تیر 1395  - 4:54 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 81

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4552992
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث